لحظاتی با تاریخ
نقل از کتاب«تاریخ باستانی هزارهها»
نویسنده: عباس دلجو
تاملی در باره واژه مغول:
در اینجا یک مسئله دیگری که قابل تامل است و باید خوانندگان به آن توجه مبذول دارند، واژه مغول میباشد که امروز به عنوان قوم جداگانه ای در تاریخ مطرح شده است و خیلیها آن را یکتبار جدا از ترک میشناسند. در حالی که این یک خطای مشهور تاریخی بوده و در قدیم همه را ترک مینامیدند. در این مورد در بخشی از کتاب« چنگیز خان» چنین نوشته شده است: ” در آغاز کسی آنان را به نام مغول نمیشناخت و به همین جهت در کتب تاریخی اقوام عرب، ایرانی، ارمنی، گرجی، و روسی تنها از تاتاران سخن گفته میشود. بعدها همهی این قبایل وسیله چنگیز خان متحد شدند و مغول نام گرفتند.”
محمد احمد پناهی، چنگیز خان، ص ۴۰
حتا در اوایل به قدرت رسیدن چنگیزخان و تسلط او بر اقوام ترک، در صفحات هیچ کتاب تاریخ، نامی از مغول در میان نبود. بعدا تنها کلمه تاتار در کنار ترک اضافه گردیده و اقوام تحت تسلط چنگیز خان را تاتار مینامیدند. اکثر محققین به این مسئله توافق نظر دارند که مغولها قبل از چنگیز به طور عام ترک و بعدا تاتار خوانده میشدند. استاد عباس اقبال آشتیانی در بخشی از کتاب « تاریخ مغول»، چنین نوشته است: ” در اول پس از تسلط یافتن چنگیز خان برای شان نام این طایفه یعنی کلمه تاتار بر تمام طوایف زردپوستی که در تحت حکم چنگیز در آمده اند، اطلاق شده است و اردو، اتباع و یاران چنگیز همه تاتار و تتر خوانده شده اند و این کلمه منحصرا در دورههای اول هجوم مغول نام عمومی ایشان بوده، بعد ها کلمه مُغُول هم معمول گردیده است.”
عباس اقبال آشتیانی، تاریخ مغول، فصل اول، ص ۷
این یک واقعیت مسلم است که لشکریان چنگیز با آن کمیت انبوه صدهاهزار نفری، تنها از چند طایفه صحرای گوبی (مغولستان امروزی) تشکیل نشده بود. بلکه چنگیز خان توانسته بود تعداد زیادی از قبایل گوناگون ترک را در تحت قیادت خویش متحدکند و از مجموع آنان، لشکر انبوه رزمی خویش را تشکیل دهد. به همین دلیل اکثریت قریب به اتفاق لشکریان چنگیز خان را قبایل مختلف ترک اعم از تاتار، قبچاق، بیات، قیرقیز، قزاق، نایمان، خلج، قرلوق، ترخان، مرکیت و… تشکیل میدادند.
اسناد و مدارک تاریخی به روشنی گواهی میدهند که چنگیز خان بعد از آن که طوایف بی شماری از ترکتباران را در تحت سیطره خویش درآورد، در این برهه ای از زمان است که او در یک مجلس قومی (قوریلتای) در طی سخنرانی اش همه ر ا مغول خطاب کرده است. درواقع چنگیزخان برای تشویق بیشتر لشکریانش که بیش از صدها هزار سرباز از طوایف و قبایل گوناگون ترکتبار میشدند، لقب «مغول» را به عنوان یک تحفه معنوی و یا لقب اعزازی، به آنان اعطاکرد. در این مورد آقای «هارولد لمب» بخشی از بیانیه چنگیز خان خطاب به سران لشکریانش را چنین نوشته است: ” این مردمانی که در آینده شریک نیکبختی و بدبختی من {چنگیز}خواهند بود و این مردانی که قلب شان در وفاداری به پاکی دُر و الماس است، رای من بر اینست که بعد ازین به همه مُغُول گفته شود.”
هارولد لمب، چنگیز خان، امپراتور مقتدر سر تا سر جهان، ص ۱۲۸، مترجم: غلام حسین قراگوزلو، چاپ دوم، سال ۱۳۸۶ خورشیدی
بعد ازین تاریخ بود که کلمه مغول نه تنها بر قوم چنگیز که در شمار اندک بودند، بل بر همهی لشکریانش که از طوایف مختلف ترک بودند، رایج گردید و اکثر قبایل گوناگون ترک، خویشتن را با افتخار مغول مینامیدند. رشیدالدین فضل ا لله همدانی به خوبی به این موضوع، چنین اشاره میکند: ” در این زمان به واسطه دولت چنگیزخان واوروغ او … چون ایشان مغول اند دیگر اقوام اتراک مانند «جلایر» و «تاتار» و «اویرات» و «اونکوت» و «کرایت» و «نایمان» و «تنکقوت» و غیر هم هر یک را اسمی معین و لقبی مخصوص بوده، جمله از روی تفاخر خود را مغول گویند و با وجود آن که در قدیم از این اسم استنکاف داشتند، فرزندان ایشان اکنون که موجودند چنان تصور دارند که ایشان از قدیم باز، به اسم مغول موسوم و منصوب بوده اند، و نه چنین است. ….
در ذکر اقوامی از اتراک(ترکان) که ایشان را این زمان مغول میگویند.”
رشید الدین فضل ا لله همدانی، جامع التواریخ، ج ۱، ص ۵۷ – ۵۸ و ۱۰۳
آقای اکادمیسن واسیلیف نیز معتقد است که بعد از قدرتگرفتن چنگیزخان، واژه مغول به تمام لشکریان او به صورت رسمی اطلاق شد: ” واژه مغول از شکل چینی «من- غو» (من – گو) مشتق شده است. این اسم بعد از تاسیس امپراطوری چنگیز خان یعنی زمانی که نام مشترکی برای تمام قبایل مغول ضرورت پیدا کرد به صورت رسمی متداول شد.”
واسیلیف، تاریخ ایران از دوران باستان تا پایان سده هجدهم، ص ۳۱۸، ترجمه کریم کشاورز
همانطوری که در بالا تذکردادم، ترک و مغول ریشه واحد قومی دارند و همه در قدیم به نام ترک یادمیشدند. اما بعدها، واژه ترک بیشتر جنبه زبانی به خودگرفته و شاخصه شناسایی قبایل گوناگون ترک همان نامهای مستقل ایلی شان، مانند اوزبیگ، تاتار، بیات، قیرقیز، قزاق، نایمان، خلج، قرلوق، ترخان، مرکیت، مغول و…. شد. پس با این مدارک ثابت میشود که ترک و مغول از تبار و نژاد واحد بودند، اما بعدا در اثر گستردگی و پراگندگی مناطق زیست شان نامها و زیرشاخههای جداگانهی زبان ترک را انتخاب کرده اند.
خواجه رشیدالدین فضل الله مورخ و وزیر مشهور « غازان خان » و « اولجاتیوخان » که به آرشیوها و اسناد و بایگانیهای سّری و فوق محرمانه «دولت مغولی ایلخانی » دسترسی کامل داشت به صراحت مینویسد : ” جینکیزخان (تلفظ عربی ـ مغولیِ چنگیزخان) و پدران و برادران او را … قیات بورجقین لقبشده و ایشان هم {از قوم} قیاتاند، و هم بورجقین، و بورجقین در لغت تُرک کسی است که چشم او اَشهَل { شهلا} باشد. ”
فضل الله، رشیدالدین ،جامع التواریخ، جزء اول از جلد اول، صص ۳۶۶ – ۳۶۷، متن علمی و انتقادی بسعی و اهتمام روما سکویچ، ختاقوروب، علی زاده، انتشارات دانش، مسکو، ۱۹۶۵
همچنان پروفسور «ساندرز » استاد رشتهی دانشگاه کنتربری در مورد این لقب ترکی چنین نوشته است: ” واژه چنگیز از تنگیز ترکی به معنای دریا گرفته شده و یک فرمانروایی به پهناوری دریا را میرساند که گمان میبردند زمین را احاطه کرده است. بنابراین میتوان آن را به معنی اقیانوس یا خان جهانی ترجمه کرد. ”
ساندرز، تاریخ فتوحات مغول، ص ۲۱۰، ترجمه ابوالقاسم حالت، انتشارات موسسه امیرکبیر، چاپ سوم، تهران، ۱۳۷۲
دکترحسین فیض الهی وحید در نوشته تحقیقی اش، واژههای ترکی را در اسامی اجداد و فرزندان و نوادگان چنگیز خان چنین نشاندهی کرده است: ” چهارمین جد پدری چنگیزخان نیز « بای سنقر » نام داشت که « بای » به معنای بزرگ و توانگر و داماد است. یکی دیگراز اجداد چنگیزخان « بوقا » نام داشت و میدانیم که بوقا به معنای گاو و اسمی است ترکی. نام پدر یزرگ چنگیزخان نیز « بُرتان » بود و چنانچه میدانیم بُرتان مخفف « بؤری تَکین » به معنای «شاهزاده گرگ » است. تکین و تکینان به معنای دلاور و دلیران است.
از فرزندان چنگیزخان نام یکی از آنها « اوکتای» بود که به تلفظ امروزی « اوختای» و در زبان ترکی به معنای « مثل تیر» است. یکی از نوادگان چنگیز نیز «منکوقاآن » بود که «منکو » یا « بنکو » در ترکی به معنای خوب و مبارک و ابدی و دیرپای، و « قاآن » نیز لقب پادشاهان ترک است.
یکی دیگر از نوادگان چنگیزخان « اریغ بوقا » یا به تلفظ امروزی « آریق بوقا » نام داشت که در ترکی به معنای « گاو لاغر » میباشد. از دیگر نوادگان او به ترتیب به « تُغرل» که نام پرنده شکاری در زبان ترکی است، و کُپَک (کؤپک) به معنای سگ، و « قونیک قیران » به تلفظ امروزی « قوناق قیران » یعنی مهمانکش و « تُغاتمور » به تلفظ امروزی « تُغان یا دوغان تیمور » یعنی « آهن زاد » میتوان اشاره کرد. باز هم این را میدانیم که نام دختر « قوبیلای قاآن » امپراتور بزرگ مغول « یورهک » (اورهک) یعنی « دل و قلب » بود. این زن همسرِ فرزندِ « آلاقوش تکین » بنام « گون بوقا » (گاو خورشید) بود و چنانچه دیده می شود هر دو نام، ترکی هستند. گیوک خان نیز که امپراتور مغول بود نام دخترش « یئلمیش » (بادی) بود که همسر « آی بوقا » (گاوماه) فرزند دیگر « آلاقوش تکین» بود و این رشته سر دراز دارد. ”
دکترحسین فیض الهی وحید در نوشته تحقیقی تحت عنوان آیا «چنگیزخانِ مغول» تُرک نبود؟!
منبع: تارنمای خوراسان ترکلرین و کلتورلری(زبان و فرهنگ ترکان خراسان)
http://www.salariyan.arzublog.com/post-62712.html
پروفیسور بارتولدنیز در بخشی از کتاب « تاریخ ترکهای آسیای میانه» نوشته است که چنگيزخان در سال ۱۲۲۷میلادی هنگامی كه خبر مرگ پسرش جوجی را شنيد، شعری را به زبان تركی به این مضمون سروده است:
” قولون آلكان قولوندای
قولون ومدين آيريلديم
آيريليقكان آنقودای
اَر اولومدين آيريلديم
هم بدان سان كه گورخری گريزان از شكارچی، كرهاش را گم میكند، من از پسرم جدا افتادم. هم بدان سان كه دستهی مرغابی به هر سو پراكنده میشوند، من از پسر قهرمانم جدا افتادهام. ”
واسیلی ولادیمیر بارتولد، تاریخ ترکهای آسیای میانه، ص ۱۷۴، ترجمهی داکتر غفار حسینی، انتشارات توس، تهران،
فارسی تأملي بر واژه مغول