عوامل عروج و نزول زبان تورکی اوزبیکی در محدودۀ افغانستان

0
684

عوامل عروج و نزول زبان تورکی اوزبیکی در محدودۀ افغانستان

نگاهی گذرا بر یک جریان تاریخی 

هشت قرن پیش از امروز شهر هرات پایتخت تیموریان مرکز مدنیت پرور خراسان، کانون بزرگ علم و فرهنگ و مهد پرورش دانشمندان و سخنوران بزرگی چون مولانا عبدالرحمان جامی، علیشیر نوایی، مولانا لطفی، مورخان شهیری چون خوند میر، میرخوند و نقاشان سحرکاری چون کمال الدین بهزاد بود.

هرات به صفت مرکز رنسانس دوم شرق که توسط تیموریان اساسگذاری شده بود، حیثیت کانون رشد و تکامل زبان تورکی را داشت و به همت حضرت نوایی و حمایۀ سلطان دادگر حسین بایقرا که خود سخنسرای بزرگی در زبان تورکی و نیز فارسی بود، مدارج رشد و تکامل خود را می پیمود.

نوایی میخواست در سایۀ حمایه و تشویق حسین بایقرا زبان مادری را تا آخرین حد امکان رشد بدهد و آنرا به زبان رسمی دولت تیموری مبدل سازد. ازین رو پیوسته شاعران را به انشاد شعر و آفرینش اثر به زبان مادری تشویق میکرد، اما ازین که شاعران شعر گفتن به زبان فارسی را سهلتر میدانند و رغبت بیشتر به ان نشان میدهند اظهار تأسف میکرد.

گذشته از آن در راه رشد زبان تورکی موانع متعددی وجود داشت که گذشتن از آنها کار ساده نبود. یکی ازین دلایل توجه ناکافی سلاطین تورکی از جمله سلجوقیان و خوارزمشاهان به خصوص محمود غزنوی و جانشینان او به زبان مادری بود. دگر این که یک عده عناصر تنگ نظر مانند بنایی به مخالفت شدید برخاسته بودند و ادعا داشتند که زبان تورکی امکانات افادۀ مفاهیم علمی – ادبی و تخیلات لطیف شاعرانه را ندارد و این اندیشه را در بین روشنفکران تبلیغ میکردند و حتی مخالفت را به جایی رساندند که نوایی را به دلیل این که ازدواج نکرده و سراسر حیات خود را وقف ترویج علم وادب و انکشاف زبان مادری کرده بود، به عِنِین بودن متهم کردند و این شعر را در میان مردم شایع ساختند:

دخترانی که فکر بکر من اند

هر یکی را به شوهری دادم

آن که کابین نداد و عِنین بود

زو کشیدم به دیگری دادم.

و امثال این شایعات دیگری که نوایی باسعۀ صدر آنهارا نادیده میگرفت. یکی از دانشمندان همان زمان زین الدین محمود واصفی بی پایه بودن اتهام مذکور را در کتاب «بدائع الوقائع» خود به تفصیل بیان کرده است و من طی مقاله ای تحت عنوان «نوایی نینگ شخصی حیاتیدن بیر لوحه» درین موضوع روشنی کافی انداخته ام.

اما نوایی میخواست شایستگی و وسعت افادۀ زبان تورکی رادر بیان «صور خیال» نسبت به السنۀ دیگر هم از لحاظ عملی و هم از لحاظ نظری به اثبات برساند. ازین رو تمام هم خود را وقف ایجاد اثرهای ماندگاری ساخت که بتواند باشاهکارهای ادبی فارسی رقابت کند. او در جواب خمسۀ نظامی گنجوی و امیر خسرو دهلوی خمسۀ تورکی را ایجاد کرد که تاکنون هم بر تارک ادبیات تورکی چون برلیانی میدرخشد و بنا به اعتراف عبد الرحمان جامی در «سد اسکندری» اگر این اثر به زبان در ی میبود، نظامی و خسرو در برابر آن رنگ می باختند.

به ترکی زبان نقشی آمد عجب

که جادودَمان را بود مُهر لب

ز چرخ آفرینها برآن کلک باد

که این نقش مطبوع از آن کلک زاد

ببخشید بر پارسى گوهران

به نظم دری دُر نظم آوران

که گر بودى آنهم به نظم درى

نماندى مجال سخن گسترى

به میزان آن نظم معجز نظام

نظامى که بودی و خسرو کدام؟

عبدالرحمان جامی «سد اسکندری»

نوایی همچنان با ایجاد چهار دیوان «خزائن المعانی» خود غزلیات شعرای معروف فارسی زبان را جواب گفت و قصاید غرای خود را که میتواند با قصیده های سروده شده در زبان دری همسری کند و بعضا بالاتر از آنها قرار دارد به زبان فارسی سرود.

یک کار تاریخی دیگر علیشیر نوایی برای اثبات عرصۀ وسیع افاده و قدرت بیان در زبان تورکی تألیف رساله ای به نام «محاکمة اللغتین» به مقصد مقایسۀ دو زبان تورکی و فارسی بود که تمام مخالفین را در جا نشانید و با دلایل غیر قابل انکار و تحلیل علمی، قواعد کامل دستوری این زبان به خصوص انواع تکامل یافتۀ افعال منجمله افعال متعدی بالواسطه را که در فارسی وجود ندارد، نشان داد. او از جمله، یکصد واژه تورکی را ثبت میکند که در فارسی معادل ندارند و مفهوم آنها را با چند کلمه و یا با یک جمله میتوان درک کرد .مثلا قیماق، ساغینماق، سیقینماق.

در تکامل زبان تورکی غیر از نوایی، سکاکی، حافظ خوارزمی، میر حیدر خوارزمی و مولانا گدایی …………. و لطفی هروی و برخی شعرای تیموریان هرات و هند نیز سهم خود را ادا کرده اند. به خصوص ظهیر الدین محمد بابر اساسگذار دولت کورگانیان هند درین ساحه خود پیشاهنگ بود و یگانه خاطرات یک شهنشاه بزرگ یعنی «بابرنامه» را به مقیاس جهانی در زبان تورکی اوزبیکی نوشت که تا کنون به بیش از 20 زبان زندۀ جهان ترجمه شده است و با دیوان اشعار، منظومۀ «مبین» و ترجمۀ منظوم «رسالۀ والدیۀ» خواجه احرار و رساله عروض در تورکی اثرهای ماندگاری از خود بیادگار گذاشت. با آنکه زبان تورکی درحلقه های مربوط به در بار تدریس میشد، اما برخی از سلالۀ او مثلا دخترش گلبدن بیگیم و یکی از نواده هایش زیب النسا بیگم به تأسی از عنعنه ای که بجا مانده بود، به فارسی ایجاد کردند.

در دوران مجادلات تیموریان و شیبانیان بر سر قدرت سیاسی، شاعر توانمند دیگری به نام محمد صالح (1455 – 1535) از خوارزم ظهور کرد که با پدر خود درین کشمکش ها سهم داشت و سرانجام با محمد شیبانی خان میپیوندد. به نوشتۀ نتن ملله یف ( ترجمۀ فارسی ان توسط نامق به نام تاریخ ادبیات تورکی اوزبیکی) او مدتی حاکم بخارا و مدتی هم در قندز بوده، با ایجاد داستان تاریخی «شیبانی نامه» که دارای 4451 بیت میباشد و در تاریخ ادبیات اوزبیکی از جمله آثاری است که به شکل جنگنامه ولی به گونه تازه نوشته شده و درین ساحه از جمله نخستین آثار به شمار میرود.

مجلسی که در پایان سدۀ 15 و اوایل سدۀ 16 در خوارزم میزیست اثرهای جالب و اشعار مرغوب در زبان اوزبیکی دارد که قصۀ عشقی سیف الملوک او از داستانهای زیبای تورکی اوزبیکی است.

شاعر مقتدر پادشاه خواجه متولد بلخ که از سخن سرایان چیره دست زبان اوزبیکی در قرن شانزدهم میلادی است، دردربار قیستان قرا فرزند جانی بیک حاکم بلخ به درجه شیخ الاسلامی رسیده، غیر از زبان مادری تورکی بر زبانهای عربی و فارسی نیز تسط داشته. آثار کمی هم که از اشعاراو بجا مانده از قدرت سخنوری و استعداد بلند شاعری او گواهی میدهد. مجموعۀ حکایاتی را که اوبه نام«گلزار» به اسلوب گلستان سعدی و بهارستان جامی تالیف کرده به قیستان قرا سلطان حاکم بلخ اهدا میکند. مجموعۀ داستانهای مفتاح العدل نیز به او منسوبست. (منبع)

بعد از تیموریان، در تورکستان و تورکستان جنوبی شیبانیان و بعدا هشترخانیان و سپس امارت بخارا حکمروایی داشتند. شیبانی خان که خود اهل علم و ادب و صاحب دیوان بود و عبیدالله خان متخلص به عبیدی که کلیات قطور او به زبانهای اوزبیکی، فارسی و عربی در فوند نسخ خطی انستیتوت شرقشناسی اوزبیکستان به نام ابوریحان بیرونی محفوظ است و من یک نسخۀ فوتوکافی آنرا در اختیار دارم، زبان اوزبیکی تورکی را مورد حمایه قرار داده از هیچ نوع مساعدت درین زمینه دریغ نکردند و در راه ترویج دانش و معرفت اهتمام به خرج دادند. مدرسۀ بزرگ میر عرب در بخارا که از طرف عبیدالله خان به اسلوبی شکوهمند و زیبا ساخته شده بود، تا زمان اشغال بخارا توسط شورویان، مرکز مهم پخش دانش و معرفت بود. مرحوم قاضی ضیاوالدین ضیای سرپلی و عده ای دیگر از علمای افغانستان از تربیت یافتگان همین مدرسه بودند. همین اکنون هم یک انستیتوت علوم دینی اوزبیکستان در همین مدرسه قرار دارد.

كاندید اكادمیسین دكتر محمد یعقوب واحدی جوزجانی در مقالۀ محققانۀ­شان تحت عنوان «نقش فرهنگی شیبانیها و هشترخانیها» حدود صد تن از دانشمندان، شاعران، ادیبان و هنرمندان آن دور را با شماری از مهمترین آثار تألیف شده ذكر نموده اند.[1]

 به نوشتۀ استاد محمد حلیم یارقین در رسالۀ ارزشمند «برگهایی از تاریخ اوزبیکان افغانستان»: (در این دوره در گسترۀ زبان و ادبیات توركی (اوزبیكی) هم شمار زیاد شاعران، ادیبان و دانشمندان به ظهور رسیده، تعدادی آثار گران­ارج علمی، ادبی و تاریخی را تألیف و ترجمه نمودند. بویژه، شیبانیها گرایش زیادی به زبان توركی (اوزبیكی) داشتند و این خود موجب رشد و توسعۀ زبان و ادب توركی در این دور شد. در آن زمان كم بودند شاعرانی كه به توركی شعر نمی­گفتند.

همچنین تعدادی از آثار مهم تاریخی، علمی و ادبی نیز به حمایت امیران علمدوست و ادبپرور از سوی اهل قلم به زبان اوزبیكی گزارش یافت. چنانكه كتاب «كلیله و دمنه»، «جامع­التواریخ» رشیدالدین فضل­الله، «ظفرنامۀ» شرف­الدین علی یزدی، «تاریخ شاهی» وغیره به زبان اوزبیكی ترجمه شدند).

در همین دوره شاعر عارف دوره گرد اوزبیک بابا رحیم مشرب به سرزمین بلخ میآید و بعد از مدتی به جرم سرودن اشعار افشاگرانه به تحریک روحانیان ارتجاعی از طرف محمود خان به دار آویخته میشود و آرامگاه او اکنون در ولسوالی اشکاشم ولایت تخارقرار دارد.

پس از درگذشت نادرشاه افشار در سال … که احمدشاه درانی درقندهار با اعلان استقلال و تأسیس حکومت پرداخت، گروه بزرگی از اوزبیکان تحت فرماندهی حاجی بیک خان مینگی ازمیمنه به وی کمک کردند و مخالفینش را سرکوب نموند. حاجی بیک خان که سپهسالار اوزبیکیۀ نادر شاه افشار بود، بعدا تا زمان میر محمد شریف خان مسئول جمع آوری مال احمد شاه در تورکستان بود.

در زمان احمدشاه درانی تورکستان جنوی به شکل مناطق اداری خود مختار تحت ادارۀ رهبران محلی قرار داشت. مثلا میمنه برهبری رستم بیک، سرپل به رهبری میر محمودخان بیکلر بیگی پسر ذوالفقار شیر که عنوان «اتالیق» داشت، شبرغان به رهبری محمد حکیم خان، قطغن به رهبری … و بدخشان به رهبری …اندخوی به رهبری غضنفرخان، تاشقورغان به رهبری محمد امین بیک اداره میشد. هرچند آنها تابعیت دولت بخارا را داشتند، اما در امور داخلی خود مستقل بودند.

زمانی که در سال ….. امیر عبدالرحمان به غرض تصرف افغانستان ازتاشکینت به مزار شریف آمد و از مردم خواستگار کومک شد، مردم تورکستان به یاری او شتافتند و در تصرف کابل به وی یاری رساندند. اما امیر همینکه بر اوضاع مسلط شد و با انگلیسها کنار آمده خط دیورند را امضا کرد و با سرکوب هزاره جات و برده سازی مردان و زنان آن فراغت خاطر حاصل کرد، خواست پلان استیلاگرانۀ خود را بر تورکستان نیز تطبیق کند و با ارسال قطعات نظامی خود که با اسلحۀ انگلیسی مسلح بودند، به نوشتۀ مولف سراج التواریخ به فتح تورکستان آغاز کرد. اما او در مناطق مختلف با مقاومتهای شدید مواجه شد، بخصوص اهالی دلیر میملیک (اصلا مینگلیک) به رهبری سید احمد خان و مردم میمنه به رهبری….. با عکس العملهای شدید مسلحانه و دوامدار تجاوز اورا پاسخ دادند. لیکن چون در بین مناطق تورکستان وحدت و همبستگی وجود نداشت، سرانجام این مبارزات به شکست مواجه گردید. در نتیجه عدۀ زیادی ازرهبران به کابل تبعید گردیده، شماری از آنان به قتل رسیدند و آخرین نمایندۀ طریقۀ نقشبندیه روحانی معروف به خلیفۀ آبجوش از درزاب به بهانۀ این که نتوانسته بود آب را در حضور امیر به جوش بیاورد، ظالمانه کشته شد.

مرحوم محمد کریم نزیهی یک عکس جمعی تاریخی رهبران آنوقت تورکستان را که برای مذاکره در شهر مزار شریف خواسته شده بودند و بعدا عده زیادی از آنان اعدام گردیدند، با خود داشت و میخواست آنرا تکثیر کرده در اختیار روشنفکران قرار بدهد. اما تا کنون اثری از آن دردست نیست. اگر در نزد خانوادۀ شان باشد، لطفا آنرا در رسانه ها نشر کنند.                                                                                                  چون دولت تزاری روس و دولت انگلیس روی مسئلۀ ایجاد یک دولت حایل به نام افغانستان در میان مناطق تحت اشغال هردو دولت، با ترکیب قسمتهایی ازخراسان و تورکستان به توافق رسیده بودند، مبارزات مردم شمال برای حفظ آزادی و عدم قبول الحاق به دولت نوبنیاد افغانستان ناشنیده ماند و دریای امو به صفت سرحد رسمی تورکستان مادر که تحت اشغال روسیه بود و تورکستان جنوبی (مناطق شمال افغانستان) پذیرفته شد.

بعد از آن روزهای دشوار زندگی مردم شمال آغاز گردید. جاگزینی قبایل پشتون به صفحات شمال که از زمان عبدالرحمان شروع شده بود، با اعلام فرمان « تاریخ و نام» امیر امان الله مبنی بر اسکان قبایل سرحدی با حفظ ملکهای شان در وطن اصلی رسمیت پیدا کرد و در نتیجه طوایف بیشماری از قبایل مخلف درنقاط معمور و سرسبز ولایات شمال از بدخشان گرفته تا بادغیس متوطن ساخته شدند و خوانین ناقلین مخصوصا بعد از ختم دورۀ حبیب الله معروف به بچۀ سقو برجان و مال مردم حاکم گردیدند و با سرنوشت شان بازی کردند.

بعد از پیوستن تورکستان به قلمرو افغانستان همزمان با جلوگیری از رشد اقتصادی و ایجاد موانع در جهت انکشاف صنایع با وجود منابع سرشار طبیعی درین سرزمین، سعی به عمل آمد تا جامعه با محروم ساخته شدن از دست آوردهای بزرگ علمی و ادبی خود به سوی انحطاط فرهنگی سوق داده شود و برای رسیدن به این مأمول ناروا عناصر کثیفی چون محمد گل مومند که یک فاشیست تمام عیار بود گماشته شد تا بناهای با عظمت تاریخی اوزبیکان چون ارگ میمنه، بالا حصار سرپل و قلعۀ شبرغان توسط او تخریب و از میان برداشته شود. به دستور او کتب و منابعیکه در زبان فاسی و یا تورکی راجع به تاریخ تورکستان وشخصیتهای تاریخی آن نوشته شده بود گردآوری شده ازمیان برده شد. حتی مقبرۀ شاعربزرگی چون رابعۀ بلخی منهدم گردید. من خود شاهد تخریب بالا حصار سرپل به دستور شخص وی بودم. او نامهای تورکی اماکن مختلف این سرزمین تاریخی را با کلمات پشتو تعویض کرد، مانند بوینی قره به «شولگر»، پته کیسر به «پتکی سر»، …. به «وچه ونه» و بروسینه در میمنه به (پشتونکوت)، قیزیل قلعه به «شیرخان بندر»، شاپلان در هرات به «پشتون زرغون» و دهها موضع دیگر تغییر نام داد. این آدم جاهل در برابر زبان دری نیز تعصب غیر قابل تصور داشت و با احدی به این زبان حرف نمیزد. امر اهانت آمیز و دور از عفت او را در ذیل عریضۀ یک دهقان اوزبیک که سخنان اورا به زبان پشتو نفهمیده بود، شاید بسیاریها به خاطر داشته باشند.

بر اساس این سیاست پایه گذاری شده بر تبعیض و ستم ملی درسالهایی که سردار نعیم برادر سردار داود وزیر معارف بود، تمام مضامین مکاتب ابتدایی مناطق تورکی زبانان افغانستان از فارسی به پشتو بر گردانده شد و ما از صنف اول تا صنف پنجم مکتب تمام مضامین را به پشتو میخواندیم. معلمان اوزبیک که پشتو یاد نداشتند مجبور بودند دروس خود را به زبان پشتو پیش ببرند.

در نتیجۀ جمع آوری کتب خطی و یا چاپی تورکی اوزبیکی و نابود سازی آنها به پیمانۀ وسیع، آموزش زبان مادری برای تورکی زبانان فوق العاده دشوار و عرصۀ فعالیت فرهنگی تنگ گردید. منظور ازین سیاست بیگانه سازی تورکان افغانستان از سوابق درخشان تاریخی و دست آوردهای فرهنگی و تضعیف روحیۀ ملی آنان  بود.

اما روشنفکران اوزبیک و تورکمن از تلاش در جهت آموزش و احیای زبان مادری از هیچگونه مساعی دریغ نکردند. در مناطقیکه عده ای ازین کتابها نظیر دیوان نوایی، هویدا، مشرب، تحفة العابدین و برخی دیگر باقی مانده بود، پسران و دختران در مدارس محلی ومکاتب خانگی  ازنزد آخوندها و بیباتونها ــ مدرسین زن، زبان مادری را می آموختند و زنان باسواد انگشت شمار، کتابهایی چون یوسف و زلیخا، یوسف بیک و احمد بیک، گل و صنوبر، زین العرب، قهرمان قاتل، دیوان حکمت و کتب افسانوی را برای زنان همسایه میخواندند. چنانچه مادر من از جملۀ همین زنان بود ومن زبان مادری را در سایۀ توجه اوآموخته ام.

نقش برخی دانشمندان و روشنفکران پیشاهنگ اوزبیک و تورکمن درحفظ و پاسداری زبان مادری اهمیت حیاتی داشت. آنها با انشاد شعر و ترویج آن میان جوانان اوزبیک و تورکمن نگذاشتند عشق و علاقمندی به زبان تورکی فروکش کند. ازآن جمله بودند استاد نزیهی جلوه، مولانا قربت، گیلدی خان، ایرگش اوچقون و استاد متین از اندخوی، استاد عظیمی، خدیم، ذره عظیمی از سرپل، خیری، نوا، نادم قیصاری و … از فاریاب و محمد امین اوچقون از قندز.

 استاد نزیهی و خیری در پارلمان و برخی کمیسیونهای دولتی بار بار ضرورت توجه دولت به زبان تورکی در افغانستان را به مثابۀ خواست مردم طرح کردند ولیکن هر بار با عکس العمل شدید مواجه گردیدند.

در آن وقتها نشر مقالات در اطراف تاریخ  وفرهنگ ملیتهای محروم  افغانستان بخصوص اقوام اوزبیک وترکمن در مطبوعات دولتی مجاز نبود و به شدت سانسور میگردید.

با آن هم بعضا جسته و گریخته جملات یا شعرهایی دور از نظر سانسورچیان در اینجا و آنجا به نشر میرسید. مثلا یک غزل علیشیر نوایی با مطلع:

کوکراکیمدور صبح نینگ پیراهنیدین چاکراک

کپریگیم شبنم توکولگن سبزه دین نمناکراک

در جریدۀ «وطن» ارگان حزب وطن که به رهبری شاد روان میر غلام محمد غبار توسط کستدنر چاپ میشد، به تشبث مرحوم نزیهی و 8 ضرب المثل اوزبیکی با ترجمۀ دری آن توسط من در مجلۀ «آریانا» به مدیریت شادروان محمد حیدر ژوبل و یک غزل اوزبیکی در یکی از شماره های روزنامۀ «بیدار» مزار شریف به تشبث مرحوم اوچقون به نشر رسیده بود.

اما اولین بار در تاریخ افغانستان دو قطعه شعرمن به زبان اوزبیکی و یک قطعه شعر به زبان تورکمنی از شاعر اندخویی با تخلص «اوراز» در شماره های سوم و پنجم سال 1345 جریدۀ «خلق» ـــ ارگان نشراتی حزب دموکراتیک خلق افغانستان که به تیراژ بلند در مطبعۀ دولتی نشر میشد، اقبال نشر یافت و بعد از آن طی سه مقالۀ مفصل به قلم این جانب درشماره های پنجم و نهم و شارۀ بعدی جریدۀ «پرچم» دومین ارگان نشراتی حزب تحت عنوان عمومی «فرهنگ خلقهای اوزبیک و تورکمن بخش جدایی ناپذیر فرهنگ ملی ما است»، از حقوق فرهنگی انها دفاع  صورت گرفت و سیاست ظالمانۀ مبنی بر ستم و تبعیض دولتها در زمینه افشا و به شدت انتقاد گردید و در سه قسمت پیرامون فرهنگ، زبان و ادبیات و فولکلوراوزبیک و تورکمن روشنی انداخته شد. اما تعصب و حساسیت در برابر زبان تورکی همچنان حاکم بود.

 چنانچه این جانب که در دهۀ پنجاه قرن بیستم مدیر تدقیق و در عین حال مدیر مسؤل شمارۀ فوق العادۀ ایام جمعۀ روزنامۀ «اصلاح» بودم، در زمان صدارت میوندوال به دلیل نوشتن سر مقاله ای باعنوان «منطق شکم» با تخلص تورکی «ایلدرم»(آذرخش) از وظیفه برکنار و به صفت عضو دایرة المعارف آریانا که حیثیت گدام مأمورین را داشت فرستاده شدم و ممنوع القلم گردیدم. بعد از آن هر نوشته و ترجمه ام با یکی از نامهای مستعار (اونگوت،شب آهنگ، شبتاب، معصوم زاده وغیره) نشر میشد.

نشر فرمان شماره چهارم دولت مبنی بر اعطای

 حقوق فرهنگی به ملیتهای محروم افغانستان

اما نخستین اعتراف رسمی از طرف یک دولت به حقوق فرهنگی اوزبیک و تورکمن و سایر اقوام و ملیتهای افغانستان بعد از انقلاب ثور از طرف جمهوری دموکراتیک افغانستان در سال 1978م (1358) صورت گرفت که اندکی به توضیح ضرورت دارد:

این جانب بعد از آن که متصدی امور وزارت عدلیه، لوی سارنوالی و سرپرست ستره محکمه گردیدم، دراواخر ماه ثور سال 1357 منظوری متن فرمانی را در موضوع اعطای حق آموزش و نشرات به زبانهای مادری ملیتهای باهم برادر افغانستان از رهبری حزب و دولت بدست اوردم که بعد ازطی مراحل قانونی به نام «فرمان شماره چهارم جمهوری دموکراتیک افغانستان»در شمارۀ فوق العادۀ جریدۀ رسمی مورخ 7 جوزای سال 1357 به نشر رسید ومورد تطبیق قرار گرفت.

این نخستین فرمان رسمی یک دولت دموکراتیک بود که به کلتور و فرهنگ ملی تمام اقوام و ملیتهای ساکن افغانستان از جمله ملیتهای اوزبیک وتورکمن رسما اعتراف میکرد و برای تطبیق آن رهنمود میداد.

تأسیس جراید و آغاز

نشرات در تلویزیون:

بر طبق رهنمود های فرمان شاره چهارم منظوری دو هفته نامه بانامهای «یولدوز» و «کورش» به ربانهای اوزبیکی وتورکمنی گرفته شد وبه نشرات آغاز کرد.

بعد از 6 جدی 1358 که افغانستان با هجوم قوای شوروی اشغال گردید و دولت قانونی جمهوری دموکراتیک افغانستان سقوط داده شده، رهبرانش به پلچرخی محبوس ساخته شدند، چون نشر دو جریده به دو زبان اوزبیکی و تورکمنی در افغانستان برای شورویها خوشایند نبود، هردو اخبار را به مزار شریف و شبرغان تبعید کرده کارش را به مطابع سربی قدیمی سپردند.

تأسیس دپارتمنتهای اوزبیکی و تورکمنی و آغاز

 تدریس به زبانهای مادری در مکاتب دولتی

بر اساس فر مان شماره چهارم، دپارتمنت زبانهای اوزبیکی و تورکمنی که در چوکات ریاست تألیف و ترجمۀ وزارت تعلیم و تربیه و اکادمی علوم افغانستان تأسیس گردید. منظور از آن  تهیۀ کتب درسی به زبان مادری وآغاز تدریس زبان تورکی(اوزبیکی و تورکمنی) از صنف اول تا صنف ششم و بعدا تا صنف 12 مکاتب ابتدایی و ثانوی مناطق اوزبیک نشین و تورکمن نشین بود و نیزدر نظر بود برای شروع کارهای پژوهشی در عرصۀ زبان تورکی توسط کدرهای جوان اوزبیک و تورکمن در چوکات اکادمی علوم زمینه سازی شود.

از آنجمله چهار نفر مطابق مفردات داده شده، نخستین کتاب درسی الفبای اوزبیکی را تهیه کردند و بعد از آن که از نظر من و داکترعارف عثمانوف مشاور وزارت گذشت، به شکل مصور رنگه به چاپ رسید و به مکاتب فرستاده شد.

تألیف کتابی در زمینۀ آموزش موسیقی برای نوآموزان نیز جزء پروگرام بود. تهیۀ این کتاب به محمد قیوم عزیزی سپرده شد و با نوتیشن سرودها توسط ببرک وسا به تیراژ 1000 نسخه به طبع رسید و یکجا با کسیتهای ترانه ها که توسط گروه هنری«ظفر» اجرا شده بود، به مکاتب فرستاده شد.

اما بعد ازدور شدن ما از ساحۀ کار، شخصی به نام لطف الله یف که از تاجکستان شوروی به صفت مشاور تعیین گردیده بود، مادۀ مربوط به آموزش موسیقی را از پروگرام قبول شدۀ زبان اوزبیکی حذف کرده، کتاب دوم موسیقی را که توسط عزیزی تهیه گردیده بود، اجازه نداده تا نشر شود.

با وجود مخالفت یک عده عناصر تنگ نظر دپارتمنت زبان اوزبیکی و تورکمنی به خصوص بعد از آن که شادروان بدخشی به ریاست تألیف وترجمه گماشته شد، درجهت انکشاف گام برداشت.

بدخشی در نخستین روزهای تقرر خود محفل وسیع سیمینار گونه ای به اشتراک دانشمندان و ادیبان اوزبیک و تورکمن دایر کرد که در آن دانشمند بزرگوار و شاعر مشروطه خواه نستوه زنده یاد محمد کریم نزیهی نیز با ابرازنظریات تحول طلبانۀ خود در زمینۀ انکشاف زبان تورکی سهم برجسته داشت. بعد ازآن نیز به تعداد اعضا و همکاران دپارتمنت افزایش به عمل آمد و کتب متعدد درسی تا صنوف بالا تألیف گردید.

دپارتمنت اکادمی علوم کارهای ذیل را انجام داد:

  • نخستین نشر «محاکمة اللغتین» علیشیر نوایی در افغانستان به اهتمام دوکتورمحمد یعقوب واحدی؛
  • نشر دیوانهای ذلیلی و مخدوم قلی فراغی به زبان تورکمنی به اهتمام نور محمد قرقین؛
  • نشرمتن کامل دیوان بابر و دیوان نادره بیگم به تصحیح و اهتمام دوکتور شفیقه یارقین؛

بعدا این دپارتمنت به ریاست زبان وادبیات ملیتهای برادرارتقا کرد و یک سلسله کارهای ارزندۀ علمی و ادبی را انجام داد.

 در ساحۀ هنر و موسیقی

چندی بعد برطبق رهنمودهای فرمان شماره چهارم در زمینۀ حقوق فرهنگی ملیتهای افغانستان، به منظور ترویج و انکشاف فرهنگ ملی شان امر نشر برنامه های اوزبیکی و تورکمنی از طریق رادیو ـ تلویزیون و تشکیل یک انسامبل هنری به نام گروه «ظفر»در ترکیب ریاست افغان موزیک رادیو تلویزیون افغانستان از رهبری دولت گرفته شد. درانسامبل «ظفر» که با ادغام گروه هنری «گلشن» سرپل به وجود آمد، خوانندگان و نوازندگان پر استعدادی چون ملا تاج محمد آوازخوان، صدرالدین انتظار خواننده و کمپوزیتور، محمد شفیع عظیمی نوازنده و کمپوزیتور، محمد صابرعندلیب خواننده و نوازنده، شکرالله نی نواز از سرپل، فضل الحق یولچی از اندخوی، کاظم امینی آوازخوان و کمپوزیتور، عبدالاحد سحر آوازخوان، داکتر درمان خواننده و نوازنده و وحید امید از میمنه، عبدالرشید اکه دوتار نواز مشهور، همایون منصوری، رشیده ژاله، مولوده، نجیبه منصوری و لطافت از کابل اشتراک داشتند و به رهبری شفیع عظیمی کار میکردند.

همچنان ازاندخوی غفورجان وفا، سبزه گل فولکلور خوان وهمسرش فیض محمد که یک رقاص چیره دست و دنبوره نواز ماهر بود با انسامبل همکاری داشتند.

دریک کنسرت مشترک که به اشتراک گروه های هنری تمام ولایات افغانستان در تالار خانۀ خلق (ارگ) در حضور رییس شورای انقلابی و تمام اعضای رهبری و کدرهای حزبی و دولتی به شکل مسابقه دایر شده بود، فیض محمد دنبوره چی با رقص هنرمندانۀ خود که دوخت کلمۀ«خلق» را روی یک دستمال در جریان رقص توسط یک دختر تمثیل میکرد، تمام حاضرین را به تحسین واداشت و گروه«ظفر» مقام اول را صاحب شد.

درین مسابقه گروه هنری 20 نفری نورستان در مقام دوم و دستۀ هنری بدخشان در مقام سوم قرار گرفتند.

استاد محمد کاظم امینی که مراحل مختلف حیات فرهنگی تورکان افغانستان(اوزبیک و تورکمن) رابا تمام نشیب و فرازهای آن به صورت پیگیر طی مقالات پژوهشی خود به تصویر میکشد، مقالۀ جامعی زیرعنوان«گروه ظفر» در وبلاک بولوت به نشر رسانده، در زمینۀ تأسیس و دوام فعالیت این انسامبل هنری با ذکر تمام جزئیات آن به شمول نوازندگان و سرایندگان زن ومرد روشنی می اندازد. او که خود تا سال 1366 ازاعضای فعال گروه بوده و به صفت آهگساز و خواننده با آن همکاری داشته و 20 سرود رادیویی و 4 آهنگ تلویزیونی ثبت شده دارد، ضمن این مقاله و مقالات دیگرخود به حیث شاهد زنده عوامل عروج و نزول هفته نامۀ «یولدوز» و انسامبل هنری «ظفر» را در طی مدت 36 سال پس از آغاز مرحلۀ آغازین این نهضت در سال 1357، واقعبینانه مورد ارزیابی قرارداده است. علاقمندان میتوانند این مقاله را در وبلاک «بولوت» که توسط الماس بیانی نشر میشود بخوانند.

قابل یادآوری است که خیرمحمد چاووش وبرادرش داوود چاووش از همکاران فعال گروه بودند. خیرمحمد بعدا تحصیلات خود را در رشتۀ موسیقی و زبان اوزبیکی دردانش سراهای عالی اوزبیکستان به سر رسانید، با برادر خود به صفت ادامه دهندگان راه «ظفر» به فعالیت هنری خود ادامه داده و با مساعی پیگیر سنن موسیقی تورکان کشور را احیا میکنند و با ایجاد آهنگهای نو به غنای آن می افزایند.

اکنون از نشر سه قطعه شعر به زبانهای اوزبیکی وتورکمنی برای اولین بار در تاریخ افغانستان توسط یک هفته نامۀ حزبی 76 سال میگذرد. در آن زمان (1945) حتی یک نفر هم از محصلان اوزبیک و تورکمن در دانشگاه کابل نتوانسته بود اشعار مذکور را به زبان مادری خود صحیح بخواند و نیز 43 سال از تأسیس هفته نامه های «یولدوز» و «کورش»، نشرکتب و آغاز آموزش به زبانهای اوزبیکی و تورکمنی در مکاتب دولتی میگذرد. جوانان ما در طی این مدت به پیمانۀ وسیع رشد کرده، صدها تن در رشته های گوناگون علم و فن تخصص حاصل کرده، دپلومهای دوکتوری بدست آورده اند.

اکثر جوانان اوزبیک و تورکمن که آموزش زبان مادری و ادبیات تورکی و مشق نویسندگی را به مقیاس کشور تقریبا از صفر آغاز کرده بودند، در طی بیش از چهار دهۀ گذشته پیشاهنگان یک رستاخیز فرهنگی چشمگیر و افتخارآمیز بوده اند که نمیتوان تأثیر نخستین جراید اوزبیکی و تورکمنی وآغاز آموزش در مکاتب رسمی به زبان مادری را به مثابۀ نخستین پایه های این نهضت فرهنگی فراموش کرد.

آنها توانستند با مساعی بیگیر دولتهای قبیله را وادار بسازند تا زبانهای اوزبیک و تورکمن را به رسمیت  بشناسند و در قانون اساسی مسجل نموده روز 29 میزان را به صفت روز ملی زبان اوزبیکی اعلان کنند. درین عرصه نقش تاریخی مارشال عبد الرشید دوستم فراموش ناشدنی و سزاوار تحسین است.

اکنون در سراسر کشور صدها نویسنده و شاعر به زبان مادری می نویسند و ایجاد میکنند و هزاران استعداد با هم رقابت مینمایند و دهها دانشمند پر استعداد به پژوهشهای علمی اشتغال دارند. اینها همه نشانه های ارتقای سح دانش و تفکر خلق ما بوده، ازیک آیندۀ شگوفان در عرصۀ دانش فرهنگ بشارت میدهند.


پاسخ ترک

Please enter your comment!
Please enter your name here