زدوبند داخلی طالبان و «دکترین انکار قابلباور» برای بقا
۳۰ اسد ۱۴۰۱ – ۲۱ اگست ۲۰۲۲
آنتونیو جستوزی، نویسنده و پژوهشگر
مجموعه “ناظران میگویند” بیانگر نظر نویسندگان آن است. بیبیسی فارسی میکوشد در این مجموعه، با انعکاس دیدگاهها و افکار طیفهای گوناگون، چشمانداز متنوع و متوازنی از موضوعات مختلف ارائه دهد. بدیهی است انتشار این آرا و نقطهنظرها، به معنای تایید آنها نیست.

دوازده ماه پس از به دست گرفتن قدرت در آگوست/اوت ٢٠٢١، طالبان دستکم یک دلیل برای جشن گرفتن دارند؛ با وصف آنکه هیچ کشوری آنها را به رسمیت نشناخته است، «امارت» آنها همچنان پابرجاست. ««امارت اسلامی» نامی است که طالبان برای حکومت خود در افغانستان بکار میبرد.
در نبود کمکهای خارجی، به ندرت دولتی در افغانستان دوام آورده است. در نیمه دوم دهه ٣٠ میلادی و به دنبال جنگ جهانی دوم، دولت پادشاهی افغانستان به دلیل وجود (حلقاتی) نزدیک به آلمان نازی، منزوی شد. سالهای بحرانی بود و نظام شاهی در سال ١٩٤٩ با دل ناخواسته تن به برگزاری نخستین انتخابات پارلمانی کشور داد تا رابطه با دولتهای غربی را ترمیم و کمکهای خارجی را جذب کند.
«امارت» در اولین سال فعالیت خود، تلاش کرده است تا از آنچه که در سیاست غربی آن را «سیاستگذاری غیرمتعارف» میخوانند، پیروی کند. دیپلماتهای طالبان تلاش میکنند تا از شیوههای همسایگان خود تقلید کنند و ظاهراً از کمبود منابع افغانستان غافل هستند. طالبان مشتاق دکترین «انکار قابلباور» هستند، که همسایه پاکستانی آنها در ٤٠ سال گذشته کاربرد از این دکترین را به اوج جدیدی رساندهاند.
برای مثال، طالبان حضور القاعده در کشور را انکار کردهاند در حالی که میدانستند دولتهای خارجی از حضور القاعده آگاهند. پس از کشته شدن الظواهری در اوایل ماه آگست/اوت در کابل، انکار طالبان همچنان ادامه داشته است.

زمانی که زدوبندهای داخلی طالبان بر سرقدرت مورد توجه قرار میگیرد، سیاستگذاری آنها کمتر جالب به نظر میرسد. اختلافات عمیق بین جناحها و شخصیتها همیشه طالبان را زیر فشار قرار داده است، اما پس از به دست گرفتن قدرت این اختلافات آشکارتر شده است.
رقابتهای میان گروهی پس از تغییر یک رژیم یک امر معمول است و این ممکن است حتی سالها طول بکشد. دور اول این رقابتها در نیمه نخست سال ٢٠٢٢ روی داد که منجربه منزوی شدن گروه اصلی طالبان ازبک به رهبری صلاحالدین ایوبی از قدرت شد. نکته قابل توجه این است که این پاکسازی تا حد زیادی بدون خونریزی انجام شد ولی پیامد آن خشم ازبکها/ازبیکها بود.
رویارویی اصلی اما، میان سراج الدین حقانی و طالبان موسوم به «قندهاری» روی میدهد. منابع از درون القاعده گفته اند که برای مدتی پس از آگست ٢٠٢١، این سازمان به رهبری الظواهری امیدوار بود که ائتلافی از متحدانش بتواند کنترل «امارت» را در دست بگیرد.
متحدان بالقوه القاعده میتواند شامل طالبان ازبک و تاجیک، برخی از رهبران برجسته نظامی هلمندی، حقانیها و گروههای کوچک مختلف طالبان شرقی باشد. اما چنین نشد واین گروهها نشان دادند که نمیتوانند با هم کنار بیایند.
رهبران نظامی هلمندی مانند عبدالقیوم ذاکر و ابراهیم صدر میانهای خوبی با سراج الدین حقانی ندارند. سراج الدین نیز به آنها علاقهای ندارد. سراج الدین با علاقمندی در حاشیه راندن ازبکها شرکت کرد و روابط او با جناح تاجیک به رهبری فصیح الدین نیز چندان خوب به نظر نمیرسد. اگرچه سراج الدین پایگاه حمایتی خود را گسترش داده است، اما از داشتن قدرت کافی برای تصاحب قدرت فاصله زیادی دارد.
رقابتی که جریان دارد نشان میهد که حتی «طالبان قندهاری» از وارد آوردن فشار بالای القاعده و دیگر مبارزین خارجی نگران هستند. آنها نیز به متحدانی نیاز دارند و نمیخواهند با رویارویی جدی با جهادیهای خارجی، آنها را در صف سراج الدین سوق دهند.
همچنین این نشان میدهد که چرا سیاستهایی مانند بستن مکتبهای دخترانه، علیرغم این که حتی در میان طالبان نامحبوب است، عملی میشود. طالبان قندهاری به حمایت علما نیاز دارند و نمیخواهند با رد خواستههای سخت گیرانهای آنها در مورد تحصیل دختران، آنها را از خود دور کنند.
تعداد زیادی از رهبران داخل «امارت» پی بردهاند که اگر سیاستگذاری به همین منوال ادامه یابد، جلوگیری از یک بحران اقتصادی ممکن نخواهد بود. طالبان در جمعآوری درآمدهای گمرکی و مالیات موفقیتهای داشته است ولی هنوز عواید قاچاقچیان از کنترل آنها خارج است. به همین ترتیب، امارت تلاش دارد مدیریت معادن را تحت کنترل خود درآورد، کاری که دولت قبلی افغانستان در بیست سال عمر خود حتی شروع به تحقق آن نکرد.
طالبان برای جلب سرمایهگذاری نیز پیشرفت اندکی داشته است، بهویژه سرمایهگذاری خارجی. طالبان حتی قادر به پرداخت کامل حقوق/معاشات کارمندان دولتی نیست و متکی به کار داوطلبانه و رایگان اعضای خود است.
واضح است که این نمی تواند یک راه حل برای بلند مدت باشد. نوآوری در شیوه استخراج و پروسس منابع طبیعی به طور قابل توجهی میتواند درآمدها را بالا ببرد. ولی نوآوری و پیشرفت در استخراج معادن و جذب سرمایه گذاری خارجی شاید سالها زمان ببرد.
در این میان، منابع انسانی کشور به دلیل مهاجرت رو به کاهش است و امارت ممکن است هرگز منابع لازم برای تعویض آنها را نداشته باشد.
«امارات» در سال ٢٠٢٢ پیشرفتهای در عرصه دیپلماسی داشته است. تعدادی از کشورها (روسیه، ترکمنستان، ایران، پاکستان، چین) دیپلماتهای طالبان را پذیرفته اند. اما واقعیت این است که هنوز هیچ کشوری نظام طالبان را به رسمیت نشناخته است.
نیازی به یادآوری ندارد که هیچ شرکت بزرگی قبل از به رسمیت شناخته شدن طالبان، حاضر به امضای قرارداد و یا هم سرمایه گذاری در افغانستان نخواهد بود و هیچ پروژهای زیر بنایی آغاز نخواهد شد.
حتی کشورهای همسایه که پیش از این نیز عمدتاً با طالبان دوست بودند، خواهان برخورد جدی طالبان با جهادیهای خارجی هستند و همچنان میخواهند دوستان قدیم آنها وارد نظام ساخته شوند.
بنابراین به نظر میرسد که قبل از اینکه امارت در موقعیتی قرار گیرد که از نظر دیپلماتیک به رسمیت شناخته شود، باید چندین دور دیگراز رقابتهای تنگاتنگ درونی را پشت سر بگذارد.
عجلهای که در برخی از رهبراین طالبان دیده میشود، شاید ربط داشته باشد با مرگ الظواهری. منابع بلندپایه طالبان میگویند که سراجالدین، افراد یعقوب (وزیر دفاع و پسر ملا محمد عمر) را متهم میکند که به آمریکاییها خبرچینی کردهاند. این به خودی میتواند بخشی از کارزار رقابت قدرت باشد.
یعقوب در رهبری طالبان به عنوان شخصی شناخته میشود که صریح ترین لحن را علیه جهادیهای خارجی داشته و از نیاز به مقابله با آنها گفته است، هرچند شمار قندهاریهایی که سراج الدین را تحمل ندارند، کم نیستند.
اگر واقعاً یکی از قندهاریها مسئول بوده باشد، اکنون رقابت در درون طالبان وارد مرحله جدیدی خواهد شد.