یک فاشیست تاریک اندیش بنام حلیم تنویر بازهم نام نفرین شدۀ
محمد گل مهمند را بر سر زبان ها انداخت
شنیدن یاوه سرایی های ناشی از بیماری قبیله پرستی وتعصب آشتی ناپذیر یک تئوری پرداز مکتب فاشیسم افغانی بنام حلیم تنویر؛ در یک اجتماع پیروان وهواداران این مکتب در شهر کولن دولت فدرال آلمان؛ در دفاع از شخصیت وعملکرد های محمد گل مهمند وحملۀ مستقیم به اقوام وملیت های غیر پشتون بخصوص اوزبیکها وهزاره ها تا سرحد طرح ترور رهبران واسیر سازی زنان ودختران ایشان با هدف نکاح به جوانان پشتون بمنظور امحای فزیکی این اقوام واز این طریق ایجاد یک ملت سچۀ افغان توأم میباشد؛ چنان مشمئز کننده ودور از عقلانیت درین شرایط بحرانی کشور بود که ؛ من گمان نبرم حتی اگر خود محمد گل مهمند هم درین شرایط زنده میبود؛ جرأت میکرد که اینگونه سخنان افتضاح آمیز ونفاق افگنانۀ آشکارا را با چنین یک روحیۀ ستیزه جویی بر علیه غیر پشتونها بر زبان رانده ؛ حکم بر کشتار بزرگان قومی واسیر سازی دختران وزنان ایشان با هدف ژنو ساید ونابود سازی مطلق این اقوام از پهنۀ این سرزمین بر زبان آورد.
این اظهارات تنویر تاریک اندیش ؛ که خود نشاندهندۀ ظرفیت فکری واعتقادی او وهمسلکانش در رابطه باهمدیگر پذیری انسانی برمبنای قبول تعدد اقوام وملیتها درین سرزمین میباشد؛ پرده از راز همه ناملایماتی بر میدارد که ؛ طی چندین قرن اخیر تاریخ گریبانگیر مجموع باشندگان این سرزمین بوده وبا کاشت تخم کینه ونفاق؛ مانع از رسیدن جمعی ایشان به ساختار واحد هموطنی بر مبنای حقوق متساوی شهروندی درین کشور گردیده اند.
اگر امیر عبدالرحمان ، نادر، هاشم، محمد گل مهمند وغیره را محصول شرایط خاص آن دوران وترویج سیاستهای ناسیونالیستی بر پایۀ دولت وملت درجهان ومنطقه ارزیابی نماییم ! ظهور اعجوبه های ویرانگر فاشیستی اندیش همچون غنی، کرزی، یون، طاقت، اتمر، حکمتیار وحال هم تنویر غرق در تاریکی های فکری را با کدامین نام وعنوانی میتوانیم تعریف وبه جامعه معرفی بداریم.
اندیشه وعمل این ریزه خوران مکتب فاشیسم هتلری را جز فاشیسم با کدام واژۀ دیگر میتوانیم تعریف بداریم
در چنین یک وضع دشوار برخلاف میل وارادۀ باطنی ام خویشتن را مکلف بدان می بینم که لب به سخن بگشایم و یک بار دیگر نقاب فراموشی رااز چهرۀ محمد گل مهمند ودیگر جنایتکاران تاریخ ، با استناد بر اسناد ومدارک غیر قابل انکار برداشته واز این طریق به روشن شدن اذهان همدیاران شریف خویش در رابطه با فاشیستی اندیشان امروزی بمثابۀ وارثین اندیشه وافکار جنایتکاران ماضی دست بکار شوم.
تا از این مسیر به شکلی از اشکال از بگروگان رفتن اتحاد، عدالت، برادری، همدیگر پذیری، صلح ورهایی به چنگال خونین اهریمنان برتری جو ونفاق انگیز موجود با تداوم جنگهای پنجاه سال اخیر پرده برداشته؛ کافۀ هموطنان عزیز را بمشارکت صادقانه وآگاهانۀ فعال در یک جبهۀ واحد مبارزاتی بر علیه کلیه اشکال نفاق افگنی وبرتری جویی از هر استقامتی که باشد دعوت بدارم.
نمیدانم کدام انگیزۀ اهریمنی بعضی از انسانهارا وامیدارد، تا از شخصیت های بد نام وآلوده وجدانی، با کارنامه های رزیلانه وکاملاً غیر انسانی ایشان، صرفاً بر اساس پیوند ها وروابط خاص خونی ونژادی دفاع نموده واز عمل کرد های آن شیاطین تاریخ، برای نسل های بعدی الگو آفرینی نمایند!!!
چنانچه این شیوۀ منحوس قهرمان سازی از شخصیت های بی شخصیت، از دوره های دور تاریخ تا امروز در افغانستان رایج بوده واساس آنرا صرفاً مناسبات قومی ونژادی وبعضاً هم روابط دیگری چون پیوند های گروهی، سیاسی، عقیدتی، آیدآلوژیکی وغیره بصورت کور کورانه تشکیل میدهد.
یکی از آن جمله شخصیت های رزیلت شعار تاریخ افغانستان که، بر علاوۀ خیانت های آشکار وغیر قابل بخشایش خوددر جنگ استقلال وشرکت فعال درتوطئه چینی های ضد نهضت امانی، با کوبیدن های بلا انتها، بر طبل بر تری جویی های قومی ونژادی ، زندگی مردم این سرزمین را آلوده با زهر های کشندۀ تبعیض نژادی، تعصب قومی ومذهبی، ومفکوره های غیر اخلاقی وغیر انسانی قوم برتر، قبیلۀ بر تر وخون برتر نمود، وزیر محمد گل خان مهمند است که، درتاریخ معاصرکشور ما عدۀ ازمدعیان حاکمیت تک ملیتی وانحصار قدرت که، همچون اواعتقاد به برتری های واهی قومی ونژادی دارند، با دفاع غیر انسانی وغیر اخلاقی از عمل کرد های ویرانگرونفاق افگنانۀ این جلاد نامدار تاریخ، ومعامله گر شناخته شدۀ محاذ مشرقی درجنگ استقلال، خواهان مبدل نمودنش به یک قهرمان افسانوی خلق نجیب پشتون میباشند.
این جلاد بی رحم تاریخ که با ایفای نقش فعال درسقوط دولت امانی، حایز مقام بس با اعتباری در دولت نادر شاه غدار گردید، واز اعتماد همه جانبۀ انگلیس ها نیز بر خوردار بود، جهت پاکسازی لکۀ ننگی که از ناحیۀ فروش جبهۀ شرقی جنگ استقلال، دامنگیرش بود، با عطش سیری ناپذیرخونریزی وغارتگری، رو به عملکرد های فاشیستی وقبیله پرستی آورده، واز این طریق خواست که ذهنیت خلق پشتون را نسبت بخود تغیر دهد.
محمد گل مهمند با تکیه برهمین سیاست، به کشتار های بیرحمانه، ویرانگریهای همه جانبۀ فرهنگ وداشته های تاریخی اقوام وملیت های مختلف کشور، با هدف محو واز بین بردن آنها اقدام نموده، باحمایه وتأیید دیگر ستمگاران دستگاه نادری، به چنان عملیات های وحشیانه ودوراز تصوری دست یازید که، در نمونه ومثال خود کمتر ازعملکردهای پیروان هتلر در جنگ دوم جهانی در اروپا نمیباشد.
با وجود این همه جنایاتی که محمد گل مهمند در حق باشندگان این سرزمین مرتکب گردیده است، همین چند روز قبل از طریق رسانه های خبری و سایت های انتر نیتی، اطلاع حاصل نمودیم که،ازپنجاه وهشتمین سالروز وفات، این وطن فروش معلوم الحال توسط یک عدۀ از پیروان او، در شهرکولن آلمان، تجلیل به عمل آمده است.
سخنرانی مفتضح ونفاق افگنانۀ یک بیمار روانی مبتلا به مرض فاشیسم وقبیله پرستی بنام حلیم تنویربه دفاع از سیاست های محمد گل مهمند واظهار پیروی از سیاست های ننگین او در تاریخ که با حملات بی پرده وتوهین آمیزبه اقوام وملیتهای هزاره واوزبیک وسیاستمداران برحال ومطرح ایشان چون ستر جنرال عبدالرشید دوستم واستاد حاجی محمد محقق؛ تا سرحد حکم مرگ رهبران و اسیر سازی زنان با هدف وادار سازی جبری ایشان به ازدواج با جوانان پشتون توأم میباشد؛ به اندازۀ دوراز مصالح جمعی مجموع باشندگان کشور اعم از پشتون؛ تاجیک؛ هزاره ؛ اوزبیک، تورکمن، پشه ای، نورستانی؛ بلوچ، هندو، سیکهه، ایماق، قزلباش ، قرغیز، قزاق وغیره درین شرایط بحرانی وتاریک زمان در این کشور است؛ که حتی سوگند خورده ترین دشمنان این سرزمین هم نمیتوانستند درچنین یک اوضاع واحوال با این بی شرمی ووقاحت اینکونه حرف هارا بر زبان آورده وبه دفاع از عمل کرد های یک خائین ووطن فروش معلوم الحال تاریخ لب بکشایند..
شنیدن این خبر، آگاهان تاریخ ومجموع انسانهای با درک کشورماراکه از کنه وکیف واقعۀ جنگ استقلال، وسایر عملکرد های جنایت آفرین این طاغوت بی عاریت آگاهی کامل دارند، سخت شگفت زده ساخت.
زیرا همه باهم درین رابطه که مهمند یک خائین ملی ویکی از دشمنان سوگند خوردۀ وحدت ویک پارچگی مردم افغانستان است، متفق القول اند، وانتساب اورابه هر یکی از اقوام وملیت های افغانستان بمعنی بد نام سازی آن قوم ویا ملیت محاسبه نموده، واورا از فرقۀ وطن فروشان بی وطن محسوب میدارند.
انتساب محمد گل مهمند به ملیت با شهامت پشتون ، واضحاً شریک سازی این ملیت شریف با گناهان کبیرۀ این خائین بدنام تاریخ است که، حکم لکۀ ننگی به دامن این مردم نجیب ومجموع مردم افغانستان را دارا میباشد.
هیچ روشن اندیشی بخود حق نمیدهد که بر اساس تعلقات قومی ونژادی از جنایتکاران دفاع کند، زیرا که ملت ومذهب جنایت پیشگان، جدا از ملت ومذهب هر قوم وقبیلۀ در جهان است، پس روشن اندیشان پشتون راست که این لکۀ ننگین تاریخ را مجال آویختن به دامان پاک خلق خود نداده وبا دور اندیشی وحقیقت جویی، از اینگونه قهرمان سازی ها، با هر امکانی که در اختیار دارند جلو گیری نمایند.
توضیح جنایات انجام شده توسط این خائین ملی، بصورت کامل آن، که در بر گیرندۀ هر ولایت وقوم ساکن درآن باشد درین مقاله گنجایش ندارد، ولی من یقین کامل دارم که خیانت های انجام شده توسط او ودیگر شاگردان مدرسۀ فاشیسم در کشور ما، بصورت حتم از جانب اهل دانش وفهم وعلاقمندان رفاه وهمبستگی واقعی مردم این سرزمین در مجموع که، پای برتری جویی ها وامتیاز طلبی ها را خواهان طرد همیشگی از قلمرو زندگی مردم ما باشند، خواهی نخواهی به بیان کشیده خواهد شد تا از الگو سازی کارکرد های علمبرداران فاشیسم، در زندگی نسل های کنونی جامعه جلو گیری شده بتواند.
بیایید پارۀ از حقایق را در رابطه با محمد گل مهمند از صفحات تاریخ بازخوانی نماییم.
صالح محمد خان فرقه مشروزیرجنگ کابینۀ جدید امانی، رئیس ارکان ویاورنظامی اش کندکمشرمحمد گل مهمند، که در جنگ استقلال قوماندانی جبهۀ شرقی آن جنگ را بر عهده داشتند، دو تن از خائینین نامدارملی، ووطن فروشان بی بدیلی اند که، با فروختن جبهۀ جنگ به قیمت پنج صندوق طلا، با زخمی ساختن عمدی خود ها ازدلک پا وپنجه های دست،از جبهۀ جنگ بصورت دستوری وپلان شده فرار نموده، واجساد چهار صد تن از مبارزین راه استقلال کشوررا در میدان جنگ، به شکل افتضاح آمیزی بجا گذاشتند.
این اجساد از جانب قوای انگلیس تحت قوماندانی میجرجنرال کلیمو،ومیجرجنرال فاولر جهت ارعاب وهراسان سازی مردم به شکل وحشتناکی درملا عام به نمایش گذاشته شده ومورد اهانت قرار گرفتند. اجساد این جان بازان راه آزادی واستقلال بااندام های برهنه چندین روز درحاشیه های معابرعام قرارداشته واجازۀ دفن وکفن برای شان داده نشد. تا جاییکه حیوانات وحشی قسمت های از بدن آن اجساد را خورده و بدن های آماسیدۀ آنان هر بینندۀ را به وحشت می انداخت.
این خائینین وطن فروش زمانیکه از جبهۀ جنگ فرار وصندوق های طلای ارسال شده از جانب انگلیس هارا باز نمودند، با کمال یأس دیدند که انگلیس ها بر سر آنها شیره مالیده، وصرفاً قسمت های فوقانی آن صندوق هارا بعداز پرسازی قسمت های زیرین توسط تیکربا طلا پوشانیده بودند، که این خود پاداش خوبی بود از جانب انگلیس ها به این دو خائین وطن فروش وبی همت، درازای خیانتی که انجام دادند.
امیر امان الله خان ومردم افغانستان با آگاهی از خیانت نا بخشودنی این دو خائین تاریخ، به شدت منأثر گردیدند. امیر در ابتدا میخواست این دو خائین ملی را برای عبرت دیگران اعدام نماید، اما با وساطت مادرش وعدۀ از سران دربار، از این کار منصرف شد. در عوض این دو مایۀ بی ننگی وشرم تاریخ را با پوشانیدن لباس زنانه ابتدا در شهر جلال آباد وبعداً در شهر کابل در معرض تماشای مردم قرار داد.
این نمایش عبرت انگیزخائنین ملی که در بین مردم به پاداش تیکر وطلا معروف شد مدت چهل شبانه روز ادامه یافت وبعداً با همین لباس های زنانه به زندان منتقل وتا آخرین روزهای زندان اجازۀ پوشیدن لباس مردانه داده نشد.
بیایید این حقیقت تکاندهنده وننگین تاریخ را در صفحات تاریخ واززبان تاریخ نگاران مورد بررسی قرار دهیم، تا از چگونگی آن بصورت بهترآگاهی حاصل نماییم:
میر غلام محمد غبار در صفحۀ 759 افغانستان در مسیر تاریخ که برای بار اول در مطبعۀ دولتی کابل چاپ وبنابه هدایت دولت ظاهر شاه توقیف گردید، چنین مینگارد: «در هنگامیکه جنگ در این طرف لندی کوتل به منفعت قوای افغانی دوام داشت ودر پشت جبهه مردم افریدی به طرفداری افغانستان به ضد انگلیس قیام کرده بودند ومحمد عمر خان افریدی مردانه میجنگید . تا یک فرقۀ تازه دم انگلیسی از راولپندی رسید، سپهسالار صالح محمد خان که فقط از انگشتی زخم بر داشته بود با یاور نظامی خود محمد گل خان مهمند میدان جنگ را ترک گفت وامر عقب نشینی سپاه را صادر کرد.
این حرکت سپهسالار صالح محمد خان ویاور گل محمد خان که زنده میدان جنگ را گذاشته بودند،در حالیکه بیشتر از چهارصدسپاهی افغانی کشته در میدان جنگ افتاده بود، از طرف تمام اردوی نظامی ومردم افغانستان با تنفر وتحقیر تلقی گردید».
این واقعه را میر محمد صدیق فرهنگ درصفحۀ 504 جلد دوم کتاب معروف (افغانستان در پنج قرن اخیر) چنین توضیح میدهد:
« در عین حال قوای مختصر نظامی افغانستان به سه دسته تقسیم گردیده وبخش بزرگتر آن با قوماندانی صالح محمد خان سپه سالار به دکه در دهن معبر خیبر ودو دستۀ دیگر به قیادت جنرال محمد نادر خان وصدر اعظم عبدالقدوس خان علی الترتیب به خوست وقندهار سوق داده شد.
صالح محمد خان که پیش از سایرین به محل ماموریتش واصل شد، خواه بر اثر بی خبری از نقشۀ عمومی وخواه به سابقۀ جاه طلبی، بجای آنکه تطبیق قسمت اول نقشه را مبنی بر قیام پشاور انتظار بکشد ، در چهارم ماه می از سرحد عبورنموده قریۀ باغ را که بر تهانۀ سرحدی انگلیس حاکم بود، در تصرف خود در آورد. این حرکت انگلیسیان را در پشاور هوشیار ساخت ودر ضمن آنکه به سوق دادن نیرو بسوی مدخل درۀ خیبر پرداختند، با کشف نمودن نقشۀ شورش در پشاور شهر مذکور را در محاصره گرفته آب را بر آن قطع کردند. به این صورت نقشۀ قیام پشاور ناکام گردیده وغلام حیدر خان آمر داکخانه افغانی با همکاران هندی او از جمله عبد الجلیل وگوش ملاپ سنگ به زندان رفتند.
در ماه می انگلیسیان پس از تقویت نیرویشان در دهنۀ خیبر به عملیات متقابل آغاز کردند وقوای افغانستان را از باغ به تورخم عقب زدند، در عین حال دکه را که محل اجتماع نیروی کمکی افغانستان بود، توسط نیروی هوایی شان بمبارد کردند. در ضمن این عملیات سپهسالار صالح محمد خان جراحت خفیفی در پایش بر داشت واز محاذ جنگ عقب نشست. در نتیجه با وصف مقابلۀ مأیوسانۀ یک دستۀ دیگر ازنیروی افغانی در کمکی خیبر، سپاه افغانی در حال شکست به سوی جلال آباد عقب نشست واردوی انگلیس دکه را به دست آورده ، راه خودرا بسوی جلال آباد باز نمود» .
کاندید اکادمسین محمد ابراهیم عطایی در صفحۀ 238 تاریخ معاصر افغانستان خود که توسط دکتورجمیل الرحمان کامگار بفارسی ترجمه گردیده است دربارۀ این خیانت چنین مینگارد:
« از ابتدای ماه می 1919 م امان الله خان سوقیات جنگی را آغاز نمود، جنرال صالح محمد خان را به سمت مشرقی، جنرال محمد نادر خان را به سمت جنوبی وعبدالقدوس خان را در رأس قوت های مسلح قندهار فرستاد.
امیر در اوایل ماه می در یک اجتماع بزرگ اعلان جهاد نموده گفت: اگر به جهاد آماده هستید اسلحه بگیرید، مردم نیز آمین گفتند.
سپه سالار صالح محمد خان که در کابینه تازه بحیث وزیر دفاع تعین شده بودواکنون قوماندان محاذ مشرقی بود، بتاریخ 3 می از همه هدایات صرف نظر نموده جنگ را آغاز نمود، این کار ناگهانی خارج از هر گونه مصلحت بود، حاجی عبدالرزاق اندرکه به دستور امیر به خاطر قیام قبایل به سرحدات شرقی رفته بوداز همانجا به صالح محمد خان نوشت که از احتیاط کار گرفته جنگ را بدون موقع آغاز نکند ، من قبایل را آماده نموده ام،حمله باید وقتی صورت گیرد که از این طرف قبایل آنان را تعقیب کنند. با وجود همۀ این ملاحظات صالح محمد خان ویاور نظامی اش محمد گل خان مهمند حمله را آغاز نمودند. بتاریخ یازدۀ می فشار انگلیس بیشتر گردید ودر حالیکه 400 جوان بر میدان افتاده بودند، آنها گریختند ودر سرحد شرقی موفقیت نصیب انگلیس گردید.
حاجی عبدالرزاق خان به امان الله خا ن نوشت ، صالح محمد خان این کار را یا از روی بی خردی ویا هم از روی غداری نموده است، ولی من دوم آنرا تأیید میکنم.
وقتی امیر مطلع شد ، صالح محمد خان را میخواست اعدام نماید، ولی بخاطر حساس بودن وضع به حبس او اکتفانمود»
جنرال سر جان مکمن در کتاب مولفۀ خویش بنام (از دارا تا امان الله) تلفات انگلیس ها را ناشی از گرمی هوا دانسته وراجع به کشته های جان بازان افغانستانی مینویسد که: طمع پول که مشخصۀ ذاتی افغانهاست موفقیت را نصیب انگلیس ها نمود وسر لشکر افغانی صالح محمد یکجا با یاوراو که یک جوان تحصیل یافتۀ تورکیه بنام محمد گل بود در برابر پول هنگفت جبهۀ جنگ را بما واگزار گردیدند، ونعش چهار صد تن از عساکر خودرا در میدان جنگ باقی گذاشتند که طی چندین روز آماسیده وبو گرفته در همانجا افتاده بودند.
شادروان استاد عبدالقیوم بارکزایی استاد تاریخ لیسۀ حربی کابل در یاد داشت های تاریخی خود که در جریان تدریس تاریخ بکار میبرد، با صراحت وافسوس مینویسد که: صالح محمد خائین ویاور بی ننگ اوبنام محمد گل جبهۀ شرقی جنگ استقلال را در بدل پول وطلا به انگلیس ها فروختند، ولی در عوض طلا سنگ های تیکر را نصیب گردیدند.
شاد روان استادعبدالجلیل یکی از استادان شناخته شده ومتبحر لیسۀ حربی نیز مسألۀ خیانت ووطن فروشی را با همه جزئیات آن در جریان جنگ استقلال وکار نامه های سپهسالارصالح محمد ومحمد گل مهمند در جریان دروس تاریخ دایما تشریح مینمود که از منابع موثق اقتباس نموده بود.
مورخ مشهور هند آقای دلیپکمار هم در کتاب انگلند اند افغانستان چاپ کلکته خیانت این دو تن را بر ملا ساخته مختصراً مینویسد که : ضعیف النفسی سپهسالار صالح محمد ویاورش جنگ را در جبهۀ شرقی به نفع انگلیس ها خاتمه داد .
عبدالحق واله مینويسد:
“زمانی که شينواریها در برابر شاه امانالله بغاوت کردند. محمدگل خان مومند فرقۀ جلالآباد را تسليم شينواریها کرد و آنها تمامی جلالآباد را متصرف شدند.”[*
قسمیکه دیده میشود صفحات تاریخ معاصر کشور مملو از کارنامه های این وطن فروشان فرصت طلب وخیانت پیشه بوده وهر یکی از کارکرد های رزیلانۀ ایشان در مراحل مختلف حیات آنها خنجر زهر آلودی را ماناست که با بریدن رگ وپی هستی ووحدت مردم این سرزمین، زمینه ساز جراحات سرطانی وغیر قابل علاجی گردیده است که، با گذشت هر روزی بر عفونت آن افزونی به عمل میآید.
این عمل ننگین وخیانت نا بخشودنی محمد گل مهمند، در صد ها اثر تألیف شده، از جانب نویسندگان کشورما وسایر کشور های جهان بصورت مستقیم وغیر مستقیم مورد ارزیابی های فراوانی قرار گرفته است که، من درین مقاله به ارائۀ همین چند سند اکتفا نموده، وافشای بیشتر وکامل تر این حقیقت را به نویسندگان ومورخین خبره ومتعهد دیگرمحول مینمایم.
تاریخ ثابت نموده است که تعصب وفضیلت فروشی های افراطی، بیشترینه خاصۀ آن انسانهای بی فضیلتی است که شخصیت های بیمار وعلیل خودرا از طریق آن خواهان ترمیم ودگرگون سازی بوده وبخاطر نیل به این هدف از هیچ نوع رزالت وبی فضیلتی، تا سرحد ارتکاب جنایات بی حد وحصر روگردان نمیباشند.
چنانچه در آتیۀ زندگی محمد گل مهمند این خائین خاک فروش تاریخ، همه شاهد آن اند که، او جهت اعادۀ حثیت برباد رفته وتلافی ضعف شخصیتی که از ناحیۀ خیانت در جنگ استقلال کشور، در زندگی اش پدید آمده بود، روبه عملکردهای فاشیستی وبر تری جویی های قبیله پرستانه آورده، با بکار گیری اصل قبیله پرستی وترویج زشت ترین نوع بر تری طلبی های قبیلوی قبایل پشتون نسبت به دیگر باشندگان کشور، چنان مزرعۀ از نژاد پرستی وبر تری جویی را در افغانستان ایجاد میکند که، بزرگترین بد بختی های مردم این سرزمین، تا امروز هم از ثمرات شوم آن سر چشمه میگیرد.!!!
پایان قسمت اول
مأخذ ها ومنابع:
1- افغانستان در پنج قرن اخیر از شاد روان میر محمد صدیق فرهنگ
2- افغانستان در مسیر تاریخ از شاد روان میر غلام محمد غبار
3- تاریخ معاصر افغانستان از شادروان کاندید اکادمسین محمد ابراهیم عطایی وترجمۀ دری دکتور جمیل الرحمان کامگار
4- از دارا تا امان الله اثر جنرال سر جان مکمن به زبان انگلیسیف، چاپ لندن
5- انگلند ان افغانستان اثر مورخ هندی دلیپ کمار گوش چاپ کلکته، به زبان انگلیسی وترجمه شده توسط
6- یاد داشت های درسی شاد روان استاد عبدالقیوم استاد تاریخ لیسۀ حربی کابل ویک تن از دانشمندان شناخته شدۀ کشور
7- یاداشت های درسی استاد عبدالجلیل استاد تاریخ در لیسۀ حربی