سناریوهای محتمل برای آینده سیاسی محمداشرف غنی
اسماعیل اصغری۲۹ حمل ۱۴۰۰

جدی شدن بحث صلح و خروج نیروهای ایالات متحده امریکا از کشور و ارایه طرحهای جدی برای ایجاد حکومت موقت از آدرسهای متفاوت، باعث شده است تا جایگاه رییس جمهور محمداشرف غنی بیشتر مورد توجه و نقد قرار گیرد.
در واقع، حفظ قدرت از به دست آوردن قدرت به مراتب دشوارتر است و این موضوع برای رییس جمهور غنی کاملاً صدق میکند، تا جایی که او توانست با رای کمتر از یک میلیون به ریاست جمهوری برسد؛ اما سوال این است که آیا او میتواند این جایگاه را حفظ کند؟
نگارنده در این مقاله سعی دارد تا بدترین و بهترین سناریوهای محتمل برای آینده سیاسی محمداشرف غنی را براساس مستندات تاریخی و احتمالات مورد بررسی قرار دهد.
مسلماً از دست دادن جایگاه ریاست جمهوری برای محمداشرف غنی بدترین سناریو و حفظ آن بهترین سناریو میتواند باشد؛ اما چگونهگی از دست دادن و حفظ آن بیشتر مورد توجه قرار دارد.
بدترین سناریوهای محتمل برای محمداشرف غنی
۱- تکرار سرنوشت حفیظ الله امین
یکی از بدترین و وحشتناکترین سناریوهای محتمل برای محمداشرف غنی میتواند تکرار سرنوشت حفیظ الله امین برای او باشد. حفیظ الله امین که خلاف جهت منافع کرملین در حرکت بود، توسط عناصر داخلی و خارجی در کابل کشته و از قدرت کنار زده شد. در قدرت ماندن امین برای روسها هزینه سیاسی داشت. آنها هرگز نمیخواستند که کابل همراه اسلامآباد و واشنگتن رابطه سیاسی داشته باشد؛ کاری که امین دقیقاً در حال اجرای آن بود.
رفتار سیاسی امین در تضاد افکار عامه مردم کشور بود. او به سنتها و باورهای دینی مردم احترام نمیگذاشت و این موضوع باعث شکلگیری اعتراضات مردمی شده بود.
یک اصل برای امین صدق میکرد که او یک دیکتاتور افسارگسیخته بود و این موضوع برای روسها غیرقابل تحمل بود؛ زیرا روسها صاحب انقلاب و نظام کمونیستی افغانستان بودند و کسی که بخواهد در این میان سرکشی کند، باید از میان برداشته شود.
نیروهای شوروی در ۶ جدی ۱۳۵۸ در یک عملیات نظامی ۴۵ دقیقهای به فرماندهی سیمیونف، حفیظ الله امین را کشتند و جسد او را در یک قالین پیچاندند و در محل نامعلوم دفن کردند.
هرچند این سناریو برای محمداشرف غنی در قرن بیستویکم بعید به نظر میرسد؛ اما نمیتواند غیرممکن باشد.
حضور نیروهای ایالات متحده امریکا در افغانستان خسته کننده و فرسایشی شده است و امریکاییها میخواهند به هر نحوی ممکن از این منجلاب بیرون شوند و هرگز به اشرف غنی اجازه نخواهند داد که مانع اجرای برنامههای واشنگتن در کابل شوند.
هرچند حذف مستقیم یا غیرمستقیم فیزیکی غنی توسط امریکاییها میتواند خلق یک فاجعه باشد تا حل یک بحران و در آن صورت در بهترین حالت وضعیت کشور همانند لیبیای پس از معمر قذافی خواهد شد.
۲- تکرار سرنوشت ببرک کارمل
یکی از سناریوهای بد، اما نه وحشتناک برای اشرف غنی، میتواند تکرار سرنوشت ببرک کارمل برای او باشد. کارمل که مستقیماً توسط روسها پس از امین به قدرت رسید بود، نتوانست خواستهها و انتظارات مسکو را برآورده سازد. از سوی دیگر، با روی کار آمدن دولت جدید شوروی سابق به رهبری میخائیل گورباچف و تصمیم جدی مسکو برای پایان جنگ افغانستان و شکست ببرک کارمل در مدیریت بحران در افغانستان، باعث برکناری او از قدرت شد.
جای خوشبختی برای ببرک کامل این بود که حداقل همانند امین کشته و در محل نامعلوم دفن نشد؛ اما استعفای او تحقیرآمیز بود و در اثر فشار ویکتور پتروویچ پلیچکا، مشاور نیرومند روسیاش بر او تحمیل شد. اینگونه، کارمل از قدرت کنار زده شد و فرد دیگری جایگزین او شد. ببرک کارمل باقی عمرش را حقیرانه زندهگی کرد؛ پیش از آخرین سفرش به مسکو، دولت شوروی در یک مورد به او ویزا نداده بود، تا به دیدار خانوادهاش در مسکو برود؛ اما در آخر به او ویزا داده شد؛ کارمل به دیدار خانواده خودش رفت و در مسکو درگذشت و جسدش را جهت خاکسپاری به افغانستان انتقال دادند.
این سناریو برای اشرف غنی میتواند محتمل به نظر برسد. با روی کار آمدن دولت جدید در ایالات متحده امریکا به رهبری جو بایدن و با توجه به عزم کشورهای جهان برای پایان جنگ افغانستان و افزایش خشونتها و قتلهای زنجیرهای در کشور و عدم توان مدیریت بحران، احتمال آن موجود است که محمداشرف غنی نزد کشورهای غربی ضعیف و مشکلساز به نظر برسد و در این صورت، او در اثر فشارهای خارجیها استعفا خواهد داد و فرد دیگری جایگزین وی خواهد شد.
ریس جمهور غنی برای جلوگیری از این سناریو باید ثابت کند که بخشی از مشکل نه، بلکه راه حل کشور است و دست از حرکتهای پوپولیستی بردارد و اقدامات جدی برای از بین بردن فساد و آوردن صلح انجام دهد.
۳- تکرار سرنوشت داکتر نجیب
این سناریو میتواند برای آقای غنی محتمل و فاجعهآور باشد.
زمانی که داکتر نجیب قدرت را در دست گرفت، جایگاه دولت به شدت متزلزل بود. او که از سوی کرملین مامور کنترل وضعیت گماشته شده بود، نتوانست وضعیت سیاسی و نظامی را کنترل کند و برای روسها او دیگر به یک مهره سوخته تبدیل شده بود.
جنگهای چریکی مجاهدین برای روسها فوقالعاده خسته کننده و فرسایشی تلقی شده بود و از لحاظ اقتصادی دولت شوروی سابق دیگر توان حمایت مالی از این جنگ را نداشت. همچنان با روی کار آمدن دولت جدید در مسکو با سیاست اعطای استقلال به اقمار شوروی سابق و پایان جنگ افغانستان و دیگر تحولات بینالمللی، حضور نیروهای شوروی در افغانستان بیمعنا بود.
پس از خروج نیروهای شوروی از افغانستان، عدم حمایت مسکو از کابل، نبود ظرفیت اجماع در بین رهبران سیاسی کشور، قوممحوری داکتر نجیب و گسترش جنگهای پارتیزانی باعث سقوط دولت دموکراتیک افغانستان شد.
داکتر نجیب تاوان تعصب قومی و اعتماد به افراد ناشایسته را پرداخت و باعث شد حکومتش از درون متلاشی گردد. او در یکی از سخنرانیهای خود به صراحت اعلان میکند که شایستهتر از شهنواز تنی برای پست وزارت دفاع وجود داشت؛ اما به دلیل اینکه او یک پشتون بود، به وزارت دفاع رسید.
در آخر نیز همان شهنواز تنی کودتای نظامی نافرجامی را ترتیب داد و باعث متزلزل شدن بیشتر پایههای حکومت داکتر نجیبالله شد.
پس از پناهنده شدن داکتر نجیب به دفتر سازمان ملل متحد در کابل، طالبان او را به دار آویختند؛ اتفاقی که داکتر نجیب شاید حتا در کابوس آن را نمیتوانست تصور کند.
اگر بخواهیم این سناریو را برای محمداشرف غنی محتمل بدانیم، باید بپذیریم که پس از خروج نیروهای ایالات متحده امریکا همانند نیروهای شوروی از کشور، یعنی بدون توافق منطقهای و قطع کمکهای خارجی، شروع جنگ داخلی در کشور محتمل نه، بلکه قطعی است و در صورتی که چنین مسیری در پیش گرفته شود، یقیناً آقای غنی به یک مهره سوخته تبدیل خواهد شد و دو راه بیشتر ندارد: فرار از کشور و یا تکرار سرنوشت داکتر نجیب؛ زیرا او نیز همانند داکتر نجیب افراد را براساس عصبیت قومی به ادارات دولتی گماشته است، نه شایستهگی.
اما اگر بخواهیم حفظ قدرت را برای محمداشرف غنی محتمل بدانیم، باید بهترین سناریوهای ممکن را برای او مدنظر بگیریم.
ماندن در قدرت برای رییس جمهور غنی میتواند بهترین سناریو باشد؛ اما چگونهگی ماندن او در قدرت مهم و قابل بررسی است.
بهترین سناریوهای محتمل برای محمداشرف غنی
۱- تداوم بحث صلح الی ختم دوره کاری او
یک از سناریوهای محتمل برای آینده سیاسی آقای غنی میتواند تداوم بحث صلح الی ختم دوره کاری او باشد. در واقع، او در این سناریو از سیاست «نه جنگ نه صلح» پیروی میکند. این سناریو میتواند یکی از ایدهآلترین سناریوهای ممکن برای رییس جمهور غنی باشد؛ اما با توجه به حرکتهای جدی برای ایجاد صلح در کشور و خروج نیروهای خارجی، این سناریو زیاد محتمل به نظر نمیرسد؛ زیرا یکی از شرطهای طالبان برای تداوم بحث صلح، کنار رفتن محمداشرف غنی از قدرت است.
هرچند که او بیشترین تلاشش را برای اجرای چنین سناریویی انجام داده؛ اما این تلاشها نتوانسته است، موثر واقع شود و این تحرکات برای رییس جمهور غنی هزینههای سیاسی بسیاری در پی داشته است.
۲- ریس اداره موقت
یکی دیگر از سناریوهای مطلوب برای رییس جمهور غنی این است که خودش الی ختم دوره کاری به حیث رییس اداره موقت فعالیت کند. در این سناریو، او از قدرت کنار زده نمیشود؛ اما صلاحیتهایش محدود خواهد شد، هرچند که برای رییس جمهور غنی محدودیت معنایی ندارد.
در این سناریو، رییس جمهور تمام کاریهای نیمهتمامش را به پایان میرساند و در صدد ایجاد ائتلاف سیاسی جدید برای حمایت از دولت مورد نظر خودش خواهد شد.
۳- انتخابات زودهنگام و پیروزی کاندیدای مورد نظر رییس جمهور غنی
در این سناریو، رییس جمهور غنی در اثر فشارهای خارجی و سیاسیون و برنامهای از قبل طراحی شده، رای به انتخابات زودهنگام خواهد داد. در این سناریو، یکی از نزدیکان سیاسی محمداشرف غنی، کاندیدا و برنده انتخابات خواهد شد و آقای غنی از تمامی امکانات و ابزارهای موجود برای پیروزی کاندیدای مورد نظرش استفاده خواهد کرد.
در چنین سناریویی، برای او فرقی نمیکند که رییس جمهور باشد یا نه؛ زیرا یکی از بهترین و نزدیکترین افرادش به جای خودش نشسته است و او میداند که در چنین وضعیتی، در متن قدرت، جایگاه ویژهای خواهد داشت.