آمریکا از افغانستان خارج می شود تا بماند

0
539

گزارشی از نتایج میز گرد مرکز مطالعات اور اسیای دانشگاه «سنت پترز بورگ»

آمریکا از افغانستان خارج می شود تا بماند
به گزارش خبرنگار خبرگزاری فارس در دوشنبه، به ابتکار مرکز مطالعات اوراسیای دانشگاه دولتی «سنت پترزبورگ» روسیه میزگرد بین المللی «آسیای مرکزی؛ مشکلات امنیتی و درگیری‌ها در افغانستان» با حضور مقامات سیاسی، علمی و دانشگاهی روسیه و همچنین دیپلمات ها و کارشناسان کشورهای آسیای مرکزی، افغانستان، ترکیه و ایتالیا برگزار شد.

در این میزگرد که همزمان به صورت حضوری و مجازی دایر شد، کارشناسان در رابطه به محورهای زیر بحث و تبادل نظر کردند:

1. سناریوهای احتمالی تحولات افغانستان

2. تهدیدات سنتی و فعلی امنیتی

– گسترش افراط گرایی و تروریسم

– تولید و قاچاق مواد مخدر

– مهاجرت غیر قابل کنترل

– تأثیر بحران افغانستان بر پروژه‌های فرامرزی و برنامه های توسعه کشورهای منطقه

3. استراتژی‌های احتمالی روسیه، آمریکا، چین، ایران، پاکستان، هند، ترکیه و کشورهای عربی در مورد افغانستان و منطقه

4. اهمیت عامل افغانستان برای سیاست خارجی و داخلی کشورهای آسیای مرکزی

علی رغم اعلام زمان خروج از افغانستان، آمریکا این کشور را ترک نخواهد کرد زیرا تنها شکل حضور تغییر خواهد یافت. در حال حاضر تعداد نظامیان آمریکا در افغانستان حدود 2500 نفر است ولی تعداد افراد تحت پوشش شرکت‌های خصوصی امنیتی که با «پنتاگون» قرارداد رسمی دارند یا به هر شکلی تحت کنترل وزارت دفاع و سایر نهادهای آمریکا هستند، طبق برآوردهای مختلف بین 18 تا 25 هزار نفر است.

البته به این شرکت‌های نظامی و امنیتی اتباع محلی نیز جلب می‌شوند که این موضوع مسئولیت آمریکا در برابر تحولات این کشور را به مراتب کاهش می‌دهد.

آمریکا با کمک این شرکت‌ها کنترل بر مراکز مهم ارتباطاتی و فرودگاه‌های «کابل»، «بگرام»، «قندهار»، «هرات»، «شنیدند» و «مزار شریف» را حفظ خواهد کرد.

می‌توان گفت که خروج کامل نظامیان آمریکایی به معنای واقعی کلمه اتفاق نخواهد افتاد. بهتر است در رابطه با خروج نظامیان آمریکایی از افغانستان این طور گفته شود که «می‌روند تا بمانند».

به این نکته نیز باید اشاره شود که بازگشت صلح و ثبات به افغانستان در حقیقت موضوعی نیست که برای بازیگران مهم خارجی از اهمیت زیادی برخوردار باشد.

مسلم است که حفظ نوعی از شرایط بی ثباتی در افغانستان به نفع آمریکا است.

روسیه منافع جدی اقتصادی در افغانستان ندارد و اگر وضعیت این کشور برای آسیای مرکزی زیاد تهدید ایجاد نکند، توجه زیادی به شرایط افغانستان نشان نخواهد داد.

پاکستان می‌داند که ختم جنگ در افغانستان باعث پرداختن کابل به بحث خط دیورند خواهد شد، بنابراین مبهم باقی ماندن وضعیت افغانستان را به نفع خود می‌داند. پاکستان به صورت طبیعی مخالف حضور و تقویت نفوذ هند در افغانستان است.

شاید تنها ایران است که با توجه به مرز طولانی با افغانستان و هزینه‌های بالای حراست از آن و مقابله با قاچاق مواد مخدر از قلمرو افغانستان به قلمرو این کشور، بیش از همه بازگشت آرامش به افغانستان را به نفع خود می‌داند.

البته کشورهای آسیای مرکزی نیز هیچ نفعی در برابر تداوم جنگ و هرج و مرج در افغانستان نخواهند داشت.

برای کشورهای آسیای مرکزی و فضای شوروی سابق تهدید به مراتب جدی تری از دهلیز افغانستان قاچاق مواد مخدر است که در شرایط موجود حل و فصل آن بعید به نظر می‌رسد.

در صورت وخامت اوضاع امنیتی افغانستان و پیش آمدن ضرورت مهاجرت اتباع این کشور به خارج، این موضوع نه برای کشورهای آسیای مرکزی، بلکه بیشتر برای کشورهای اروپایی مشکل پیش خواهد آورد. اما با این وجود در رابطه با مهاجرت افغان ها به خارج، شاهد شرایط 20-25 سال پیش نخواهیم بود.

«سلطان آکیمبیکوف» کارشناس مسائل سیاسی و امنیتی قزاقستان

همه معتقد بودند که «جو بایدن» در مورد تصمیم ترامپ نسبت به خروج نیروهای نظامی از افغانستان تجدید نظر خواهد کرد و احتمالا تحقق آن را به تاخیر خواهد انداخت. اما رئیس جمهور جدید آمریکا تصمیم گرفت تا 11 سپتامبر خروج نظامیان کشورش از افغانستان انجام شد.

البته این امر زود یا دیر باید اتفاق می‌افتاد، زیرا هزینه‌های مربوط به افغانستان برای بودجه آمریکا سنگینی می‌کند.

البته حضور آمریکا در افغانستان نتایج مورد انتظار و به خصوص ایجاد سیستم پایدار مدیریت دولتی را در پی نداشت. به عبارت دیگر آمریکا طی این 20 سال در زمینه ایجاد یک مدل لیبرال-دموکراتیک در این کشور شرقی موفق نبود.

با وجود امضای توافقنامه بین آمریکا و طالبان، سرنوشت آینده افغانستان بسیار مبهم بوده و طالبان از همین اکنون خود را پیروز احساس می‌کنند.

برنامه طالبان برای آینده اصلا روشن نیست و به طور کامل همه را در حالت شک و تردید نگاه داشته است.

اما شرایط با گذشته متفاوت است و سایر اقوام مقیم افغانستان سهم خود را در قدرت می‌خواهند. یعنی افغانستان از بازیگران متعدد داخلی سیاسی، قومی، مذهبی و.. شکل گرفته است که صرف نظر شدن سهم و منافع آنها می‌تواند پیامدهای بسیار جدی داشته باشد.

«ویکتور میخالوف» مدیر مرکز تهدیدات منطقه ای در ازبکستان

بر اساس اطلاعات منابع امنیتی ازبکستان در حال حاضر در ترکیب گروه‌های تروریستی موجود در افغانستان تقریبا حدود 270 شبه نظامی ازبکستانی حضور دارند.

طی مدت‌های اخیر تکمیل صفوف گروه‌های تروریستی با مشکل مواجه شده است که این موضوع با بحث لجستیک مرتبط است که در شرایط همه گیری کرونا سخت تر از گذشته شده است. به این دلیل شدت فعالیت جماعت‌های که مسئولیت استخدام شبه نظامیان جدید را دارند، کم رنگ شده است.

علاوه بر این موضوع، فرماندهان ازبک تبار گروه‌های تروریستی همچنین با مشکل مالی مواجه هستند. گروه «القاعده» که تامین کننده اصلی مالی شبه نظامیان ازبک است، مشکل مالی دارد. طالبان نیز در قیاس با گذشته نه چندان دور، با کمبود منابع مالی رو به رو شده اند.

کمک‌های مالی که جماعت‌های ازبکی مقیم عربستان سعودی و ترکیه برای این گروه‌ها انجام می‌دادند، یک دفعه به طور بسیار قابل توجهی کاهش پیدا کرده است.

مخالفان ازبک که همیشه نسبت به حرکت اسلامی ترکستان توجه نشان می‌دادند، اکنون خودشان مشکل جدی مالی دارند و دستشان برای ارائه کمک کوتاه شده است.

مسئولین ساختارهای تجاری که توسط «طاهر یولداشف» (فرمانده پیشین حرکت اسلامی ازبکستان) در پاکستان و ترکیه ایجاد شده بود، جدا از آنکه زیاد فعالیت‌های موفقیت آمیزی ندارند، برای کمک به این گروه‌ها نیز چندان تمایلی نشان نمی‌دهند و بیشتر به فکر افزایش ثروت و دارایی‌های خود هستند.

از سوی دیگر از آنجا که طالبان به آمریکا قول داده است که در عملیات‌های خود از شبه نظامیان خارجی استفاده نخواهد کرد، نیاز به مشارکت فرماندهان ازبکی تقریبا از بین رفته است.

مشکل بعدی این است که در راس این سازمان‌ها دیگر رهبران کاریزماتیک مانند «جمعه نمنگانی»، «طاهر یولداشف» و «عثمان غازی» حضور ندارند. حتی وضعیت رهبران امروز این گروه‌ها با 6-7 سال پیش هم قابل قیاس نیست. زیرا آنها آرزوی بازگشت به ازبکستان و ایجاد خلافت ماوراءالنهر را داشتند، اما فرماندهان فعلی بیشتر مشغول تجارت‌های کوچک هستند.

از سوی دیگر تقریبا بیشتر شبه نظامیان خانواده تشکیل داده و منابع تامین زندگی پیدا کردند که انگیزه و تمایل قبلی آنها به اقدامات فعال جنگی را کاهش داده است.

حالا این پرسش مطرح می‌شود که گروه‌های تروریستی با ترکیبی از اتباع کشورهای خارجی و از جمله آسیای مرکزی تا کجا برای این منطقه خطر دارند؟ به اعتقاد من در وضعیت فعلی (چنانچه طرف‌های خارجی مداخله نکنند) این گروه‌ها تهدید جدی به شمار نمی‌آیند.

اما پدیده بسیار منفی که طی مرحله شیوع کرونا برجسته شد،با افزایش میزان تبلیغات افراط گرایی در فضای مجازی همراه شد. عواملی با اسامی مستعار موفق به جلب ده ها هزار نفر در فضای مجازی شده‌اند که زمینه برای استخدام آتی آنها به گروه‌های تروریستی را فراهم می‌کند. این تعداد بالا به دلایلی که قبلا اشاره کردم امکان خروج از کشورهایشان را ندارند و در حال تبدیل شدن به یک خطر جدی هستند.

بر اساس بررسی‌های ما، استخدام شبه نظامیان جدید از شمار اتباع ازبکستان عمدتا در روسیه، اوکراین، ترکیه، کره جنوبی، اروپا (از جمله سوئد و نروژ) انجام می9شود. حالا جوانانی که آماده‌اند بجنگند، جایی برای رفتن و جنگیدن ندارند. طبق اطلاع ما تعداد جوانان ازبکی که با آنها برای پیوستن به گروه‌های تروریستی فعالیت‌های تبلیغاتی انجام شده است، به 8 هزار نفر می‌رسد.

بنابر این باید دولت های آسیای مرکزی و روسیه روی این موضوع که با این جوانان چه باید بکنند، بیندیشند.

«ماریانا کوچوبی» رئیس شورای علمی و مشاوره ای مرکز ضد تروریستی کشورهای مستقل همسود

من دیدگاه‌های «ویکتور میخایلف» در خصوص وضعیت و ظرفیت‌های گروه‌های افراطی و تروریستی را تایید می‌کنم. ما طی مدت‌های اخیر چندین نشست تخصصی در مورد وضعیت گروه‌های تروریستی در قلمرو کشورهای عضو برگزار کردیم و نتیجه‌ای که گرفته شد این بود که تبلیغات بسیار جدی و حتی به اصطلاح طوفانی در فضای مجازی راه انداخته شده است.

بر اساس رصدی که انجام شده به این خلاصه رسیدیم که جذب هرچه بیشتر و گسترده تر مخاطبان و به خصوص جوانان در دستور کار جریان‌های افراطی قرار گرفته است. هزاران نفر نیز با سایت‌های آنها ارتباط برقرار کرده و به فکر نقش آفرینی آتی خود در صحنه‌های «جهاد» هستند.

قبلا با خروج چنین ظرفیت‌ها و عوامل به نقاط به اصطلاح داغ، نظیر سوریه و عراق ممانعت نمی‌شد، چرا که این احتمال داده می‌شد که بیشتر آنها کشته خواهند شد.

اما امروز در هر یک از کشورهایمان شبکه متراکم حلقه‌های منفعل را داریم که در هر لحظه لازم می‌توانند مورد استفاده قرار گیرند.

در این رابطه موضع نهادهای غربی نگران کننده است که با استفاده از همه کانال‌های ممکن سعی می‌کنند زنان و بچه‌های را که در جنگ خاورمیانه حضور داشتند، «قربانیان جنگ» معرفی و دولت‌ها را متقاعد به بازگرداندن آنها کنند.

مثلا در جمهوری داغستان روسیه از 100 درصد زن‌های برگشته از سوریه و عراق تقریبا 30 درصد اظهار پشیمانی کرده و با خانواده‌هایشان به سر می‌برند.

یک سوم دیگر بعد از گذشت مدتی فرزندانشان را به خویشاوندان خود سپرده و به سوریه برگشتند.

بخش دیگری هم از آنها که در این کشور باقی ماندند (چون گویا در فعالیت‌های جنگی در خاورمیانه هیچ ارتباطی نداشتند) و در بخش‌هایی استخدام شدند که به تدریج در محیط کاری و زندگی خود به دنبال تبلیغات جهاد رفتند. در این رابطه چندین پرونده جنایی وجود دارد.

اخیرا معاون وزیر کشور روسیه هشدار داده که صدها نفر اتباع کشورهای شوروی سابق و از جمله آسیای مرکزی به طور غیر قانونی و به صورت پنهان در روسیه به سر می‌برند که باید شناسایی شوند و حضورشان قانونمند شود. البته درک این موضوع وجود دارد که حلقه‌های خوابیده تروریستی بیش از همه در چنین محیط‌هایی شکل می‌گیرد.

موضوع دیگری که در این میزگرد مطرح شد، احتمال شکست سریع نیروهای امنیتی افغانستان در برابر طالبان پس از خروج آمریکا و ناتو بود. من با این دیدگاه موافق نیستم. چند سال پیش اگر نظامیان خارجی از افغانستان بیرون شدند، احتمال وقوع چنین امری امکان پذیر بود. اما طی 1-1.5 سال اخیر وضعیت به صورت قابل توجهی تغییر کرده است.

طبق موافقتنامه دوحه، همزمان با خروج آمریکا و متحدانش از افغانستان باید طالبان نیز از ترکیب خود اتباع خارجی را بیرون کنند. یعنی طالبان باید اتباع خارجی و به صورت اساسی طالبان پاکستانی را از ترکیب خود و از افغانستان بیرون کنند. اگر این اتفاق بیفتد، مقابله نیروهای امنیتی افغانستان با طالبان امری غیر قابل انجام نخواهد بود.

اما طالبان هیچ گاه برای بیرون کردن شهروندان پاکستان از صفوف خود آماده نخواهد بود.

با این وجود بیشتر ارتش و نیروهای امنیتی افغانستان غیر پشتون هستند و برای حفظ بقای خود انگیزه دارند که این مسئله شرایط را تغییر می‌دهد. عملیات‌های استخباراتی موفقی که کابل علیه مهره‌های طالبان انجام دادند و می‌دهند، نشاندهنده توان آنهاست.

با این حال با خروج نظامیان غربی از افغانستان وضعیت پیچیده خواهد شد، ولی اینکه ارتش افغانستان به طور سریع شکست خواهد خورد، به نظر من این اتفاق نخواهد افتاد.

«حکمت الله دشتی» مشاور امور امنیتی مجلس سنای افغانستان

تاریخ در حال تکرار شدن است و نیروهای آمریکایی همانند نیروهای شوروی پس از سال ها حضور در افغانستان قلمرو این کشور را ترک می‌کنند. حالا زیاد صحبت از این موضوع می‌شود که خروج نیروهای خارجی از افغانستان چه عواقبی را در پی خواهد داشت. برخی وقوع هرج و مرج، تشدید درگیری‌ها و در نهایت سقوط دولت افغانستان را محتمل می‌دانند.

اما مردم افغانستان بیش از 4 دهه در شرایط جنگ و ناآرامی به سر برده اند، صلح و ثبات می‌خواهند و دیگر سلطه طالبان را قبول نخواهند داشت.

اما اگر اوضاع سیاسی و امنیتی افغانستان در پی خروج آمریکا و ناتو به سمت بی ثباتی برود، حتما بر کشورهای همسایه و منطقه تاثیر خواهد گذاشت.

بنابراین هم کشورهای منطقه و هم جامعه جهانی باید از اراده مردم کشور برای حفظ نظام و دستاوردهای دولت افغانستان حمایت کنند.

افغانستان؛ ماموریت مبهم ناتو

پس از حادثه یازده سپتامبر ۲۰۰۱، آمریکا به بهانه مقابله با تروریسم و خودداری طالبان از تحویل رهبران القاعده به افغانستان حمله کرد. ناتو هم در نوامبر سال ۲۰۰۱ برای اولین بار در یک ماموریت خارج از اروپا وارد افغانستان شد، در واقع ناتو با این حضور نظامی اعتبار خود را با سرنوشت افغانستان گره زد، اما پس از ۱۳ سال در سال ۲۰۱۴ به عملیات‌های نظامی در این کشور پایان داد و نیرو‌های خود را برای آموزش نیرو‌های ارتش و پلیس افغانستان از ۱۳۰ هزار نفر به حدود ۱۲ هزار نفر کاهش داد.

اهداف ناتو در افغانستان:

مبارزه با تروریسم و قاچاق مواد مخدر دو شعار ادعایی ناتو برای حضور نظامی در افغانستان بود، اما امروز کشور‌های عضو ناتو در این مبارزه مایوس شده اند؛ زیرا نه تنها تروریسم در این کشور ریشه کن نشده که پای گروه‌های تروریستی مثل داعش هم به آن باز شده است. تولید مواد مخدر هم در ۲۰ سال گذشته ۴۵ برابر افزایش یافته و از ۲۰۰ تن در زمان طالبان به بیش از ۹ هزار تن در سال رسیده است، مواد مخدری که بزرگترین تهدید برای کشور‌های اروپایی عضو ناتو است. 

ناتو کارنامه درخشانی از خود در افغانستان به جای نگذاشت، زیرا آشنا نبودن به منطقه و ناهماهنگی بین نیرو‌های کشور‌های مختلف باعث کشته شدن غیر نظامیان شد سپس حمله به ارتش و پلیس افغانستان را بدنبال داشت و در ادامه این ناهماهنگی میان نیرو‌های ناتو به حدی شد که آن‌ها مواضع همدیگر را هم بمباران می‌کردند.

آمریکا در افغانستان:

در میان ۳۰ کشور عضو سازمان پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو)، تنها آمریکا نقش محوری و فرماندهی را تاکنون در افغانستان داشته است و ۱۸ ژنرال آمریکایی در ۲۰ سال گذشته فرماندهی ناتو را در افغانستان برعهده داشتند، از طرف دیگر آمریکا همیشه بیشترین حضور نظامی را در افغانستان داشت، به گونه‌ای که تا سال ۲۰۱۲ از ۱۳۰ هزار نیروی خارجی در این کشور ۱۰۰ هزار نفر آن را سربازان آمریکایی تشکیل می‌دادند، مسئولیت حملات هوایی ناتو در افغانستان هم همیشه برعهده آمریکا بود. آمریکا پنج پایگاه بزرگ در افغانستان دارد که حضور نظامی اش را تقویت می‌کند.

خروج آمریکا از افغانستان:

براساس توافقنامه صلح با طالبان، آمریکا باید نظامیان خود را از افغانستان خارج کند و شمار نیرو‌های آمریکایی در افغانستان از ۱۴ هزار نفر به ۲۵۰۰ نفر کاهش یابد که این تعداد هم مسئولیت آموزش نیرو‌های افغان را بر عهده خواهند داشت.

دبیرکل ناتو پس از اعلام کاخ سفید برای خروج نیرو‌های آمریکایی از افغانستان گفت: “ما تصمیم گرفتیم با یکدیگر وارد افغانستان شویم و زمانی که مناسب باشد با یکدیگر خارج خواهیم شد، نباید از یاد برد که ناتو به خاطر حمله یازدهم سپتامبر در آمریکا به افغانستان رفت. “

از میان کشور‌های عضو سازمان پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو)؛ تنها آمریکا و کانادا از آمریکای شمالی هستند و باقی ۲۸ عضو را کشور‌های اروپایی تشکیل می‌دهند، کانادا در سال ۲۰۱۳ آخرین نیرو‌های خود را که ۲۸۰۰ مربی آموزشی بود، از افغانستان بازگرداند و حالا با خروج آمریکا، این نیرو‌های اروپایی هستند که بیشترین حضور نظامی را در افغانستان خواهند داشت.

علاوه بر مخالفت افکار عمومی بسیاری از کشور‌های عضو ناتو با حضور نظامی کشورشان در افغانستان، در سطح فرماندهان هم برخی از کشور‌ها خواستار خروج کامل نیرو‌های خود از افغانستان هستند. حالا با تصمیم آمریکا برای خروج از افغانستان کار مقامات ناتو برای نگه داشتن سایر اعضا در این کشور دشوارتر می‌شود. 

از طرف دیگر، یکی از شروط گروه طالبان در مذاکرات صلح، خروج نیرو‌های آمریکایی و ناتو از افغانستان است و ادامه حضور نیرو‌های ناتو ممکن است به عاملی برای نقض صلح در این کشور تلقی شود.

امروز اعتبار هفتاد ساله بزرگترین پیمان نظامی جهان به آینده افغانستان و اجرای توافق صلح در آن بستگی دارد، توافق نیم بندی که با گسترش درگیری‌ها امید‌ها به آن هر روز کم رنگ‌تر می‌شود.

سیاست یکجانبه گرایانه آمریکا در افغانستان امروز باعث شکاف در ناتو شده و نتیجه آن تقویت رویکرد استقلال دفاعی در میان اعضاء اروپایی ناتو است و اینکه اروپا باید بدون وابستگی به ایالات متحده بتواند بطور مستقل برای برنامه‌های نظامی خود عمل کند.

صرف نظر از خروج نیرو‌های آمریکایی از افغانستان، به حاشیه رفتن ناتو در مذاکرات و توافق صلح با طالبان، دورنمای مبهم صلح و احتمال تنها ماندن ناتو در افغانستان، این رویکرد که دوران ” سواری رایگان ” با هزینه‌های تحمیلی آمریکا به پایان رسیده و همه بار مسئولیت‌ها نباید روی “ستون اروپایی ناتو ” باشد، در بین محافل سیاسی اروپا قوت گرفته است.

حضور آمریکا در افغانستان به اشکال دیگر ادامه می‌یابد

کارشناس مسائل شبه قاره گفت: تجربه حضور آمریکایی‌ها در عراق در افغانستان نیز تکرار می‌شود و ‌آنها به اشکال دیگری به حضور خود در افغانستان ادامه می‌دهند.

«پیر محمد ملازهی» در گفت و گو با خبرنگار سیاسی ایرنا با اشاره به مذاکراتی که در ماه‌های اخیر برای حل بحران افغانستان شکل گرفته، گفت: سرنوشت مذاکرات دوحه روشن است و افغانستان از این مذاکرات عبور کرد و هم اکنون مذاکرات استانبول مدنظر است.

وی ادامه داد: توافقی که بین طالبان و آمریکایی‌ها صورت گرفته بود، متعلق به زمان ترامپ بود و بایدن درآن تجدید نظر کرده است.  تقریبا می‌توان گفت که مذاکرات دوحه به نتیجه مطلوب طرفین نرسید و اجلاس استانبول در این راستا تشکیل شد.

 کارشناس مسائل شبه قاره گفت: اینکه چرا آمریکایی‌ها تصمیم گرفتند استراتژی خود را تغییر داده و خروج نیروهای خود را از افغانستان مدنظر قرار دهند به تجربه تلخ آمریکایی‌ها در افغانستان باز می‌گردد.

ملازهی در ادامه افزود: واقعیت این است که زمانی که آمریکایی‌ها در افغانستان مستقر می‌شدند تصور می‌کردند که می‌توانند به راحتی و برای همیشه افغانستان را تصرف کنند و در آنجا ماندگار شوند که اشتباه بود. تاریخ نشان داده که ارتش‌های بیگانه می‌توانند بیایند اما خروج آنها دست خودشان نیست و روس‌ها و انگلیس‌ها هم این وضعیت و اشغال افغانستان را تجربه کرده بودند.

 آمریکا به حضور خود در افغانستان ادامه می‌دهد

وی یادآورشد: در اواخر دوران اوباما دستگاه‌های امنیتی آمریکا به این نتیجه رسیدند که پیروزی نظامی در افغانستان امکان ندارد و اگر همچنان به راه‌حل نظامی اصرار کنند، امکان شکست آنها وجود دارد. بر همین اساس اوباما در اواخر ریاست جمهوری خود استراتژی جدیدی طراحی کرد و پس از آن هم زمانی که ترامپ رییس جمهور شد، مذاکرات دوحه پیگیری و به توافقی منتهی شد.

 کارشناس مسائل افغانستان ادامه داد: در واقع آمریکایی‌ها به این نتیجه رسیدند که امکان پیروزی نظامی در افغانستان وجود ندارد و باید راه حل سیاسی را در مد نظر قرار دهند. راه حل سیاسی هم به این معناست که طرفین به بخشی از انتظارات خود دست پیدا کرده و بخشی را تعدیل کنند.

ملازهی یادآورشد: آمریکایی‌ها پذیرفته‌اند که نیروهای آنها باید از افغانستان خارج شوند اما لازم است تجربه آمریکایی‌ها را در عراق در نظر داشته باشیم که حضور نظامی رسمی را پایان دادند اما در اشکال دیگری حضور خود را ادامه دادند که در افغانستان نیز به همین شکل حضور خود را ادامه خواهند داد.

 وی توضیح داد: آمریکایی‌ها نیروهایی که تحت عنوان مبارزه با تروریسم مطرح می‌کنند در افغانستان نگه خواهند داشت ولی بخش اصلی نیروهای نظامی را که از دید طالبان اشغالگری بوده است را از افغانستان خارج می‌کنند.

طالبان باید راه حل سیاسی را بپذیرند/ ۳ ابتکار در مذاکرات استانبول دنبال می‌شود

ملازهی پیامدهای مذاکرات دوحه و استانبول را برای افغانستان و کشورهای همسایه به دو بخش تقسیم کرد و گفت: بسیار مهم است که طالبان در مقابل خروج نظامی آمریکا و تحولات افغانستان چه موضعی بگیرد.  اگر موضع طالبان به طوری باشد که به صورت قهرآمیز کابل را تصرف کنند جنگ در افغانستان ادامه پیدا خواهد کرد و فقط جغرافیای جنگ تغییر می‌کند و از مناطق حاشیه جنوب شرق به شمال و مرکز منتقل می‌شود و بازیگران آن نیز متفاوت خواهند بود.

وی در این باره ادامه داد: طالبان تا اینجای کار حاضر نشدند از هدف اصلی خود که احیای امارت اسلامی است، کوتاه بیایند و همین موضوع را در مذاکرات دوحه گنجانده بودند و آمریکایی‌ها ملاحظاتی داشتند اما به ناچار پذیرفتند. در شرایط کنونی هم اگر طالبان سعی نکنند از طریق نظامی جلو بروند به هرحال باید راه حل سیاسی را بپذیرند و راه حل سیاسی هم از استانبول عبور می‌کند.

کارشناس مسائل افغانستان با بیان اینکه نشست استانبول،  سه ابتکار مسکو، آمریکا و اشرف غنی را ترکیب می‌کند، تصریح کرد: این امکان وجود دارد که سه طیف فکری جریان اسلامی(طالبان)، لیبرال- دموکرات‌ها(اشرف غنی) و جریان جهادی‌ها(عبدالله عبدالله)  با یکدیگر متحد شوند. اگر در نشست استانبول این سه جریان را با سه ابتکار فوق ترکیب کنند و سازمان ملل مسوولیت اصلی را بر عهده بگیرد و امنیت افغانستان را تضمین کند به نظر می‌رسد که  راه حل سیاسی معقول‌ترین راه حل است و ایران هم همین راه حل را می‌خواهد.

 ملازهی با بیان اینکه هر تحولی در افغانستان به هر حال بر ایران هم تاثیرگذار خواهد بود، درخصوص احتمال شکست گفت و گوها و تجزیه افغانستان گفت: اگر طالبان راه حل سیاسی و توزیع قدرت را نپذیرند و سعی کنند که به زور متوسل شوند در آن صورت احتمال تجزیه افغانستان افزایش پیدا می‌کند زیرا سه گروه شیعه مذهب، قومی تاجیک و قومی ازبک زیر بار انحصار قدرت طالبان نمی روند و دست به سلاح می‌برند در این صورت حتی ممکن است جنگ داخلی افغانستان به یک جنگ نیابتی کشورهای منطقه و صاحب نفوذ تبدیل شود. اما اگر طالبان به بخشی از قدرت رضایت بدهند و مذاکرات را بپذیرند وحدت ملی در افغانستان محقق می شود.

 افغانستان، پاکستان و ایران می‌توانند معادله قدرت را برهم زنند

ملازهی در پاسخ به اینکه آیا آمریکا می‌خواهد از طریق افغانستان، چین، روسیه و ایران را مهار کند، اظهار داشت: این موضوع کاملا صحیح است. اما معالات دیگری مطرح می‌شود. در این مورد اگر نگاه روس ها را بپذیریم و همان اطلاعاتی که روس ها منتشر کرده اند را بررسی کنیم در می‌یابیم که روس ها معتقدند آمریکایی‌ها به نوعی به نیروهای قومی آسیایی (چچن‌ها، ازبک‌ها و …) کمک کردند که به افغانستان بیایند. در تمام جنگ در سوریه و عراق هم همین نیروها را در اختیار داشتند.

وی خاطرنشان کرد: اگر اطلاعات روس ها صحیح باشد در این صورت پروژه گفت و گو با طالبان مقداری پیچیده‌تر خواهد بود به این معنا که با آمریکایی‌ها با طالبان به مصالحه می‌رسند اما طالبان در پشت پرده به نوعی با سازمان القاعده و داعش هماهنگی هم خواهند داشت و کسی به این موضوع  در توافق دوحه توجه نکرده است.  بر اساس این جمله طالبان تعهد کرده‌اند که در ازای خروج نیروهای آمریکا از افغانستان اجازه ندهند نیروهایی مثل داعش و القاعده از خاک افغانستان علیه آمریکا و متحدانش وارد عمل شود اما در این توافق هیچ صحبتی مبنی بر اینکه با رقبا آمریکا چه کاری انجام می‌دهند، به میان نیامده است.

کارشناس مسائل افغانستان با اشاره به مناسبات ایران وآمریکا گفت: حتی اگر برجام هم به نتیجه برسد، تضادی که بین ایران، رژیم صهیونیستی و آمریکا ایجاد شده است به سادگی برطرف نمی‌شود. بنابراین نیروهای ضدایرانی که در افغانستان متحد داعش و القاعده هستند ممکن است مورد حمایت قرار گرفته و علیه ایران وارد عمل شوند.

وی در پاسخ به اینکه این احتمال وجود دارد که آمریکا پرونده افغانستان را به ترکیه و پاکستان بدهد، تصریح کرد: این احتمال بسیار کم است.  زیرا در حال حاضر مناسبات پاکستان با چین بسیار نزدیک است. آمریکایی‌ها ممکن است به عنوان ابزار برای اینکه خود را از شر افغانستان خلاص کنند و هزینه مالی و انسانی در افغانستان ندهند و نیروهای خود را آبرومندانه از افغانستان خارج کنند، امتیازاتی به پاکستان و حتی ترکیه بدهند اما آمریکا درباره این موضوع ریسک نمی‌کند.

ملازهی با بیان اینکه در حال حاضر تکلیف سه کشور افغانستان، پاکستان و ایران در معادلات قدرت معلوم نیست، اظهار کرد: این کشورها در کانون رقابت‌های شرق و غرب قرار می‌گیرند و جهت‌گیری هر کدام از این کشورها به هر طرف باشد معادلات قدرت را به هم می‌زند به همین دلیل آمریکایی‌ها افغانستان را در اختیار پاکستان قرار نمی‌دهند.

کارشناس مسائل افغانستان در تحلیل فرآیند گفت و گو دولت مرکزی افغانستان و طالبان اظهار داشت: به نظر می رسد هر دو طرف به استانبول امید بسته‌اند. آمریکایی‌ها می‌توانند پاکستان را در نشست استانبول تحت فشار قرار بدهند تا طرح‌هایی که از سوی سازمان ملل عملیاتی می‌شوند را بپذیرند.

وی یادآورشد: در گفت و گوهای استانبول به احتمال زیاد بر سر اینکه در مرحله اول طالبان شریک قدرت شوند و همچنین ساختار قدرت افغانستان را فدرالی کنند، توافق خواهد شد زیرا افغانستان باید بی‌طرفی خود را احیا کند.

ملازهی تصریح کرد: طرف‌های افغانستانی باید در استانبول بی‌طرفی خود را تضمین کنند. از سوی دیگر کشورهای همسایه افغانستان، چین، روسیه و اروپا باید کمک‌های اقتصادی در اختیار این کشور قرار دهند. در افغانستان حضور سیاسی داشته باشند اما در امور این کشور دخالت نکنند زیرا افغانستان باثبات تنها از راه بی‌طرفی در سطح بین الملل و بی‌طرفی همسایگان و بی‌طرفی کشورهای صاحب قدرت در این کشور امکان پذیر است و سازمان ملل متحد می‌تواند این کار را به خوبی مدیریت کند.

پاسخ ترک

Please enter your comment!
Please enter your name here