

Sh Juzjany
· بهادرشاه «ظفر» نینگ ابدی یاترجایی
یککی هفته آلدین بابر خلق ارا جمغرمه سی رئیسی حرمتلی ذاکرجان اکه مشربوف بیلن اوچره شیب، ایککینچی بهادرشاه ظفر نینگ مقبره سی صورتینی بیزگه یوباریشلرینی التماس قیلگنیمیزده، ایستگیمیزنی قبول قیلگن ایدیلر. منه ایندی اوشه عکسلر اختیاریمیزده. ظهیرالدین محمد بابر نینگ شهرداشی اندجانلیک ذاکرجان اکه بابر خلق ارا فوندی رئیسی صفتیده، بابر و بابریلرگه علا قه سی بولگن تورلی مملکتلرده علمی ایکسپید یتسیه لر اویوشتیریب توره دی. اولردن بیری بهادرشاه ظفرنینگ قبرینی زیارت قیلیش اوچون برما اولکه سیگه قیلینگن سفرایدی. او کیشی مقبره نی زیارت قیلیش چاغیده اونی صورتگه توشیرگن ایکن. بیز ذاکرجان اکه گه صمیمی منتدارچیلیک بیلدیرگن حالده بابریلر مخلصلری و برچه وطنداشلر اوچون او کیشی یوبارگن هندوستان کورگانیلری نینگ آخرگی قورالی لیریک شاعر ظفر تخلصلی ایککینچی بهادرشاه قبری نینگ صورتلرینی نشر قیله میز. بیریچی صورت: ایککینچی بهادرشاه «ظفر» نینگ مقبره سی برما پایتختی – رنگون شهریده. قبر دیوارلری یوزیده اردو تیلیده ظفرنینگ شعرلری یازیلگن و اونینگ صورتی قوییلگن.ایکنچی صورت: رنگون شهری – برما پایتختی. بابر خلق ارا جمغرمه سی (فوندیشنی) رئیسی ذاکرجان مشربوف ایککینچی بهادر شاه «ظفر» مقبره سی یانیده.

۲ – بهادرشاه دوم

بهادرشاه دوم، ابوالمظفرسراجالدین محمد، آخرین فرمانروای بابری هند (حک ۱۲۵۳-۱۲۷۴ق/۱۸۳۷-۱۸۵۸م) بود.
۲.۱ – معرفی اجمالی
او که فرزند اکبرشاه دوم بود، در ۱۱۸۹ق/۱۷۷۵م در قلعۀ دهلی زادهشد و بیش از ۶۰ سال سن داشت که با عنوان بهادرشاه بر تخت نشست و از همین زمان لقب سراجالدین را نیز به نام و کنیۀ خود افزود. [۴۸] دورۀ فرمانروایی بهادرشاه دوم مقارن با گسترش قلمرو و اقتدار کمپانی هند شرقی بود که حتی دهلی را نیز در اختیار داشت و برای شاه مقرری تعیین و پرداخت میکرد [۴۹][۵۰][۵۱] و او در حقیقت حتی برای تعیین ولیعهد خویش هم اقتداری نداشت. [۵۲] این محدودیتها و نیز مداخلۀ مقامات انگلیسی در ساختار جامعۀ هند و تبلیغات حمایت شدۀ هیئتهای مسیحی که به نزاعهای دینی میانجامید، و نیز تغییراتی که در نظام زمینداری و تولیدی هند ایجاد کرده بودند، همۀ زمینههای بروز شورش عمومی بزرگ بر ضد کمپانی و انگلیسیان را فراهم آورد که بهادرشاه در آن نقش فعالی داشت.
۲.۲ – شورش
شورش در ۹مۀ۱۸۵۷ در میروت توسط سربازان هند آغاز شد و با پیوستن نظامیان مستقر در پادگان دهلی به شورشیان، دامنۀ آن شدت گرفت و اینان بهادرشاه را که در این زمان ۸۲ سال داشت، پادشاه و رهبر خود خواندند. [۵۳][۵۴][۵۵] این شورش به سرعت به نواحی دیگر نیز راه یافت و کانپور، لکهنو و به ویژه در بخشهایی از بیهار نیز مردم مخالفت خود را با حضور و نفوذ انگلیسیها اعلام کردند. [۵۶] دو روز بعد بهادرشاه برای هدایت قیام و تنظیم امور سپاه و کنترل شهر فرمانهایی صادر کرد. وی به خوبی آگاه بود که نیروهای انگلیسی به زودی به سرکوب آنها خواهند آمد؛ از اینرو برای متحد ساختن امیران، شاهزادگان و راجههای مناطق دیگر به پا خاست و در ۱۲مه اعلام کرد که برای آزادی هند میجنگد و پس از آن از دنیای سیاست کنارهگیری میکند. وی همچنین نامههایی به ۳ گروه زمینداران، سپاهیان و صنعتگران نوشت و یادآوری پایگاه و اهمیت آنان در دورۀ فرمانروایی بابریان، خواهان اتحاد و حمایتشان از شاه و قیام شد. اما این درخواست بیپاسخ ماند و دوران فرمانروایی اوبر دهلی بیش از ۴ماه دوام نیافت.
۲.۳ – هجوم انگلیس به هند
در پی هجوم انگلیسیان به دهلی، بهادرشاه به آرامگاه همایون، دومین پادشاه تیموری هند پناه برد. در ۲۰سپتامبر ژنرال ویلسن دهلی را تصرف کرد و با تعقیب شورشیان، بهادرشاه و خانوادهاش نیز گرفتار شدند. [۵۷][۵۸] بهادر شاه زندانی شد، اما پسرانش بختاورشاه، میرزا مند، مغول بیک و خضر سلطان، و نوهاش میرزا ابوبکر به همراه بیش از ۲۴شاهزادۀ دیگر توسط مهاجمان کشته شدند. [۵۹][۶۰] بهادرشاه در محاکمهای که از ۷ ژانویه تا ۹ مارس ۱۸۵۸ ادامه داشت، به همدستی در شورش دهلی محکوم گردید و از آنجا به کلکته و سپس به رانگون در برمه تبعید شد و حدود ۴سال بقیۀ عمر را بهسختی سپری کرد تا در ۱۴ جمادیالاول ۱۲۷۹ق/۷ نوامبر۱۸۶۲ در همانجا درگذشت. [۶۱]
او را در حیاط زندان دفن کردند. مدتی بعد مولوی عبدالسلام مزار او را در رانگون یافت و با مجوزی از دولت برمه کتیبهای ساده به زبان انگلیسی بر آن نصب کرد. [۶۲]
۲.۴ – خصوصیات اخلاقی
بهادرشاه به تصوف گرایش داشت. وی در خطاطی نیز چیره دست، و به موسیقی علاقهمند بود. [۶۳] شاه نصیر (د ۱۲۵۴ق)، ذوق (د۱۲۷۱ق) و غالب (د ۱۲۸۵ق) از استادان او در شعر و ادب بودند و از آن میان، تأثیر «ذوق» در اشعار وی بیشتر است. [۶۴] بهادرشاه که «ظفر» تخلص میکرد، به دو زبان اردو و فارسی شعر میسرود. [۶۵][۶۶][۶۷] شعر او بیانگر درد و رنجی است که روزگار و وضع خاص او برایش فراهم آورده بود. این مضامین خاصه در اشعاری که در رانگون در دورۀ تبعید سرود، بازتاب بیشتری یافته است. «ظفر» ۵ دیوان شعر به اردو داشت که۴ دیوان آن بر جای ماندهاست و گویا دفتر پنجم آن در جریان شورش ۱۸۵۷م از میان رفته است. این دیوانها جداگانه و سپس با عنوان کلیات در یک مجلد، بارها، از جمله در بمبئی (۱۸۹۰م) و لاهور (۱۹۶۹م) به چاپ رسیده است. [۶۸][۶۹][۷۰] اشعار فارسی ظفر تاکنون به گونۀ مدون چاپ نشده، و به صورت پراکنده در منابع مختلف، ذیل شرح حال او آمده است. [۷۱] اما شرح او برگلستان سعدی به چاپ رسیده است. [۷۲][۷۳] بندی از مخمس ظفر به زبان اردو که برغزل سودا سروده بود، نیز جزو مجموعۀ بیاض رضا در کتابخانۀ ادارۀ ادبیات اردو (شم ۸۸۸) موجود است. [۷۴]
از وی قطعاتی به نسخ، طغرا و نستعلیق در موزۀ باستان شناختی دهلی، [۷۵] به یادگار مانده است. او همچنین قطعاتی از قرآن کریم را برای تزیین مسجد دهلی نگاشته بود. [۷۶][۷۷]
۳ – فهرست منابع
[ویرایش]
(۱) بختاورخان، مرآةالعالم: تاریخ اورنگ زیب، به کوشش س علوی، لاهور، ۱۹۷۹م.
(۲) مهدی بیانی، احوال و آثار خوشنویسان، تهران، ۱۳۵۶ش.
(۳) محمدهاشم خافیخان نظام الملکی، منتخب اللباب، به کوشش کبیرالدین احمد و غلام قادر، کلکته، ۱۸۷۴م.
(۴) محیی الدین قادری زور، تذکرۀ مخطوطات، دهلی، ۱۹۸۴م.
(۵) نادره زیدی، «بهادرشاه ظفر (۱۷۷۵-۱۸۶۲م)»، تاریخ ادبیات مسلمانان پاکستان و هند، لاهور، ۱۹۷۱م، ج۸.
(۶) رام بابو سکسینه، تاریخ ادب اردو، ترجمۀ محمد عسکری، لاهور، سردار محمودخان.
(۷) شورش هندوستان ۱۸۵۷م/۱۲۷۴ق، ترجمۀ اوانس ماسئیان، به کوشش صفاءالدین تبرائیان، تهران، ۱۳۷۲ش.
(۸) محمد صدیق صدیق حسنخان، نگارستان سخن، کلکته، ۱۲۹۳ق.
(۹) عبدالحی، نزهةالخواطر، حیدرآباد دکن، ۱۳۹۸ق/۱۹۷۸م.
(۱۰) محمدقاسم عبرت لاهوری، عبرت نامه، به کوشش ظهورالدین احمد، لاهور، ۱۹۷۷م.
(۱۱) علی حسنخان، صبح گلشن، کلکته، ۱۲۹۵ق.
(۱۲) قانع تتوی، میرعلی شیر، تحفةالکرام، به کوشش حسامالدین راشدی، حیدرآباد، ۱۹۷۱م.
(۱۳) عبدالحمید لاهوری، پادشاه نامه، به کوشش کبیرالدین احمد و عبدالرحیم، کلکته، ۱۸۶۸م.
(۱۴) مشفق خواجه، جائزۀ مخطوطات اردو، لاهور، ۱۹۷۹م.
(۱۵) مبارک الله واضح، تاریخ ارادت خان، به کوشش غلام رسول مهر، الهور، ۱۹۷۱م.
(۱۶) یونس شاه، تذکرۀ نعت گویان اردو، ایبت آباد، ۱۹۸۲م.
(۱۷) Banerjee, A Ch, The New History of Modern India ۱۷۰۷-۱۹۴۷, Calcutta, ۱۹۸۳.
(۱۸) Burgess, J,The Chronology of Indian History, Delhi، ۱۹۷۵.
(۱۹) Dodwell, H H,» The Development of Sovereignty in British India «, The Cambridge History of India, New Dlhi, ۱۹۸۷, vol V.
(۲۰) Garcin de Tassy, M, Histoire de la littérature Hindouie et Hindoustanie, New York, ۱۹۶۸.
(۲۱) Gardner, B, The East India Company, London, ۱۹۷۱.
(۲۲) Hasan, M,» Bahadur Shah II, His Relation with the British and the Mutiny «, Islamic Culture, Hyderabad Decan، ۱۹۵۹, volXXXIII.
(۲۳) Ikram, S M, History of Muslim Civlisation in India and Pakistan, Lahore, ۱۹۸۲.
(۲۴) Irvine, W, Later Mughals, New Delhi, ۱۹۷۱.
(۲۵) Majumdar, R C, An Advanced History of India, London, ۱۹۵۸.
(۲۶) May, L S, The Evolution of Indo-Muslim Thought after ۱۸۵۷, Lahor, ۱۹۷۰.
(۲۷) Must’ad Khan, S, Maāsir-i- Alamgiri، tr Jadu-Nath Sarkar, Lahor، ۱۹۸۱.
(۲۸) Srivastava, A L, The Mughul Empire, Agra, ۱۹۶۶.