
بایدن برای ترک افغانستان، نخست باید مشکل غنی را حل کند
هشت صبح۱۵ دلو ۱۳۹۹

منبع: فارن پالیسی
نویسنده: الیز لابوت

مترجم: ۸صبح
همزمان با اینکه ایالات متحده طالبان را بررسی میکند، بایدن باید رییس جمهور افغانستان را از اخلالگری باز دارد.
با توجه به معضلات داخلی و خارجی که ایالات متحده با آن روبهرو است، افغانستان در صدر لیست اولویتهای رییس جمهور جو بایدن قرار ندارد.
اما مهلت تعیین شده برای خروج تمامی نیروهای امریکایی براساس بخشی از توافقنامه سال گذشته میان طالبان و دولت ترمپ، بایدن را به گرفتن تصمیمی که میتواند ریاست جمهوری وی و میراث جنگ ۲۰ ساله امریکا را تعریف کند، مجبور سازد.
با توجه به قول بایدن برای خاتمه دادن به اصطلاح «جنگهای ابدی» سوال این نیست که آیا او نیروها را بیرون خواهد کشید؟ بلکه سوال اینجا است که وی چگونه میتواند، کاری کند که هم دستآوردهای افغانستان را حفظ کند و هم اطمینان حاصل کند که دهها فداکاری امریکا هدر نبوده است.
مسأله این است که واشنگتن بین دو حرکت غیر محبوب گیر افتاده است. طالبان که یک سال گذشته را با انجام خشونت سپری کردند، در رتبه نخست، در سطح ملی مورد انزجار قرار گرفتهاند، دولت رییس جمهور اشرف غنی نیز بسیار نزد مردم محبوب نیست.
اکثر افغانها و مقامات امریکایی اتفاق نظر دارند که ادامه شورش طالبان به دلیل رهبری بد غنی است – و او علاقه چندانی برای رسیدن به یک توافق صلح پایدار که ممکن وی را خلع قدرت کند، نشان نمیدهد. یکی از بزرگترین موانع کوتاهمدت برای تیم جو بایدن میتواند وراثت توافقنامه دوحه باشد؛ توافق صلح ۲۰۲۰ که دونالد ترمپ، رییس جمهور پیشین بر آن تأکید کرد و زلمی خلیلزاد، نماینده ایالات متحده برای صلح افغانستان (در حال حاضر) مذاکرات را به پیش میبرد.
این یک تلاش خیرخواهانه اما ناقص برای پایان دادن به دو دهه حضور امریکا در این کشور بود.
تحت فشار ترمپ برای بیرون کشیدن سریع نیروهای امریکایی، خلیلزاد قادر به تضمین حقوق بشر، دیموکراسی و حقوق زنان نبود. در این توافقنامه، هیچ شرطی برای آتشبس یا حتا تعهد طالبان برای پایان دادن به خشونت وجود ندارد. از نظر آنها، طالبان هنوز در افغانستان در حالت جنگ هستند و فقط تعهد کردهاند که به عنوان بخشی از توافق صلح، وارد مذاکرات بینالافغانی شوند.
این معامله توسط مردم افغانستان سوء نیت تلقی شد و طالبان را متقاعد کرد که ایالات متحده برای خروج عجله دارد. این پیروزی محسوس بر اشغال ایالات متحده، به آنها اعتماد به نفس بخشیده است تا در مذاکرات با گروههای افغان بر مواضع خود قاطعانه بایستند.
تیم امنیت ملی جو بایدن در مورد توافقنامه طالبان لحن بدبینانه به کار میبرد و از این بابت، غنی خیلی خوشحال است. جک سالیوان، مشاور امنیت ملی جدید ایالات متحده، در یکی از اولین تماسهای خود به همتای افغانش گفت که دولت امریکا عمیقاً بررسی میکند که آیا طالبان به تعهدات خود مطابق توافقنامه عمل کردهاند یا خیر.
طالبان در بیشتر موارد حمله بالای نیروهای ایالات متحده را متوقف کرده است. اما بازرس کل وزارت دفاع در افغانستان خاطر نشان کرد که خشونتهای شورشیان طالب و افراط گرایان همچنان ادامه دارد – از جمله موج ترورهای مقامات بلندپایه افغانستان، طالبان چنان که قول داده بودند، رابطهشان را با القاعده قطع نکردهاند.
خلیلزاد برای اینکه طالبان را متوجه اجرای تعهداتشان کند، باید پیام واضح به آنها در میز مذاکره و میدان جنگ بفرستد که نیروهای امریکایی تا زمانی که شورشیان توافقنامه را رعایت نکنند، افغانستان را ترک نخواهند کرد. این پیام میتواند بسیار ساده باشد: سریعترین راه برای بیرون کشیدن سربازان امریکایی، انجام معامله است. اما این پیام فقط برای طالبان نباشد. واشنگتن باید به غنی که بیم دارد، معامله بینالافغانی منجر به پایان دوره ریاست جمهوری وی شود، هشدار دهد که خراب کردن روند صلح قابل تحمل نخواهد بود. اگرچه سخنان غنی فراتر از تلاش او برای متوقف کردن توافق صلح است.
در پروفایل/گزارش سال ۲۰۱۶، جورج پکر، وقایعنگار و متفکر افغانستان – از غنی به عنوان «یک تکنوکرات آگاه» که کتاب «ترمیم دولتهای ناکام» را نوشت، اما نخبهگرایی و فقدان مهارتهای سیاسی مانع حاکمیت وی شد، یاد کرده است.
غنی با دور ساختن هرنوع حامیان احتمالی خود، چون پارلمان، مجاهدین و دستگاههای سیاسی غیرپشتون افغانستان، خود را با چند مشاور نزدیک، از جمله حمدالله محب، مشاور امنیت ملی و امرالله صالح، معاون رییس جمهور محصور ساخته است.
آنها برای جلوگیری از خوی بد، غنی را از خشونت کشور محافظت میکنند. اعتماد او به رهبران جامعه که تصویری گلگون از سیاستهای روستایی را ارایه میدهد، دستچین شده است و برای وی اطمینان میدهند که حاکمیت وی در افغانستان فراتر از دروازههای قصر است.
فساد در دستگاههای اجرایی، بیپیشینه بوده است و کاخ ریاست جمهوری از قراردادهای نظامی به صورت گسترده سود میبرد. مداخله دوامدار غنی و محافل داخلی وی در انتصابات پرسونل امنیتی – جایگزینی فرماندهان جوان و باهوش آموزش دیده توسط ایالات متحده، با وفاداران بیکفایت که تجربه نظامی کمی دارند، اعتماد مردم به نیروهای امنیتی را از بین برده است.
بنابراین ایالات متحده چه کاری را باید انجام دهد؟
ارتش افغانستان و به خصوص نیروهای ویژهای نخبه و آموزش دیده توسط ایالات متحده، در سرکوب طالبان و گروههای تروریستی موثر بودهاند و یک نهاد قابل احترام در میان مردم افغانستان است.
واشنگتن علاوه بر تجدید تعهدات خود برای تأمین بودجه و پشتیبانی لژستیکی، باید پرسونل امنیتی افغانستان را در برابر فساد و سوءاستفاده سیاسی محافظت کند.
ایالات متحده از اهرم فشار بیشتر از ۴ میلیارد دالر سالانه کمکهای امنیتی، استفاده کند. جوزف دانفورد، فرمانده بازنشسته و رییس ستاد مشترک پیشین ایالات متحده که قرار است به گروه مطالعاتی افغانستان این هفته توصیههای خود را ارایه دهد، معتقد است که امریکا باید حداقل نیروهای خود را تا زمان توافق سیاسی افغانها در این کشور حفظ کند.
یا برخی دیگر استدلال میکنند: اکثر کارشناسان نظامی موافقاند که به تعداد کمی از نیروهای ضد تروریسم ایالات متحده برای حفظ حد اکثر فشار بر طالبان و سایر گروههای مسلح در افغانستان و بررسی کشورهای همسایه مانند پاکستان و ایران که افغانستان را در محور استراتژی ایالات متحده قرار داده است، نیاز خواهد بود.
واشنگتن برای حمایت از دولت ضعیف غنی نباید مجبور به ماندن در افغانستان شود. از نظر تیوری، ایده دانفورد منطقی است؛ اما احتمالاً هر دو طرف را از انعقاد یک معامله دلسرد میکند. طالبان که از پیروزیهای خود در دوحه و تواناییهای خود در میدان جنگ خوشحال هستند، اطمینان دارند که میتوانند منتظر بمانند تا واشنگتن بیرون شود و انگیزه کمی برای مصالحه دارند.
غنی که توافق صلح را تهدیدی برای وجود حکومت خود میداند، همچنان به ایجاد موانع ادامه خواهد داد – یکی از دلایل ایجاد موانع توسط رییس جمهور واگذاری قدرت به دولت تقسیم قدرت موقت که بتواند تا زمان تسوید قانون اساسی جدید، مذاکرات صلح را به پیش ببرد، است.
حتا وقتی تیم بایدن تلاش میکند که به غنی اطمینان دهد که ایالات متحده یک شریک قابل اعتماد برای وی است، باید او را متقاعد کند که ائتلاف حکومتی خود را گسترش دهد. اگر غنی در این راه مانع ایجاد کند، ممکن است ایالات متحده یک مجمع دیگر از نوع «کنفرانس بن» را در نظر بگیرد که در آن تشکیلات سیاسی دولت افغانستان و طالبان روی یک ساختار حکومتی آینده و یک رهبری جدید و قابل قبول برای همه طرفها، توافق کنند.
نیاز مستمر افغانستان به میلیاردها دالر کمک امریکا، در بخشهای آموزش نظامی و مساعدت، به اداره بایدن گزینه اهرم فشار را میدهد. میتوان از آن، حداقل در راستای حفظ تعداد محدودی از نیروهای امریکایی و اطمینان از محافظت از معیارهای اساسی حقوق بشر در قانون اساسی آینده استفاده کرد.
اگر طالبان در دولت مسوولیت بیشتری را عهدهدار شوند، بدیهی است که در نحوه اداره کشور، از جمله نقش دین، حرفی برای گفتن خواهند داشت. آنان در حال حاضر به بازگشت به تفسیر دقیق اسلام که یک ربع قرن پیش به این کشور تحمیل کردند، چشم دوختهاند.
اما دولت بایدن، با هر دولت افغانستان که کار میکند، باید به طالبان بفهماند که افغانستان در آینده، دوباره به دهه ۱۹۹۰ بر نخواهد گشت .
