مسیر آینده افغانستان از دید شبکه تحلیلگران افغانستان
شبکه تحلیلگران افغانستان در گزارشی تحلیلی درباره مسیر آینده افغانستان- بعد از سه ماهی که از روی کار آمدن طالبان میگذرد، نوعی سقوط و شکست و فروپاشی کامل را در انتظار این کشور میداند.
به گزارش سرویس ترجمه شفقنا،کیت کلارک، یکی ازمسئولان «شبکه تحلیلگران افغانستان» در گزارش خود که به بررسی وضعیت طالبان پرداخته اینگونه آورده است :
این گزارش که به قلم کیت کلارک، یکی ازمسئولان «شبکه تحلیلگران افغانستان» نوشته شده؛ به بهانه سه ماهه شدن ورود مقامات طالبان و گریز مقامات دولت اشرف غنی- که به معنای صعود طالبان از پلههای قدرت در افغانستان و تبدیل یکشبه این گروه شورشی به دولتی است که وظیفه تامین امنیت و آرامش و رفاه را برای مردم کشورش دارد، مسیر آینده افغانستان را به پیشبینی نشسته و بر این باور است که ادامه روندهای جاری این کشور را به تاریکی و نیستی رهنمون خواهد شد.
کیت کلارک، کارشناس متخصص امور افغانستان که در دوره اول حکومت طالبان، یعنی حوالی دهه ۱۹۹۰ نیز در افغانستان بود و برای بیبیسی کار میکرد، در این گزارش با اشاره به اینکه «از همان اولین روزهای قدرتگیری طالبان، افغانستان به وادی فقر اقتصادی، انزوای بینالمللی و شکست سیاسی وارد شده»، نوعی فاجعه اقتصادی در حد قحطی را در انتظار این کشور میداند. سقوطی که برنامه جهانی غذا تنها یک ماه پس از سقوط کابل ابعاد کامل آن را درک و ارزیابی و اعلام کرد- که از هر بیست خانواده افغان فقط یک خانواده غذای کافی دارد.
کیت کلارک در ادامه گزارش درباره اینکه «با گذشت سه ماه از حکومت طالبان، مسیر آینده افغانستان به کدام سو است؟» به بررسی فاکتورهای سیاسی و اقتصادی چندگانه برای تخمین و ارزیابی اوضاع این کشور در ماههای آتی پرداخته است.
سقوط دولت افغانستان
به عقیده این تحلیلگر قدیمی افغانستان، بخش عمدهای از مشکلات و چالشهای امروز و فردای افغانستان ریشه در غافلگیری طالبان از پیروزی ناگهانیشان دارد.
او میگوید که «خود طالبان هم مانند خیلیهای دیگر از سقوط ناگهانی دولت اشرف غنی شگفتزده شدند. اتفاقی که اگر چه در ظاهر برای طالبان خوشآیند بود، ولی چالشهایی را نیز برای آنها به وجود آورد.»
کیت کلارک با اشاره به این که «طالبان پیش از پیروزی هم بخشهای زیادی از افغانستان را کنترل میکردند» میگوید که «پیروزی، آنها را از مواهبی که در اختیارشان بود، جدا کرد». در واقع به باور این کارشناس؛ «پیش از پیروزی، تمرکز طالبان بر جنبه نظامی بود- و مسایلی مانند مکاتب و مدارس، خدمات بهداشتی و… را در ولسوالیهای زیر سلطه طالبان دولت انجام میداد. در نتیجه مالیاتی که طالبان از مردم میگرفت، صرف هزینههای نظامی و جنگ میشد. پیروزی طالبان اما موجب محرومیت طالبان از این مواهب و عواید شد. ناپدید شدن مقدار قابل توجهی از پولهای بهدست آمده از فعالیتهای گمرکی و مالیات هم اوضاع را بدتر کرد- تا افغانستان از همان آغازین روزهای ورود طالبان به قدرت منزویتر و شکنندهتر شده باشد.
آسیبهای پیروزی
«میزان ضرر و زیانی که پیروزی طالبان به دولت زده، بیش از حد تصور است و حداقل این که طالبان اندازه آن را درک نمیکند.»
کیت کلارک در توضیح بیشتر این پیشفرض میگوید که «هزینههای دولت غنی از منابعی نامعلوم تامین میشد. مثلاً دستکم چهل درصد تولید ناخالص افغانستان را شماری از کشورهای غربی تامین میکردند. آمریکا و دیگر قدرتهای غربی پول ارتش و پلیس این کشور را هم میپرداختند. بگذریم از این که حدود ۷۰ درصد از خدمات افغانستان را نیز سازمانها و نهادهای خارجی پرداخت میکردند- که بعد از پیروزی طالبان، امدادگران این کمکها را قطع کردهاند.»
اما تاثیر این رویدادها بر آینده افغانستان چه خواهد بود؟
به عقیده این تحلیلگر ارشد؛ «طالبان که در گذشته تنها یک گروه شورشی مخالف دولت بودند، با صعود از نردبان قدرت، مسایلی مانند تحریمهای سازمان ملل و آمریکا را شامل همه کشور کردهاند- و این میتواند تاثیرات ویرانگری در امروز و فردای سیستم سیاسی اجتماعی و البته اقتصادی افغانستان به وجود آورد. به خصوص از نظر سیستم بانکی کشور- که فلج شده، و البته کشاورزی، که در اثر خشکسالی وحشتناکی که در مناطق روستایی به وجود آمده، مردم را زیر فشار شدیدی برده و طالبان را در برآورده کردن توقعات و انتظارات مردم به دشواری و ناکامی انداخته است.»
امروز و دیروز
یکی دیگر از مسایلی که موجب ناکامی طالبان در برآوردن توقعات مردم شده، تفاوت امروز و دیروز است. به عبارت بهتر؛ مردم امروز افغانستان در قیاس با زمانی که طالبان دور اول حکومتشان را در سالهای ۹۰ تجربه میکردند، توقعات به شدت بالایی دارند. همین هم کار طالبان را نسبت به آن سالها دشوارتر جلوه میدهد. به خصوص که به رغم وجود گروه داعش، اما جنگ عملا به پایان رسیده و مردم را مقابل این پرسش قرار داده که زمان بهبود معاش چه وقت خواهد بود؟!
کیت کلارک میگوید: «حالا که دیگر طالبان در نقش شورشی نیست تا به مناطق شهری حمله کند و مناطق روستایی نیز در معرض حملات شبانه و روزانه هوایی باشند، مردم انتظار دارند از این آرامش برای بهبود تجارت و اقتصاد استفاده شود. اما نه تنها این اتفاق نمیافتد، که قیمتها به طور سرسامآوری بالا میروند. این وضعیت ناخوشآیند بسیاری را در روزهای نزدیک به زمستان در آستانه گرسنگی قرار داده است.»
یکی دیگر از تفاوتهای افغانستان امروز و دیروز را جمعیت کمتر این کشور در دهه نود و دسترسی بیشتر مردم به امکانات و زمین برای کشاورزی رقم میزند. فاکتوری که در آن زمان باعث میشد حتی اگر هم رفاه در زندگی مردم وجود نداشته باشد، ولی در عین حال خبری از گرسنگی نیز نباشد. امروزه روز، اما نه تنها ترس از گرسنگی موجب افزایش فرار و مهاجرت افغانها به پاکستان و ایران شده، در آمار تلاشهای موفق و ناموفق مردم افغانستان برای مهاجرت به اروپا هم افزایش قابل ملاحظهای داشته است. موضوعی که تلاشهای طالبان برای کنترل کشور را نیز، که به مراتب جمعیت بیشتر و البته ناراضیان بسیار بسیار بیشتری نیز دارد، دشوارتر کرده و به نظر میرسد این دشواریها با گذشت زمان بیشتر نیز خواهد شد.
به گفته کیت کلارک «این که کابل امروز پنجشش برابر کابل بیست سال پیش است و مردمش هم سابقه بیست سال آموزش و تحصیل و آزادی و کار و ارتباط جهانی و موبایل و اینترنت را دارند (که نشانهاش را در افزایش تعداد خبرنگاران مستقل افغان میتوان دید) دشواری کار طالبان برای کنترل این مردم را برجستهتر در معرض نمایش قرار میدهد. به خصوص که انگار زمان برای طالبان متوقف شده و اعضای این گروه در این دو دهه کمترین تغییری نکردهاند. سکونی که باعث میشود رفتار این ماموران حتی در قیاس با سالهای دهه ۹۰ نیز ستمکارانهتر و خشونتآمیزتر جلوه کند». کیت کلارک میگوید که «این امر دردسرهای زیادی برای طالبان به وجود خواهد آورد. آن هم با توجه به این واقعیت که رسانهها و زنان در این بیست سال آزادی را تجربه کردهاند و رسانهها و زنان دو دهه قبل نیستند که در مقابل فشارهای طالبان خاموشی اختیار کنند. این زنان و رسانههای معترض در همین سه ماه اول حکمرانی طالبان نیز روزهای سختی برای جنگجویان افراطی طالب ساختهاند و بیراه نیست اگر انتظار داشته باشیم که روزهای دشوارتری نیز پیشروی طالبان باشد. کمااینکه میبینیم طالبان فعلاَ نتوانسته مانند دهه نود جلوی درس خواندن دختران را در مکاتب بگیرد.
نگاهی به ابعاد اهمیت نخستین سفر رسمی یک مقام ایرانی به کابل پس از سقوط اشرف غنی
دیپلماسی همسایهداری
هرچند پیش از این، بهادر امینیان سفیر ایران در کابل و نیز محمدصادق معتمدیان و نظری استانداران سابق و کنونی خراسان رضوی با سفر به هرات با مقامات طالبان دیدار داشتهاند، ولی حضور حسین کاظمی قمی در افغانستان را باید نخستین سفر رسمی یک مقام ایرانی به کابل پس از سقوط دولت اشرف غنی (۲۴ مرداد) دانست و از این جهت مهم ارزیابی میشود. کاظمی قمی که در رأس هیئتی ۱۵ نفره صبح دوشنبه با استقبال برخی مقامات طالبان وارد کابل شد، روز گذشته با امیرخان متقی وزیر خارجه و ملا عبدالغنی برادر، معاون اول دولت موقت طالبان دیدار کرد. در این دیدار، نماینده کشورمان با بیان اینکه دو کشور دارای پیشینه و روابط تاریخی مستحکمی هستند، تأکید کرد تهران در هیچ شرایطی مردم افغانستان را تنها نخواهد گذاشت.
این سفر چرا مهم است؟
سفر نماینده ویژه کشورمان در امور افغانستان به این کشور در حالی است که امروز دقیقاً سه ماه از فرار اشرف غنی و ورود طالبان به کابل میگذرد. در تمام ایام گذشته باوجود همه چالشهایی که در زمینه به رسمیت شناخته شدن این گروه به عنوان حاکمان جدید این خطه جغرافیایی وجود دارد، با اینحال طرفهای ذینفع بیکار ننشسته و بر حسب نیازها به سمت همکاری محدود با طالبان پیش رفتهاند، اما جمهوری اسلامی به دلیل حساسیت و کلیشههای موجود تا حدی از این قافله عقب مانده و آنگونه که باید و شاید نتوانسته وارد تعامل با آنها شود.
یک تحلیلگر سیاسی در گفتوگو با قدس با ذکر این نکته میگوید: امروز چه بخواهیم و چه نخواهیم طالبان بر مراکز قدرت در کابل مسلط شده و دیگر آن گروه چریکی گذشته نیست و بر یک جغرافیا به عنوان افغانستان حاکمیت یافته و این نکتهای است که نمیتوان آن را نادیده گرفت. پیرمحمد ملازهی در ادامه با بیان اینکه جمهوری اسلامی نباید اسیر فضاسازیها شود و باید کلیشهها در مورد برقراری رابطه با این گروه را کنار بگذارد، افزود: اگر نگاهی گذرا داشته باشیم، میبینیم امروز روسیه برحسب نیازهای امنیتی وارد تعامل با طالبان شده، از سوی دیگر چین هم تلاش دارد افغانستان را وارد سی پک (راهروی اقتصادی میان چین و پاکستان) کند. این دو کشور تلاش دارند اینگونه خلأ قدرتی که پس از رفتن آمریکا در منطقه ایجاد کرد را پر کنند. اتحادیه اروپا هم از راهاندازی دفتر رسمی خود در کابل در یک ماه آینده خبر داده است. حتی هند و ایالات متحده هم باوجود نارضایتی از تحولات افغانستان، تعامل محدود با طالبان را آغاز کردهاند. وی در اینباره تصریح کرد: در حوزه منطقهای هم دو دیدگاه وجود دارد. اگر اجلاس تهران با موضوع افغانستان را مبنا قرار دهیم، میبینیم پاکستان به صراحت از به رسمیت شناختهشدن طالبان حمایت کرده و در مقابل تاجیکستان بدون مشارکت واقعی دیگر اقوام این پروسه را رد میکند. در این بین تهران با موضع عقلی و منطقی روندی بینابین را پیشنهاد و تلاش کرد این دو نظر را به هم نزدیک کند. ما با افغانستان همسایهایم و چالشهای مشترکی داریم. اگر به منافع ملی و امنیتی ایران نگاه کنیم به نظر میرسد شرایط ایجاب میکند خود را کنار نکشیم و از بیرون گود نظارهگر نباشیم. ایران اتفاقاً بهترین شرایط را برای کمک به بهبود وضعیت افغانستان دارد. حتی در تجربه حکومتداری هم این ایران است که میتواند مددکار آنان باشد؛ چراکه طالبان تجربه حکومتداری ندارند.
اهمیت دولت فراگیر برای ایران
ملازهی درباره دلایل دیگر اهمیت حضور کاظمی قمی در کابل میگوید: تهران بارها همهشمول بودن حکومت یعنی همه اقوام و جریانهای مذهبی در آن مشارکت داشته باشند را به عنوان شرط مهم در به رسمیت شناختن طالبان اعلام کرده است. با اینحال درباره مفهوم حکومت همهشمول درک متفاوتی میان جمهوری اسلامی و طالبان وجود دارد. آنان معتقدند کابینه معرفیشده، فراگیر است، اما ایران این نظر را کاملاً رد میکند. بنابراین سفر آقای کاظمی قمی به افغانستان در گام نخست برای چکشکاری این موضوع با هدف تعدیل مواضع طالبان و بسیار مهم است. البته مسائل منطقهای و اقتصادی، کمکهای بشردوستانه و همکاریهای مرزی هم در کنار تشکیل دولت فراگیر در جای خود مهم بوده است.