چرا
سیدعبدالرزاق لقمان۹میزان , ۱۳۹۹

در نشست صلح دوحه بعد از استفادهی کلمه نظام اسلامی به شکل ابزاری، در وهله دوم از تکتیک جدید فرق میان شیعه و سنی استفاده میگردد. این موضوع ظاهراً نگرش دینی دارد، ولیکن متن و محتوای آن ارتباط دارد با برنامههای سیاسی، باجگیری و امتیازگیری از نشست بینالافغانی صلح در قطر.
دستهای مرموز اینگونه طلسمها و بازیها را به طالبان میآموزانَد و اینگونه طرحها ظاهراً حمایت برای تیم طرف مقابلِ دولت پنداشته میشود ولی در حقیقت بحران جدید را برای حکومت و مردم افغانستان طرحریزی کردهاند.
تحریک طالبان در این مقطع سرنوشتساز به درستی موقف کشورهای عربی و کشورهای همسوی دیگر را در مقابل ایران مورد بررسی قرار داده و موضوع شیعه و سنی را طرح کرد. طالبان در این تکتیکشان از یک طرف جلب توجه کشورهای ضد ایران را به خود معطوف داشته و از طرف دیگر میخواهند حمایت بیشتر عربستان سعودی، امارات متحده، بحرین و دیگر کشورهای عربی را که سیاستهای ضد ایرانی و یا اینکه عملاً در کشورهای یمن، سوریه و عراق با هم محاربه نظامی دارند، جلب کند.
افغانستان در یک پارادوکس نزاعی و اختلافی در بین کشورهای منطقه قرار دارد و هر کشور منافع مشخص خودش را بنا بر نفوذی که دارد در چارچوب برنامههای متعدد استمرار میبخشد، بناً افغانستان به گنجینهای از منافع، رقابتها، تضادها، زدوبندها، کشمکشها و پیوندهای میمون و نامیمون بدل شده است، به خاطری که حاکمیت افغانستان در این ۲۰ سال پسین در عرصههای حفظ امنیت، ثبات، حفظ منافع، صلابت مملکت و حفظ تمامیت ارضی ناکام بوده، بناً هر گروه و حزبی میتواند آلهی دست دیگران قرار گیرد و هر آن چیزی که خواسته باشد را مطرح سازد.
تعمق بر مذهب شیعه:
اگر وسعت و گسترش مذهب اهل تشیع را در سطح جهان بررسی نماییم، موافقان و مخالفان مذهب تشیّع ناگزیر اند موجودیت این مذهب را منحیث بزرگترین مذهب بعد از اهل تسنن به سطح کشورهای اسلامی در جهان بپذیرند.
اکثریت باشندهگان کشورهای عربی مانند: سلطنت عمان، سوریه، عراق، بحرین، یمن و کویت و در کشورهای غیر عربی، ایران را اهل تشیع تشکیل میدهد. اقلیتهای مذهب تشیع در کشورهای عربستان سعودی، افغانستان، پاکستان، نایجریا، اردن، هند، موریتانیا، سودان و دیگر کشورهای عربی و اسلامی حضور گسترده، فعال و غیر قابل انکار دارند، بناً موجودیت چنین کتلهای بزرگ نیروی بشری در سطح جهان چگونه از طرف یک جریان جنگی رادیکال، نادیده گرفته میشود؟ پاسخ این است که جلب منافع و مصالح در سیاست یک اصل است که سیاسیون با مهارتهای متعارف و غیر متعارف از تاکتیکها و ابزارهایی استفاده میکنند تا حریف یا طرف مقابل را عاجز و یا خسته سازند و این وضعیت، کاملاً در دوحه جریان دارد. کشور حمایتکننده اصلی مخالفان دولت در حوزه منطقه و کشورهای اسلامی نه تنها از تجربه ژرف و دقیق و نیز از زدوبندهای سیاسی اطلاع دارد، بلکه خود طرف اصلی این بازی است، زیرا کشور حمایتکننده تیم مقابل دولت در دوحه، از بدو تأسیس تا اکنون با هندوستان در یک تقابل عظیم چندین بُعدی قرار دارد و با مهارتها و تجارب بیحد و حصری که در تقابل با هند به دست آورده است، برای حصول اهدافشان در افغانستانِ خسته از جنگ، استفاده میکند.
وجود مذهب تشیع در امتداد تاریخ اسلامی از نظر فقهی، کلامی، عرفانی، فرهنگی و سیاسی یک اصل انکارناپذیر است و همچنان اهل تسنن و اهل تشیع دو مذهب شایع اسلامی در جهان، متمم و ممثل اصلی اسلام پنداشته میشود.
تعدد مذاهب و اختلاف فقهی در طول تاریخ اسلام سبب غنای فقهی و تشریعی مسلمانان بوده است و انحصار جامعه بر یک مذهب سبب رنجهای فراوان شناخته شده است.
مخالفان دولت چرا موضوع شیعه و سنی را در نشست دوحه مطرح ساختند، پیرامون آن نکات چندی را به طور اختصاری ارائه میکنم:
بخش اول: اهداف بینالمللی
۱- تیم مقابلِ دولت افغانستان در دوحه میخواهد توجه کشورهای بزرگ جهانی را که سیاستهای ضد ایرانی را دنبال میکنند با خود داشته باشد، طالبان این حساسیت را از نظر ژیوپولتیک به دقت پیشبینی دارند و اقدام طالبان چراغ سبزی برای مخالفان ایران تلقی میگردد، طالبان در این تکتیک خود به طور تلویحی و به صورت کنایت، اهل تشیع افغانستان را به شکل ضمنی وابسته به ایران دانسته و آنها را شریک نظم دینی در قضایای بزرگ افغانستان نمیدانند، در حالیکه اهل تشیع افغانستان بیشتر از همه متعهد به این کشور اند و از نظر دینی استقلالیت کاملشان را دارند، مخالفان دولت وابستهگی کامل با مدارس دینی پاکستانی دارند، بناً اهل تشیع را مانند خودشان قیاس کردهاند.
۲- تیم مقابل دولت در نشست صلح، با در نظر داشت حساسیتها و سیاستهای خصمانه عربستان سعودی و ایران که در یک جنگ روانی و نظامی در تقابل هم قرار دارند از این فرصت استفاده مقطعی میکند و همزمان چراغ سبزی را برای عربستان و دیگر همپیمانان ضد ایرانی آنها نشان میدهد.
۳- مخالفان دولت در دوحه، به دیگر کشورهای جامعه بینالمللی نیز گوشزد کردند که ما برعلاوه اینکه در افغانستان نظام اسلامی میخواهیم، در قبال اهل تشیع نیز با حکومت فعلی افغانستان مشکلات داریم و از نظر دینی و سیاسی همه کشورهای جهان میدانند که عربستان سعودی مرکز مرجعیت دینی اهل تسنن و ایران مرجعیت اهل تشیع شمرده میشود، بناً در این راستا هر کشور برداشتهایشان را داشته میباشند.
بخش دوم: اهداف منطقهای
۱- اهل تشیع در جنگهای رویاروی و نظامی بر علیه گروهای جنگی مانند: داعش، القاعده، جبههالنصره سوریه و غیره در عراق، سوریه و لبنان موفقیتهای برجستهای را حاصل کردند، ولی اهل تسنن در مقابل این گروهها ناکام و تا هنوز تعریف مشترک ندارند بلکه علیه همدیگر منحیث وسیله از آن استفاده میکنند و در این زمینه طالبان چراغ سبزی را به جبهات، گرایشها، گروهها و کشورهایی که در عقب جنگهای شیعه و سنی قرار دارد، پیشکش کردند.
۲- تیم طرف مقابل دولت در قطر، به برخی از کشورهایی که نمیخواهند در افغانستان صلح و ثبات تأمین گردد، استراتژی جدید ادامه جنگ و تخریب افغانستان را تحت برنامه شیعه و سنی تقدیم داشتند.
بخش سوم: اهداف داخلی
۱- مذهب جعفری نیز یکی از مذاهب فقهی اسلامی است که در بستر تاریخ پرورش یافته و از همه بحرانهایی که در مسیر راه مبارزاتشان داشتهاند، گذشته است. روی این ملحوظ بهترین فقها، متکلمان، عرفا و علمای جهان اسلامیِ مربوط اهل تسنن مذهب جعفری را تأیید کردهاند و آن را یک مرجع فقهی بزرگ بعد از تسنن دانسته و پذیرفتهاند.
۲- یکی از دستآوردهای تاریخی و افتخارات افغانستان زندهگی مسالمتآمیز و برادروار اهالی تشیع و تسنن در طول تاریخ افغانستان میباشند و اینها میخواهند که درز و فصل را در این راستا به وجود بیاورند.
۳- فرق میان شیعه و سنی یکی از تاکتیکها و ابزارهای فریبنده برای مغشوش ساختن اذهان عامه و به ویژه ذهن آن عده کسانی است که در تقابل، ستیز، خصومت و ناسازگاری مخفی همدیگر اعم از اهل تسنن و تشیع قرار دارند. مخالفان دولت میخواهند این موضوع را برجسته و علنی سازند تا آغاز مشکلات جدید برای افغانستان باشد و همزمان اینها در این مقطع بحرانی میخواهند یک تعداد جوانان ناآگاه را به حمایتشان جذب کنند.
۴-مردم افغانستان آهستهآهسته به سمت سازندهگی و بالندهگی تکثر، تنوع، رنگارنگی و غنامندی داشتههای تاریخی دینی، مذهبی، قومی، جنسیتی و هویتی قدم بر داشته است که همزمان یکی از دستآوردهای بزرگ ۱۹ سال پسین محسوب میگردد، ولی طالبان عمداً میخواهند تا فلسفه وجودی این نوع افکار را در ریشه خنثا سازند زیرا برداشت آنها از مردم و نظام، تسلط حاکم بر محکوم و یا هم رییس بالای مرئوس است، نه رعایت حقوق و میثاق شهروندی.
۵- تحریک طالبان زمانیکه به این هدف متوسل شدند به شکل تسلسلی به سلب حقوق دیگر اقلیتها و حقوق زنان میپردازند تا صاحب حق و صاحب امر خودش باشد، نه کلمهای به نام حق و حقوق.
۶- روحیه غالب و حاکم میان شهروندان افغانستان برخورد خردمندانه، احترام متقابل، یکسان بودن گرایشهای بزرگ فرهنگی و تمدنی در میان همه مذاهب و اقوام است و طالبان ظرفیت پذیرش همچو وسعت نظر و همپذیری را ندارند و آنها برای حاکمیت مطلق دیدگاههای خودشان با یک دید تحجّرگرانه بر ضد حوزههای فرهنگی و تمدنی مینگرند.
۷- تحریک طالبان به درستی میدانند که پذیرش مذهب تشیع سرآغاز پذیرش حقوق دیگر اقلیتهای قومی و زبانی است. پذیرش حقوق دیگران مانع برنامهها و پلانهای رادیکالیسم و افراطیت این گروه میگردد و به گمان اغلب هممانند تخریب مجسمه بامیان به تخریب دیگر اماکن تاریخی کمر بستهاند.
۸- بنیاد مسایل فقهی و شرعی اعتقاد باطنی است، و اساس امور قانونی توافق شهروندی. زندهگی مسالمتآمیز اجتماعی هنگامی تحقق مییابد که توافق اجتماعی شکل بگیرد، نه تحمیل گرایشهای یک بخش از جامعه بر بخشی دیگر. پیامبر بزرگ اسلام بعد از هجرت به مدینه، بر اساس توافق همشهری، قراردادی را با باشندهگان، مسلمانان و یهود، امضا کرد، و در آن برای پیروان دین یهودی حریت و آزادی دینی بخشیده شد. هیچ گروهی و جریانی در نقاط جهان قادر نخواهد بود که از وجود و نبود ارزشها، باورمندیها، معتقدات، حقوق و جایگاه اعم از اهل تسنن و تشیع در سطح جهان انکار کند و یا آن را کاهش دهد. وسایل ارتباطات جمعی و پیشرفتهای تکنولوژی حیرتانگیز همه مردم کره ارضی را که قاطبه ملتهای جهان را تشکیل میدهد در یک رابطه نزدیک و قابل فهم و درک قرار داده است. اگر در شرایط کنونی در یک بخش از جهان فردی تحت ظلم و ستم قرار گیرد دوستان و خویشاوندان وی در دیگر نقاط جهان برای حقوق آنها دادخواهی خواهند کرد.