کابل شاهان کی بودند؟ قسمت پنجم

0
1094

غلام سخی«سخا»
قسمت پنجم

۱– رنه گروسه و ریچارد فرای ( دو ایران پرست و کاسه های داغ تر از آش که با کمال وقاحت قبالهٔ ملکیت نیمی از آسیا را به نام ایران ثبت و تمدن و فرهنگ حتی شخصیت های آن را به نام ایرانی ضبط کرده اند )، حتی نام های شان نفرت انگیز اند، در کتب سفارشی خویش با وجود کینه شدید و خصومت بی قاعده شان با تورک از سلطنت سلاطین تورک کابل و کاپیسا در قرن هشتم نتوانستند انکار نمایند. ( به صفحه ۱۱۹ متن انگلیسی امپراطوری صحرا ها، گروسه و صفحه ۳۵۶ متن انگلیسی تاریخ قدیم ایران، فرای مراجعه شود.)

۲- یکی دیگر از دانشمندان تورک ستیز از قماش دو شخص فوق الذکر، به نام « گیب»، رتبیل را به استناد اظهارات مارکوارت مستشرق جرمنی تورک زبان می داند و در صفحه کتابش تحت عنوان « فتوحات اعراب در آسیای مرکزی» نوشته است:

« سال ها بود که حاکم یکی از نواحی تخارستان برای حجاج مزاحمت های ایجاد کرده بود؛ این شخص رتبیل یا زنبیل فرمانروای ترک زبان بود که در زابلستان حکمرانی می کرد.»

مورخان هموطن و هم دین تورکان، حقیقتی را که دانشمندان فوق الذکر با همه خباثت و شرارت شان، نتوانستند و یا نخواستند انکار نمایند؛ به طور مطلق انکار و استتار نموده اند به این حساب، مشعل عداوت و خصومت نسبت به تورکان را تسلیم گرفته اند. خوانندهٔ که مستندات مندرج قسمت های قبلی را با دقت مطالعه کرده باشند در این گفته نه شک می کند و نه هم حیرت. بی صبرانه منتظر هستم شکاکان خلاف آن را با ارائهٔ مدارک محکم و متقن به اثبات برسانند.

۳–کتاب « آرکیالوژی افغانستان از قدیم الایام تا عصر تیموریان» ضمن بحث از سلطه و سیادت تورکی شاهی و هندو شاهی در شرق افغانستان و شمال پاکستان در صفحه ۲۳۵ آن که توسط دو دانشمند ( د. و. مک داول و ام. تادی) تحریر شده، آمده است:

« در هنگام سفر هیوانگ-تسانگ زایر چینایی در سال ۶۳۰ میلادی شماری از دولت ها که تابع دولت کاپیسا بودند، وجود داشتند. گندهارا که لغمان خراج گذارش بود، به کاپیسا وابسته بود. در سال ۷۱۰ میلادی کابل شاهان به به یک قدرت نیرومند تبدیل شدند که نفوذ و اقتدارش به تمامی شرق افغانستان جاری و ساری بود. و شماری از سلالهٔ تورکی شاهی عبارت بودند از: برهتگین، تگین شاهی، و خنجیل. و البیرونی آنان را تورک می گویند که شصت نسل حکومت نموده و تبت خاستگاه شان بوده است.»

The Archaeology of Afghanistan from earliest times to the Timuried period Edited by F. R. Allchine and Norman Hammond 1987

۴—دکتر سر اوریل استین مستشرق، زبان شناس و اتنوگرافر بریتانیوی هنگری الاصل است و سال ها در تورکستان شرقی و شمالی مصروف تحقیقات و تتبعات و تدقیقات علمی بوده و آثار و تالیفات ارزشمندی تالیف نموده که در زیر به چند تای آنها استناد شده است.

« ترجمهٔ سفرنامهٔ او-کونگ زایر چینایی که توسط پروفیسر لی وی و پروفیسر ادوارد چاوانس توام با یادداشت های ارزنده در ژورنال انجمن آسیایی سال ۱۸۹۵ به نشر رسید. از راپور زایر مذکور می دانیم که ولایات اودیانا و گندهارا که محلات کشف کتیبه های ما اند، در جریان سفر او-کونگ ۷۳۵-۷۵۹ و ۷۶۳ -۷۶۴ تحت حاکمیت سلالهٔ معتقد به بودیسم قرار داشتند که خویشتن را از اعقاب کنیشکا می دانستند. له وی و چاوانس دو دانشمند چین شناس، کابل شاهان البیرونی را که تورک بودند به وجه احسن شناسایی کرده اند. دانشمندان فوق الذکر با استناد به سفرنامهٔ او-کونگ و همچنین سالنامهٔ امپراطوری سلالهٔ تانگ به این نتیجه رسیده اند که شهزادگان کابل، اصلاً و نسباً دارای ملیت تورک بوده و زبان شان تورکی بوده اند.»

در پره گراف فوق، راجع به کتیبه های که ازمناطق اودیانا و گندهارا کشف گردیده تذکار یافته است شباهت کتیبه های متذکره با الفبای تورکی کتیبه های اورخون توجه دانشمندان را به خود جلب نموده است. به توضیحی از دکتر اوریل استاین در این باره توجه فرامایید:

« عقاید و اظهارات ناشرین ( یعنی ادوارد چاوانس و لی وی) مبنی بر اهمیت شباهت عجیب کتیبه های کشف شده از اودیانا و گندهارا با الفبای تورکی کتیبه های اورخون، در بسط ، توسط فاکت مهم و قابل توجه تاریخی، تائید و تقویت می می گردد، و قبل از آن، ام. سنارت و پروفیسر بوهلر به شباهت بعضی حروف کتیبه ها کشف شده توسط میجر دین، با کتیبه های اورخون که در سال ۱۸۹۳ توسط پروفیسر تامسن خوانده شده؛ پی برده بودند. این شباهت سزاوار توجه بیشتر می باشد به این دلیل که تاریخ کتیبه های تورکی ( اواسط قرن هشتم میلادی) همان طور که لی وی و چاوانس اظهار داشته به زمان اقامت او-کونگ در صومعه های گندهارا و اودیانا مصادف می باشد. این واقعه سبب شده تا ناشرین سفرنامهٔ او-کونگ به منشاء تورکی بودن کتیبه های ما اعتقاد پیدا کنند. در مورد این مهم نمی توانم اظهار نظر نمایم فقط به این اکتفا می نمایم که نتایجی که دانشمندان فوق الذکر از سفرنامهٔ او-کونگ در بارهٔ حکومت تورکان در گندهارا استخراج نموده اند از پشتوانهٔ قوی برخوردار است همچنین با گزارشی که هیوانگ-تسانگ یک قرن قبل از این مناطق تدارک دیده مطابقت دارد. »

JOURNAL OF THE ASIATIC SOCITY OF BENGAL.
VOL. LXVII. ( 67). CULCUTTA: 1898. (PP. 13- 14).

اوریل استاین در جای دیگر نوشته است:
« راپور او-کونگ زایر چینی و سالنامهٔ امپراطوری تانگ را در اختیار داریم که نشان می دهند در قرن هشتم میلادی ملت تورک و زبان تورکی در اودیانا و گندهارا ( پشاور) مسلط بودند. از مطالعه و بررسی اطلاعات ارزشمند ابوریحان بیرونی به این نتیجه گیری رسیدم که این فرمانروایان به سلالهٔ تورکی شاهی کابل تعلق داشتند تا آخر قرن نهم میلادی آن ولایات را در کنترول و ادارهٔ خویش داشتند. بر اساس فاکت قبول شده می توان گفت که هیچ کدام از خطوط کتیبه های کشف شده توسط میجر دین با سیستم خطی شناخته شدهٔ هندی مشترکاتی ندارند، برعکس، ارتباط آن با الفباهای که تورکان آسیای مرکزی در این دوره از تاریخ بکار می بردند، ممکن به نظر می رسد.

THE JOURNAL OF THE ROYAL ASIATIC SOCIETY OF GREAT BRITAIN AND IRELAND. 1899.( p. 903).

یوچی ها ( کوشانی ها) هون ها ( افتالیت ها) را دکتر استاین تورک گفته است. مراجعه شود به صفحات ۵۰ و ۵۸ کتاب زیر:

ANCIENT KHOTAN
DETAILED REPORT OF ARCHAEOLOGICAL EXPLORATIONS In CHINESE TURKESTAN VOL. I

۵—آگوستوس فردریک رودولف ( ۱۸۴۱-۱۹۱۸) هندشناس و عالم فقه اللغه از جرمنی است و متولد هند می باشد. موصوف در رمزگشایی اکثر کتیبه های که از تورکستان شرقی کشف شده، موفق بوده و از این لحاظ دارای شهرت بین المللی می باشد. تاریخ هند ( A History of India ) یکی از تالیفات دانشمند مذکور می باشد. وی ضمن تذکار و تاکید بر تورک بودن سکاها و کوشان ها ( صص. ۳۸ و ۳۹) به شاهان تورک کابل می پردازد و در صفحه ۷۲ کتاب مذکور تحت عنوان ( قلمرو پنجاب و فتوحات تورک) می نویسد:

« تاریخ پنجاب مانند تاریخ سند در ابهام و تاریکی قرار ندارد. روشن است که این ولایت توام با گندهارا یا شرق افغانستان قلمروی بوده که ترتیب و تنظیم امور آن توسط تورکی شاهی که در کابل اقامت داشته، صورت می گرفته است. »

۶–« در سال ۶۴۲ اعراب به طور موقت کابل را اشغال نمودند و اشغالگران بعداز مدتی توسط تورکی شاهی که حامیان بودیسم بودند، شکست سختی را متحمل و از کابل بیرون رانده شدند. مردم کابل و جنوب شرق افغانستان، سرانجام در قرن یازدهم توسط سلطان محمود مسلمان شدند. موصوف ( سلطان محمود) غور را تسخیر نمود و مردم آن را مسلمان ساخت. فقط کافر های کافرستان تا سال ۱۸۹۰میلادی دین سابق خویش را حفظ کرده اند. »
به کتاب زیر مراجعه شود.
Afghanistan: A History from 1260 to the Present
By Jonathan L. Lee
کلام آخر: همه مطالب و مدارک مستند تاریخی که تا حال عرضه شده به امید تطهیر توهمات از افکار و انتقال حقایق تاریخی بوده است حقایقی که به دلیل تعلق اش به ملت تورک؛ مطلقاً انکار و از انظار پنهان کرده شده است. این حقایق بس روشن و غیر قابل انکار در صفحات کتب که عنوان درشت « تاریخ» را حمل می کنند، راه نیافته است؛ علت اش را همه می دانند. ازتاکید و تکرار، مقصد این است که کتاب های به اصطلاح تاریخی از این قبیل در رابطه به تاریخ تورکان، هرچند که فاقد اعتبار و ارزش علمی – تاریخی می باشند، با زهم، دراین جامعهٔ عقب مانده، فرهنگ مطالعه مقایسوی متداول نیست؛ همیشه مورد استناد و ارجاع و حتی ستایش و تمجید قرار می گیرند. در این باره فقط یک مثال کافی خواهد بود، لطفاً توجه نمائید:

« … اشتباهات کوچکی(!) که در جلد اول افغانستان در مسیر تاریخ راه یافته است سرمویی از حیثیت و وقار این مبارز خستگی ناپذیر کم نمی کند تا دنیا دنیاست و مردم با تاریخ سروکار دارند افغان ها از شیوه که مرحوم غبار تاریخ مبارزات شان را نگاشته است سرشار غرور ملی و افتخار می شوند.» ( نقد و تبصره بر جلد دوم افغانستان در مسیر تاریخ، تالیف م. ا. نگارگر».

پره گراف فوق به خوبی نشان می دهد که نویسنده اش یا در بارهٔ تاریخ قدیم سرزمین افغانستان کنونی بی اطلاع و خالی الذهن می باشد یا کتاب مورد نظرش را با دقت و به طور مقایسوی نخوانده است. در غیر آن اشتباهات بزرگ و اکاذیب شاخدار و کتمان کاری های بی حد وحصر اورا به این سطح تقلیل و تنزل نمی داد. فرض دیگری هم وجود دارد ( ممکن، درست تر باشد) این است، تاریخ که عامداً جعل و تحریف گردیده به ملیت ایشان تعلق ندارد بنابراین، می تواند اما حق ندارد از قبال خطاهای کلان مورخان دیگر کشور به شمول ممدوح اش سرسری و چشم بسته بگذرد، در قسمت شان لطف کند و حتی ببخشد. ادامه دارد.

بیره مینگیز قوتلوغ بولسین – عید تان مبارک – اختر مو مبارک شه

پاسخ ترک

Please enter your comment!
Please enter your name here