نامۀ سرکشادۀ حمید جنون به دوکتور لطیف پدرام

0
32

حمید جنون
Hamid Junoon

1 ساعت  · 

آدم نباید در یک‌جا مظلوم جلوه کند و در جای دیگر ظالم؛

دکتور پدرام را ‌می‌دانستم در کنار اندیشه‌های اخلاقی و تئوری‌های عقلانی، گاهی هم یک مبارز احساساتی‌‌است. اما فکر نمی‌کردم به این اندازه کوته‌فکر و کوته‌اندیش باشد.

بنده از چندین‌سال به‌دین‌سو با وجود تمجید جناب پدرام بر پیش‌گاه روشن‌فکران تورک، خاموشانه منتظر بودم که جناب پدرام پس از آماده شدن تمام طرف‌ها به فدرالی، در تورکستان‌زمین/شمال و شمال‌شرق، با ما در مقیاس کدام معیارها «دولت ـ ملت» خواهد شد.؟

بنده منحیث یک‌ نخبه از نخبه‌گان این جغرافیای هزار اِسمَه بر پیش‌گاه پدرام و پدرامیان خراسان‌خواه در رابطه به سرودملی‌شان، بر محور یک‌ نمونه‌داده، پرسش‌های ذیل را پیش‌کش می‌کنم.

کشوری که شماها با حفظ تمامیت ارضی تحت فدرال و یا پس از جدایی از پشتون‌ها تحت اسم خراسان تعریف می‌کنید، آیا تورکستان جنوبی/شمال‌ و شمال‌شرق هم شامل می‌شود یا خیر؟

پاسخ‌تان حتماً بلی خواهد بود؛

خوب؛ عالی‌جنابان!

شماها در بیست سال گذشته ناله سر دادید که در یک کشور متکثر قومی، سرود ملی‌اش چرا در زبان یک قوم باشد؟

چرا بانک‌نوت‌ها نمایانگر چهره‌ی یک قوم باشد؟

چرا پرچم‌اش نماد یک قوم باشد؟

و ده‌ها چرای دیگر

بالفرض و تقدیر، اگر همای افسانه بر فرق پدرام و پدرامیان نشست، شما هم همان مسیری را طی می‌کنید که از پله‌ی دیگر ترازو فعلاً در حال فرارید. پس با رهبران پشتون فرق شما در کجاست؟

فقط درب‌های مکاتب را به روی دختران باز می‌کنید، کافی‌ست؟

این‌که احمقانه‌است.

یعنی شانه‌ی‌تان را از زیر بار تحمیلی یک قوم خالی می‌کنید و پس دوباره بر شانه‌‌های اقوام دیگر خراسان سوار می‌شوید؟

سرود ملی به زبان پشتو را نمی‌پذیرید و به زبان پارسی‌دری سرود ملی تعریف می‌کنید.؟

پس در تطبیق این فرضیه پشتون و تورک اجازه می‌دهند؟

یک‌نکته حداقل از روند مبارزه‌ی شماها روشن شد؛ که پس از رهایی از سلطه‌ی پشتون‌ها اگر فرضاً این سرود ملی آینده‌ی خراسان هم نباشد، سرود ملی‌تان نوع همین، مطلق به زبان دری تنظیم خواهد شد. این را می‌گویند روشن شدن نتیجه‌ی یک استقراء ریاضیکی. از نظر فلسفه‌ی مجرد یعنی.

عالی‌جنابان!

خوب هر دو گوش‌تان را هم باز کنید؛

اولاً نواده‌گان اصیل و نه‌ترس #چنگیزخان، #امیرتیمور و #اوزبیک‌خان به شما اجازه نخواهند داد تا قبل از قانع ساختن تورکانِ «جنوبی‌تورکستان» اسم جغرافیا را خراسان بگذارید. خراسان از دید مؤرخین «طهران» و برخی چوله‌مأموران عرب کلمه‌ی جامع است، نه از دید مؤرخین «تاشکینت‌انقره» و دیگر مؤرخین معروف این حوزه‌ی تمدنی؛ تمامی آن روایات‌ جعلی‌تان را با خیال‌بافی‌های توهمی‌تان بالشت بسازید و به آن تکیه کنید.

ثانیاً فرضاً بزرگان و نخبه‌گان «جنوبی‌تورکستان» در اسم خراسان با شما فقط آن‌هم به خاطر صلاح موافقت کردند، اجازه نمی‌دهند، زبان، پرچم، سرودملی،… و روایات میان‌تهی و تحمیلی‌تان را منحیث تأریخ این سرزمین به فرزندان تورک‌ها از مسیر نصاب تعلیمی معارف و تحصیلات، تحمیل کنید.

خلاصه قبل از تفاهم بر سر روایات تاریخی، زیاده‌نویسی به درد طاقچه‌های کتاب‌خانه‌ها می‌خورد. بس.

ما از کجا بدانیم، که روایات طهران اصل داده‌است، یا روایات تاشکینت؛؟ اما برای این‌که شماها روایات طهران را ترجیح می‌دهید و تمام این جغرافیای پهناور را به نام یک ایران کوچک ختم می‌کنید، توقع نداشته باشید ما هم روایات طهران را بپذیریم و روایات مرکز تاریخ‌مان را کنار بزنیم.

قبلاً در این زمینه تحت عنوان«تورک و تاجیک قبل از پذیریش هم‌دیگر در آیینه‌ی تاریخ بعد از تجزیه‌هم نمی‌توانند در این خطه جغرافیای سیاسی تعریف کنند.» چکیده‌ای نوشته و از همین نمایه نشر کرده‌ام.

جناب پدرام؛ وقتی مقاومت خانواده‌گی پنج‌شیر را ترگ گفتید، امیدوار شده بودم که شاید نخبه‌های ولایات تورکستان‌زمین را در کنار نخبه‌های تاجیک در مسیر مبارزات عدالت‌خواهانه‌ی‌تان یک بازوی چپ انتخاب کنید. لیکن هنوز یک کف خاک در اختیار ندارید، از همین الآن عقلانیت سیاسی‌‌تان زیر پای عاطفه‌ی تاجیک‌گری‌‌تان لنگیده روان‌است.

مثل خود شما عریان اعلام خواهم کرد، وقتی غرور کاذب و رفتار یک‌دنده‌‌ی شما و مکتب فکری پدرامیون همین‌گونه ادامه یابد و خصوصاً بدون ما در عالم خیال جغرافیا و سرودملی تعریف کنید، تمامی روشن‌فکران تورک/اوزبیک را در کنار پنجاه‌هزار سرباز جناب #حنفی و #ایوبی منسجم خواهیم کرد. چنان در جاده‌ها بریزیم که از انقره و تاشکینت خواهش کنیم تا مارشال دوستم را بازوی قوی حنفی و ایوبی با شروط خاص، از جمله رسمی شدن زبان #اوزبیکی قرار دهند و پایه‌های نظام امارت اسلامی شیخ #هبت‌الله آخوندزاده را مستحکم‌تر کنند.

شما یک سیاست‌مدار آگاه هستید و بهتر از ما می‌دانید، که دوستم را سیاست زیرکانه‌ی انقره و تاشکینت نمی‌گذارد، و گرنه تا هنوز مأمور جنگی جبهه‌ی مقاومت شده و تأریخ ما را یک‌بار دیگر مثل «بن» فروخته بود.

اکنون دوستم و میلیون‌ها مبارز جان‌برکف تورک هنوز در جاهای‌شان خاموش، مقاومت پنج‌شیر و جبهه‌ی آزادی از پیش چارتا ملای اوزبیک حداقل نتوانستند در مناطق تورکستان‌زمین یک قریه را تصرف کنند. شما که در جنوب اصلاً با این شعار «همه‌پشتون ط است» جای پای ندارید جناب پدرام.

ــ محور اصلی جبهه‌ی مقاومت که برملا ضد تورک‌ است، مخاطب من نیست.

ــ پدرام و پدرامیان، شماهم رفته رفته مسیر تک‌رفتاری و تک‌خواهانه‌ی‌تان در حال مشخص شدن است.

ــ پس روشن شد که رهبران هر دو جناح هم ذره به تاریخ شاهانه‌ی ما در «جنوبی‌تورکستان» حرمت قایل نیستند.

ــ اگر امارت فعلی اندکی آغوش خود را باز و همت خود را بلند کرده، در کنار زبان‌های پشتو و دری، زبان #اوزبیکی را هم رسمی اعلام کند، دیگر هیچ کسی حتی جرأت فکر سقوط این نظام را برسر پرورانده نمی‌تواند.

ما اکثریت روشن‌فکران جوان تورک به این اندیشه مبارزه خواهیم کرد که در قدم نخست هویت‌مان در این سرزمین باید تعریف شود. ما در غم وزارت دفاع، داخله، امنیت و دیگر عناوین مأموریتی نیستیم. وزیر دفاع باشی ولی هویت نداشته باشی، چه معنی؟

وزیر داخله باشی، هویت نداشته باشی، چه مفهوم؟

پسر بی‌سواد مارشال دوستم بیاید، معاون و وزیر شود، چه فایده؟

ته‌ینچ نیم‌کَلَه و قدرت ترره بیایند و دوباره مأمور شوند، برای ما چه می‌رسد؟

جوانان ما در بیست سال گذشته همیشه برای مأموریت در جاده‌ها ریختند، نه برای داشتن یک هویت مشخص و جهانی؛

ملتی که از تأریخِ تلخ، درس نگیرد، در تکرار تاریخ می‌پوسد.

جناب پدرام؛ شما خوب می‌دانید که خاینین کنفرانس «بُن» از ترس ما در آغوش کندهار و اسلام‌آباد سقوط کردند. و این در ذات‌‌اش خیانت بزرگی به آرمان تاجیکان نیز بود. این‌چه‌گونه ممکن است، شما هم‌زمان پشتون‌های جنوب را در گودال عمیق #دیورند رها و در باقی جغرافیای نوتعریف‌تان دیگر اقوام، خاصتاً تورک‌ها را که در تورکستان‌زمین برجسته‌تراند، نادیده می‌گیرید.؟

جناب پدرام؛ شما همیشه این جغرافیا را جزئی از خاک ایران بزرگ و پهناور می‌دانید، مگر این ایران شما چه‌قدر بزرگ و پهناور است؟

این ایران شما چندسال تاریخ دارد؟

شما یک‌بار از خود ایران‌شهری‌ها پرسیدید که ایران کجاست؟

آن‌قدر ناسنجیده اسب‌تان را می‌تازید که قدرت، عزت و غرور تاریخ چندهزار ساله‌ی تورک‌ها را اصلاً نمی‌بینید.

جناب پدرام؛ شما از زمانی که نظام فدرالی را در این سرزمین مطرح کردید، قشر جوان تورک/اوزبیک موافق این طرح بوده؛ و صحبت‌های شما نیز همیشه از عقلانیت مدرن آغاز می‌شود. این‌طوری شما با این طرح‌تان، هم چیزفهمان تاجیک و هم چیزفهمان تورک/اوزبیک را باید در کنار خود داشته باشید. پس عقلانیت سیاسی اجازه نمی‌دهد که یک رهبر متفکر، کاریزما، جامعه‌شناس و سیاست‌مدار، در پیکر اهداف بزرگ با اشتباهات ریزه به صورت سیستماتیک ضربه وارد کرده برود.

من بارها هم گفته‌ام و هم نوشته‌ام که در صحنه‌ی سیاست تاجیکان، همین یک پدرام در پله‌ی ترازو، در مقابل سد صالح و سد منصور و سد قانونی لنگر دارد. دلیل‌اش هم فقط طرح روشن‌‌ و تئوری‌های منطقی و مدرن‌تان بوده. پس شما همین وسعت فکری‌تان را در دامن حفظ بزرگی‌تان سالم و ثابت نگهدارید.

شاید این اظهارم در گوش خیلی از رهبرچه‌های مأموریت‌پرست تورک خوش نخورد؛ اما من همیشه غبطه خورده‌ام، چرا در بیست سال گذشته ما هم در صحنه‌ی سیاست آگاهی‌دهی و بیدارگری دنیای تورک در این خطه یک پدرام نداشتیم که معادل پدرام تاجیکان شده دوشادوش‌هم مبارزه می‌کردند.

دیگر اضافه از این پیش‌روی نخواهم کرد؛ فقط جوانان جسور تورکستان‌زمین را دعوت خواهم کرد تا بیدار شوند و مسیرشان را دریابند. ضمناً شب و روز سیاست‌های «انقره‌ ـ تاشکینت» را تعقیب کنند و در حق رهبران هر یک جناب اردوغان و جناب میرضیاییف دعا کنند تا قامت‌های‌شان از این هم کرده در اطراف #قفقاز راست و راست‌تر شود. چون وقتی دو درخت میوه‌دار در دو بغل یک جوی شاخه‌های‌شان دامن می‌گستراند، میوه‌‌های‌شان هم به اطراف نرسد، حداقل سایه‌‌های‌شان آن ساحه را تحت پوشش قرار می‌دهد. یک چوپان هم می‌تواند یک چاردقیقه آن‌جا تخته‌به‌پشت دَم‌راستی کند. این‌ نکته را برای این علاوه کردم که جوانان ما دوراندیش باشند و برادر و غیر برادر را بشناسند.

هم‌چنان به رهبران تورک‌ها در داخل امارت نیز مشوره‌ی سالم دهند و دعا کنند تا ضربه‌ی سیاسی نخورند و روزبه‌روز در طناب باریک سیاست راه‌رفتن را بلد شوند.

من در روز بزرگ‌داشت زبان غنامندم #اوزبیکی در ولایت تخار، در جریان سخن‌رانی‌ و شعرخوانی‌ام، نگاه‌های عاطفی و خونی مجاهدین #اوزبیک‌ را با چشم وضوح حس کردم. در ختم محفل، جوقه جوقه و تک تک با تمایل خاص نزدم آمده در قعر آرمان بزرگ من یکی یکی غرق شدند و گفتند، زنده باد جنون و آرمان مقدس‌اش.

جالب این بود که چشم هیچ یکی به موهای سیخ سیخ من و به الاشه‌ی بی‌ریش من نه‌افتاد. فقط غرق آرمان من شدند و بس.

آیا میشه در آینده در کنار این‌ها که هم‌خون ما هستند، نه‌ایستاد؟

آیا میشه به جای برقراری انس و الفت، با این‌ها درگیر شد و خصومت تراشید؟

آیا میشه با این‌ها دادوگرفت اندیشه و آرمان نداشت؟

آیا میشه قبل از اهدای فرصت به این‌ها، در برابرشان ایستاد؟

مجاهدین ما برادران خونی و دینی ما هستند. فعلاً این بحث را کنار می‌گذاریم که چه‌قدر راه را درست آمدند و چه‌قدر اشتباه؛ فقط این نکته قابل تأمل است؛ با کدام منطق در برابر این پنجاه‌ هزار نیرو که بازوی قوی ما هستند، سنگرگیری کنیم.؟

پیام ما به بزرگان امارت/تورک و پشتون:

اگر امارت فعلی زبان #اوزبیکی ما را در کنار زبان‌های پشتو و دری رسمی اعلام کرده و در قانون اساسی آینده‌ی کشور نیز رسمی بگنجاند، چار ستون‌اش در چار نقطه‌ی استراتژی خاک این کشور، حداقل چارسدسال دیگر مستحکم خواهد شد.

پیام ما به مارشال دوستم:

از مارشال دوستم احترامانه خواهش‌مندیم، به هیچ وجه در برابر فرزندان تورک خودش در #تورکستان‌زمین جبهه‌ی سیاسی باز نکند؛ و یک بار دیگر در آغوش خاینین کنفرانس «بن» سقوط نکند.

وقتی مارشال در #تورکستان‌زمین جبهه‌ی سیاسی باز کند، از دوطرف کی‌ها می‌میرند؟

این جز خودکشی سیاسی، توجیه دیگری ندارد. تمام.

حرف آخری: هیچ #تورکی نباید با #تورک دیگر بجنگد.

پ‌ن: من هم مثل طرف نقدم که در حرکت سیاسی‌شان تعدی کردند، در تنقید، تعدی کرده باشم، با کمال مردی عفو می‌خواهم و غرور کاذب ندارم.!

با کمال عرض حرمت و ادب

#حمید جنون ـــ 1402/08/08

پاسخ ترک

Please enter your comment!
Please enter your name here