تجلیل از 605مین زادروز خاتم الشعرا عبدالرحمان جامی

0
1158

تجلیل از 605مین زادروز خاتم الشعرا عبدالرحمان جامی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

شرعی جوزجانی

ساعت 3 بعد از ظهر روز جمعه 22 نوامبر طی محفلی که از طرف مرکز ملی و فرهنگی تاجیکان اوزبیکستان درسالون کنفرانسهای کمیتهٔ مناسبات با ملیتها و روابط دوستی با کشورهای خارجی شورای وزیران جمهوری اوزبیکستان انعقاد یافت، از 605مین زاد روز خاتِم الشعرا عبدالرحمان جامی بزرگداشت به عمل آمد.

درهمایش علاوه بر ادبا، شعرا و جامی شناسان، گروهی از محصلان دانشگاه زبان وادبیات اوزبیکی بنام علیشیرنوایی، دانشگاه ملی اوزبیکستان بنام میرزا اولوغ بیک، دانشگاه پداگوژی بنام نظامی گنجوی و انستیتوت دولتی شرقشناسی، نمایندگان فرهنگی سفارتهای تاجیکستان وایران و علاقمندان جامی اشتراک ورزیده بودند.
محفل با بیانهٔ رئیس مرکز ملی و فرهنگی تاجیکان در اوزبیکستان دوکتور جعفر محمد افتتاح گردید. اوضمن خیر مقدم به اشتراک کنندگان این محفل یادبود، این روز فرخنده را به همگان تبریک گفت و پیرامون مقام علمی وادبی عبدالرحمان جامی بخصوص نقش او در پیاده کردن این تعلیمات در حیات عملی انسانها صحبت کرد و رشتهٔ سخن را به مشاور فرهنگی سفارت ایران در اوزبیکستان محسن پور محسنی سپرد.
او بیانیهٔ خود را در موضوع «جایگاه عبدالرحمان جامی در ادبیات فارسی» ایراد نموده، پیرامون مساعی جامی در تو سعهٔ جوانب عملی تعلیمات تصوف روشنی انداخت و صحبت خود را با این شعر فارسی سعدی که این مطلب را در آن به نحو موجز بیان داشته است، خاتمه داد:

صاحبدلی به مدسه آمد زخانقاه بشکست عهد صحبت اهل طریق را

گفتم «میان عالم و عابد چه فرق بود؟
تا اختیار کردی از آن این فریق را؟»

گفت:«آن گلیم خویش به در میبرد ز موج،
وین جهد می‌کند که بگیرد غریق را.«

بعد از آن موضوع صحبت من دفاع از مقام شامخ انسانی جامی و انعکاس حقایق دشوار زندگی عصر در آثار پرمحتوای او تحت عنوان « جامی ممثل دوستی خلقها و سرایندهٔ ارزشهای عالی انسانی» بود. چون متن بیانیه مفصل بود، من فشردهٔ آنرا ضمن صحبت بیان داشتم و یک تعداد نسخه های کاپی شدهٔ متن کامل آنرا به علاقمندان توزیع نمودم. خلاصهٔ مضمون صحبت من:

«قرنهاست که دو نمایندهٔ پیشتاز دانش و فرهنگ دورهٔ درخشان تیموریان نورالدین عبدالرحمان جامی و امیرعلیشیر نوایی با اندیشه های عموم انسانی، معاییر عالی اخلاقی، تفکر عمیق فلسفی و تخیلات لطیف بدیعی شاعرانهٔ خود، ذوق استتیک خوانندکان را اشباع نموده، مردمان منطقه را به زندکی باهمی مسالمت آمیز دوستانه و فارغ از خصومت و ستیز فرامیخواند.
در کشورهای افغانستان، اوزبیکستان، تاجکستان، تورکیه، هندوستان و ایران، مولانا جامی را ارجی بزرگ قایلند، لیکن جای تاسف است که برخی از محققان تاریک اندیش، دورهٔ شگوفانی را که این دو سیمای درخشان فرهنگ بشری محصول آن اند، به ویژه مرحله ای را که به حیات و ایجاد عبدالرحمان جامی رابطهٔ مستقیم دارد، به مثابهٔ دورانی ارزیابی کرده اند که گویا تمام عرصه های حیات دستخوش انقراض و انحطاط بوده است. یکی ازین گونه صاحب نظران شاعر معروف و دانشمند ادبیات شناس ملک الشعرای ایران محمد تقی بهار در جلد سوم اثر خود به نام «سبک شناسی» چنین می نویسد:« …ذوقها همه محدود، طبعها فرومایه، فکرها کوتاه، طریق تعقل ناصواب، اهمال و تکاسل و عدم غور و عدم تحقیق و تتبع در تمام امور(از امور سیاسی و ملکداری گرفته تا شعر و نثر و تاریخ و تذکره و دیانت و تصوف و امانت و تقوی) رسوخ یافت، تدنی و پستی عجیبی در هرچیز پیدا شد، و درین گیر ودار اگر دانشمندی چند بوجود آمده اند جای بسی حیرت است؟!»(سبک شناسی، جلد سوم، ص 185).

بهار بنا به پندار خود بعد از برشمردن برخی نارساییها در صفحهٔ 254 کتاب خود، تمدن تیموریان را «تمدنی نیمه کاره، سطحی و متزلزل و عامیانه؟!» ارزیابی میکند. بنا به عقیدهٔ بهار «انحطاط ادبی متوقف نگردید، شعر فارسی یکباره گویی با خواجه حافظ علیه الرحمه به بهشت رفت و بازنگشت و در فردوس برین با دری گویان بهشتی جای خوشی کرد؟!».

به عقیدهٔ او «.. سبک پیچیده و متصنع و بیروح که از عالم الفاظ فرومایه تجاوز نمی نمود، شعر را از قصیده و غزل به حالت ابتذال افگند، و پایهٔ «سبک هندی» ازین دوره در هرات و خراسان و ترکستان نهاده شد، و بعد باصفهان و هند سفر کرد، و در نثر نیز چنانکه اشاره کردیم انحطاط لفظی و معنوی دو اسبه به تاخت و تاز نهاد!»(ص 85 کتاب).

چراملک الشعرا بهار سبک هندی را که در تمام سرزمین های فارسی زبان و تورکی زبان به صفت یک مکتب ادبی عظیم پذیرفته شده و مشحون از اندیشه های روح انگیز شاعرانه، افکار فلسفی خردمندانه، اسلوب بیان واقعگرایانه، قدرت تصویر لطیف بی نظیر می باشد و با کاربرد صنایع لفظی و معنوی بی شمار به خصوص استعاره، تشبیه، مدعا مثل وغیره و وضع اصطلاحات ادبی نوین، رستاخیزی در تاریخ ادبیات دری به وجود آورده است، به شیوه ای حقیقت ستیزانه، سبک پیچیده و متصنع و بیروح و مرکب از عالم الفاظ فرومایه میداند که گویا شعر را از قصیده و غزل به حالت ابتذال افگنده است؟!

علت این خصومت آشکار است، نخست این که این سبک در دوران حاکمیت تیموریان اساسگزاری شده و نخست هرات و هند و سپس ایران و تورکستان را زیر تاثیر خود قرارداده است. دوم این که اساسگزاران آن دو ستارهٔ درخشان دوران تیموریان هرات یعنی عبد الرحمان جامی و علیشیر نوایی بوده و دو شاعر بزرگ ترکتبار میرزا عبدالقادر بیدل و صائب تبریزی آن را به اوج کمال رسانده و اکثر شاعران تورکی تبار درین مکتب قریحه آزمایی کرده اند.

این یک حقیقت مسلم است که صاحبقران تیمور مدنیت بزرگی را پایه گزاری کرد که آثار ماندگار شگفت انگیزآن هنوز هم در مرکز دقت مردم جهان قراردارد و با اصالت و زیبایی خود چشم هارا خیره می سازد.
شادروان علی اصغر حکمت یکی از دانشمندان بنام ایران که در تحقیقات خود دور از تعصب با اتکا بر واقعیت های تاریخی، دورهٔ تیموریان را مورد پژوهش قرار داده است، در کتاب ارزشمند خود به نام «جامی» درین باره می نویسد:
«سلاطین تیموری که در شرق ایران سلطنت داشتند در سراسر قرن نهم از807 تا 912 تمدنی بوجود آوردند که دارای صفات خاصه ای بوده و در پرتو آن تمدن، سلاطین نامدار و امرا و وزراء بزرگ به ظهور رسیده و علوم حکمت و کلام و فلسفه وفقه و اصول و تصوف و شعر ونثر و انواع هنرهای زیبا مانند نقاشی و معماری و کاشی سازی و مذهّبی بقدری در پرتو سلطنت ایشان رونق و رواج گرفت که این قرن را یکی از ادوار درخشان تاریخ ایران باید شمرد». (ص13 -14، جامی، ع. حکمت).

ادبیات شناس مشهو ایران دوکتور ذبیح الله صفا در اثر معروف خود«تاریخ ادبیات در ایران» تاکید دارد که دور تیموریان از لحاظ شگوفایی ادبیات و افزایش حیرت انگیز تعداد شاعران یکی از دوره های بزرگ ادبیات بود. به عقیدهٔ او دورهٔ تیموریان علاوه بر این که از نظر انکشاف هنرهای زیبا خیلی ثمربخش بود، از لحاظ شعریت نیز خیلی مهم، بلکه برای تعالی ادبیات فارسی نیز آخرین دور نهایت مهم به شمار میرود. او در ص 160 جلد چهارم اثر خود می نویسد:«استاد فقیدسعید نفیسی که از راه تحقیق و استقصاء متمادی اسامی همه یا نزدیک به همهٔ شاعران را در قرن 11 در کتاب تاریخ نظم و نثر در ایران گرد آورده، فقط در قرن نهم بیشتر از یک هزار شاعر را نام برده و شرح حال و آثار معدودی از آنان را به اختصار مذکور داشته است». دوکتور صفا پس از ذکر نام در حدود بیت تن از شاعران نام آور این دور چون جامی، قاسم انوار، بنایی، هلالی و بابا فغانی می نویسد که :این شاعران نام آور حافظان واقعی زبان و نگهبانان سنت ادبی قدیم بوده اند و شاگردانی که زیر دست شان تربیت یافتند، هریک به قدر استعداد بهره ای از سنت ادبی را از آنان به ارث برده و به آیندگان سپرده اند»(ص 170کتاب مذکور).

دانشمند بنام افغانستان شادروان عبدالحی حبیبی در اثر ارزشمند بزرگ خود به نام «هنر عهد تیموریان» نشان میدهد که از آثار بجا مانده صنایع نفیسهٔ دور تیموریان، رنسانس غرب وسیعا استفاده کرده است.

هرگاه ما آبده های عظیم، و بناهای شکوهمند دوران تیموریان را درافغانستان، تورکستان، ایران و هندوستان یکجا با آثار علمی و ادبی گرانبهایی که از آن عهد بجا مانده مورد ارزیابی قرار بدهیم، پی میبریم که اتهامات خصمانه نسبت به این دور چه قدر ناشیانه و دور از واقعیت میباشد.

همچنان ملک الشعرا بهار، عبدالرحمان جامی را در انشاد شعر به عدم صراحت و شجاعت متهم میکند و در ص229 جلد 3 کتاب «سبک شناسی» خود می نویسد: «یکی از بزرگترین عیبی که شعرشناسان و ادبای معاصر در اشعار جامی یافته اند عدم صراحت و شجاعت ادبی است» بنا به پندار او گویا مولانا در اشعار خود چنان پنهان شده است که با هیچ ذره بینی دیده نمی شود. همچنان ناممکن است ازغزلیات او نه به حالات اجتماعی و سیاسی معاصر او میتوان پی برد، نه به حالات اجتماعی و معتقدات فلسفی و عرفانی شخصی او. سپس می گوید این ایرادات به نظر من وارد است.
ما این ایرادات بهار را که گویا از زبان ادبیات شناسان دورخود بر جامی وارد کرده و بعدا انرا تصدیق نموده است نیز نادرست و بی پایه میدانیم. به نظر ما صراحت و جسارت جامی را درهیچ یک از شاعران معاصر او و یا شاعران دری زبان قبل ازوی نمیتوان دید. طور مثال در شرایطی که اختلافات مذهبی میان تسنن و تشیع به اوج خود رسیده بود و کمترین بی اعتنایی درین زمینه منجر به عواقب ناگوار میشد، جامی بدون ترس و هراس، ستیزه جویان هردو طرف را به شیوه ای بس حقارت آمیز تقبیح می کند و می گوید:
ای مغبچهٔ دهر بده جام میم کامد ز نزاع سنی و شیعه قیَم
گویند که جامیا چه مذهب داری؟ صد شکر که سگ سنی و خر شیعه نیم.

سرودن چنین یک رباعی با افاده ای تند و تلخ، در تقبیح ستیزه جویان هردو مذهب، با کلماتی اهانتبار چون سگ وخر در شرایط قرن پانزدهم، نشان میدهد که حضرت جامی از چه شهامت بزرگی برخوردار بوده است.
جامی به مثابهٔ یک نمایندهٔ پیشاهنگ طریقهٔ نقشبندیه به برخورد تعصب آمیز نسبت به اقوام و مذاهب دیکر اجازه نمیداد و با سرودن اشعاری چون بالا خودرا درجایگاهی برتر ازینگونه منازعات قرار میداد.
مولانا جامی به صفت یک صوفی مخلص و یک عارف روشن نگر هیچکاه نخواسته اندیشه های فلسفی، عرفانی و معتقدات مذهبی خود را پنهان کند. دوکتور ذبیح الله صفا تاکید می ورزد که «او، سنی حنفی مذهب و در مذهب خود پیگیر و وفادار بود».

جامی در قصیدهٔ «لجة الاسرار» خود که نمایانگرعلو طبع و مناعت نفس او است، استغنا وبی نیازی خودرا از خوان خسیسان بیان می کند و چون مردی قناعت پیشه روی آوری طماعان را به هر در و درگاه نکوهش می کند و بر شاه و وزیر کشور می خندد:
لب نیالایند اهل همت از خوان خسان در خور دندان انجم، گردهٔ ماه و خور است
طامعان از بهر طعمه پیش هر خس سر نهند قانعانرا خنده برشاه و وزیر کشور است
ماکیان از بهر دانه می برد سر زیر کاه قهقهه بر کوه و بر در شیوهٔ کبک در است

نمونه هایی از اشعار جامی:

اگر شاه دوران نباشد حکیم بود در حضیض جهالت مقیم
از آن شیوهٔ جهل خیزد همه وزان میوهٔ ظلم ریزد همه
ازو حظ بد، کامگاری بود نصیب نکو، خاکساری بود

زاهدان ریایی و پیروان ابله آنان:

فغان ز ابلهی این خران بی دم و گوش که جمله شیخ تراش آمدند و شیخ فروش
شوند هر دوسه روزی مرید نادانی تهی زدین و خردُ خالی از بصیرت و هوش
نه بر برون وی از لمعهٔ هدایت نور نه در درون وی از شعلهٔ محبت جوش
نگاهدار خدایا مدام جامی را زشر زرق ریاپیشگان ازرق پوش

و این هم چند بیت از یک قصیدهٔ او که سیمای وارسته و پر مناعت جامی را به وضاحت نشان میدهد:

فراز کنگر وحدت نشسته آن مرغم که باز رسته زدام طبیعت بشرم
چو در هوای قدم پر زنم رود به عدم غبارعالم امکان زباد بال و پرم
به قصد کسب فنا گنج زر طلب چه کنم که با توانکری دل غنی زگنج زرم
فروغ یافته سنگی است زر ز تابش خور اگر به سنگ کنم روی عابدالحجرم
اگر زخوشهٔ پروین دهند دانه مرا وگر زچشمهٔ خورشید باشد آبخورم
من آن نیم که کنم بال سست زاوج بلند سوی حضیض کزین آب و دانه بهره ورم

. به گفته دانشمند حقیقت نگر استاد علی اصغر حکمت، اشعار جامی از آثار تغزلی ممتاز- کلاسیک زبان فارسی و از بهترین یادگارهای اشعار غنایی آن به حساب می رود. همچنان به نظر او نورالدین عبدالرحمان جامی در قرن نهم تاریخ اسلام، بزرگترین استاد در نظم ونثر فارسی میباشد. شهزادهٔ صفوی سام میرزا در کتاب تحفهٔ سامی مجموع آثار جامی را از نظم ونثر 45 جلد خورد و بزرگ به حساب می آورد.

شاعر کبیر اوزبیک امیر علیشیر نوایی با جامی روابطی نهایت دوستانه داشت و اورا به صفت مرشد خود حرمت قایل بود. حضرت جامی نیز نسبت به نوایی محبت و صمیمیتی بی پایان داشت و در برابر مشتی عناصر متعصب که مانند کوتاه نظران آریا پرست وطنی ما، به زبان تورکی و ترویج آن خصومت ورزیده، منکر افادهٔ اندیشه های بدیعی و تخیلات لطیف شاعرانه درین زبان بودند، قاطعانه استاده، نوایی را به ایجاد ادبی در زبان تورکی تشویق و ترغیب می نمود و بنا بر روایتی خود نیز دو غزل به اسلوب شیر و شکر (فارسی و تورکی) سروده بود که مطلع یکی از آن دو اینست:

ای لبت پرخنده و چشم سیاهت مست خواب ایککی زلفینگ آره سیده آی یوزینگ دور آفتاب

جامی به دقایق زبان تورکی آشنایی کامل داشت. نوایی آنچنانکه در خاتمهٔ آخرین دفتر خمسه «سد اسکندری» نقل میکند، آنرا بعد از تکمیل به حضور مرشد خود مولانا جامی میبرد وپس از وقوع یک حالت روحی شگفت انگیز، مورد تایید و تحسین استاد قرار میگیرد.

جامی به آثار نوایی ارزشی بلند می گذاشت. چنانچه درمثنوی«خردنامهٔ اسکندری» خمسهٔ تورکی نوایی را به صفت یک اثر بی نظیرمی ستاید و می گوید اگر این اثر به زبان دری می بود، نظامی و امیر خسرو در برابرآن رنگ می باختند. ما آن ابیات را دراینجا می آوریم:

به ترکی زبان نقشی آمد عجب که جادو دمان را بود مهر لب
زچرخ آفرین ها بر آن کلک باد که این نقش مطبوع از آن کلک زاد
ببخشید بر فارسی گوهران به نظم دَری دُر نظم آوران
که گر بودی آن هم به نظم دری نماندی مجال سخن گستری
به میزان آن نظم معجز نظام نظامی که بودی و خسرو کدام

ارادت نوایی نسبت به جامی به حدی است که در هر یک از سه دفتر خمسه یعنی «حیرة الابرار»، «فرهاد و شیرین»، «سبعهٔ سیار» بخش های جداگانه ای در مدح و توصیف فضایل جامی دارد و دفتر پنجم یعنی «سد اسکندری» را طوری که بیان داشتیم با تقدیم خمسه به حضور جامی به پایان می رساند. اینگونه ارادت و مودت بی شایبه بالاتر از روابط عادی میان انسانها بوده، افاده کننده اخلاص و ارادت بی پایان نوایی به جامی به مثابهٔ یک مرشد حقیقی و مربی معنوی و واقف اسرارعوالم روحی می باشد. همچنان جامی نوایی را به صفت یک وزیر با درایت و ممثل عدالت و حامی اهل دانش و فرهنگ و خدمتگذار صادق خلق احترام می گذارد و شیفتهٔ آثارادبی بی نظیر او در زبانهای ترکی و فارسی است. این دو شخصیت بزرک به عنوان دو ممثل دو خلق بزرگ اوزبیک و تاجک، بهترین نمونهٔ همزیستی دوستانه و مسالمت آمیز هردو قوم بودند و می باشند. ما درینجا چند بیتی از «حیرة الابرار» او را در ستایش جامی ترجمه می کنیم:

(جامی، امروز قطب طریقت و کاشف اسرار حقیقت است، سینه اش کنجینهٔ درهای حقایق و قلبش آیینهٔ روی معانی است. کاخ کمالاتش چنان رفیع و بلنداست که حتی گردون برین هم نمیتواند برآن کمند اندازد. اشعارش تمام اقالیم جهان راتصرف کرده و نثرش به کشور جانها راه یافته است. فیضش به شاه گدا میرسد، خدمت او را شاه و گدا مایهٔ افتخار خود میدانند).

به نوشتهٔ حکمت، جامی بسیاری از مولفات خودرا از نظم ونثر برحسب تشویق یا به موجب خواهش او انجام داده و در همه آنها نام ویرا به تجلیل و عزت یاد کرده علاوه بر آن بسیاری مراسلات منثور و قصاید و قطعات و غزلیات منظوم از جامی موجود است که همه در خطاب یا در جواب میر علیشیر سروده شده.
پس از آنکه شاعر در سال 898 وفات یافت میر علیشیر برای وی مرثیه ای ساخته است مفصل و آن ترکیب بندی است مرکب از هفت بند و هفتاد بیت و باین بیت آغاز میشود:
هردم از انجمن چرخ جفای دگر است
هر یک از انجم او داغ بلای دگر است
و پس از آن نیز کتاب موسوم به «خمسة المتحیرین» را به یادگاروی تالیف نموده و خودرا در مرگ جامی صاحب عزا معرفی کرده است. آغاز این مرثیه چنین است:

ای حریم حرم قرب الهی جایت
طرف جنّت و فردوس کجا پروایت

همچنان حضرت جامی با شاعران تورکی سرای آن زمان به خصوص شاعر شهیر اوزبیک ملک الکلام مولانا لطفی هروی روابط دوستانه داشت. به نوشتهٔ علیشیر نوایی در کتاب «مجالس النفایس» روزی لطفی این مطلع غزل را می نویسد:

گر کار دل عاشق با کافر چین افتد به زانکه به بدخویی بی مهر چنین افتد

اما به نسبت علالت مزاج به تکمیل آن موفق نمی شود. بنابرآن وصیت میکند تا بعد از وی دوستش مولانا جامی آنرا تکمیل و درج دیوان خود بسازد. جامی این وصیت دوست خودرا بجا آورده غزل را تکمیل و درج دیوان خود میسازد. ما درزیر این مطلع وغزل را می آوریم:

گر کار دل عاشق با کافر چین افتد به زانکه به بدخویی بی مهر چنین افتد
جایی که بود تابان خورشید مکن جولان حیف است کزآن بالا سایه به زمین افتد
هر جا که جهد برقی از آتش عشق تو صد دلشده را آتش در خرمن دین افتد
عشق تو به مهر و کین هرچند که زد قرعه مشکل که به نام من جز قرعهٔ کین افتد
محراب حضور آمد مارا خم ابرویت بروی زخطای ما مپسند که کین افتد
هر لحظه زنم آهی باشد که ازین ناوک سیارهٔ ادبارم از چرخ برین افتد
جامی چو سخن راند از لعل شکربارت در دامنش از دیده درهای ثمین افتد

مختصر این که:
1 – طبعا دورانی که جامی و نوایی در آن حیات بسر می برده اند، مانند دوره های دیگر تاریخی خالی از نارساییها و کاستیها نبوده است، اما هرگز نمیتوان به بهانهٔ این کاستیها اتهام انقراض و انحطاط را بدان بست و ارزش فرهنگی و معنوی مسلم آنرا به زمین زد. در دوران انقراض وانحطاط ظهور نوابغی چون جامی و نوایی، نقاش بزرگی چون کمال الدین بهزاد و شخصیت های علمی و ادبی بنام دیگر در عرصه های مختلف دانش و فرهنگ ازجمله یک هزار شاعر، امکان پذیر نبود. حقیقت این است که این عصر از لحاظ رشد فرهنگ مادی و معنوی یک دورهٔ درخشان و مرحلهٔ دوم رنسانس پر تلالؤ شرق بود.
2 – میراث علمی وادبی بزرگی که جامی به جا گذاشته، با اصالت و ارزش علمی، عرفانی و ادبی خود با برخورداری از صراحت و شجاعت، به مثابهٔ آبده های زبان و ادبیات دری جاودان خواهد ماند.
3 – جامی به حیث یک شاعرمتعهد و رسالتمند به آرمانهای والای خود وفادار بوده، تا توانسته وظایف انسانی خویش را انجام داده، با کمال جسارت وصراحت برضد مفاسد عصر خود مجادله کرده و تا آخر حیات پیوسته از روی حقیقت پرده برداشته است. او در امر صلح و جنگ و اصلاح معایب امور، صادقترین و با اعتمادترین مشاور دولت، بخصوص سلطان حسین بایقرا و امیر علیشیر نوایی بوده است.
4 – نورم های اخلاقی، معیارهای تربیتی، اندیشه های عرفانی، ارزشهای انسانی و افکار و ملاحظاتی که در زمینهٔ حقوق انسان در اشعا او آمده، به خوانندگان روحیه می بخشد و آنهارا به آزادگی و مناعت نفس فرا می خواند و در راه رسیدن به تکامل روحی و کسب فضایل انسانی رهنمون می شود».
در پایان سخنرانی رئیس مرکز فرهنگی از من خواست تا چکیدهٔ صحبت خود را برای آگاهی دقیقتتر برخی از محصلان بزبان اوزبیکی نیزبیان نمایم و من با ممنونیت این کار راانجام دادم.

سپس عده ای از جامی شناسان روی موضوعات مربوط به روابط جامی و نوایی و ارزیابی آثار علمی و ادبی جامی به زبانهای تاجیکی و اوزبیکی سخنرانی کردند از آن جمله:

– دوکتور جعفر خالمومنوف رئیس مرکز فرهنگی: جهان بینی جامی؛

– گلبهار اشوروف دتسینت دانشگاه دولتی اوزبیکستان بنام اولوغ بیک: سیمای نوایی در آثار جامی؛

– سلیمه خان ایشانوا مدیر بخش در انستیتوت شرقشناسی بنام ابوریحان بیرونی: تصنیف نسخ خطی آثارجامی که درفوند نسخ خطی نگهداری میشوند؛

– رمضان عبدالله یف مدیر دپاررتمنت زبان تاجیکی والسنهٔ شرقی در دانشگاه دولتی ترمذ: نظری به نسایم المحبهٔ علیشیر نوایی و نفحات الانس عبدالرحمان جامی؛

– بو رابعه رجبوا کارمند علمی انستیتوت زبان، ادبیات و فولکلوراوزبیک در جنب اکادمی علوم اوزبیکستان: توصیف عبد الرحمان جامی در مذکر الاحباب؛

– نظیره مدرحیموا استاد دانشگاه دولتی اورگنج: درسهای جاویدان پیشاهنگان معنویت(در تمثال جامی و نوایی).

در وقفه های کنفرانس برخی از محصلان با هنرنمایی های خود مهمانان را محظوظ ساختند، ازجمله ده تن از محصلان دپارتمنت ایران و افغانستان انستیتوت دولتی شرقشناسی اوزبیکستان یک سرود ایرانی را بزبان فارسی به شکل کورس اجرا کردند.

عکسها در البوم.
ــــــــــــــــــــــــ

Billedet indeholder sandsynligvis: 3 personer

پاسخ ترک

Please enter your comment!
Please enter your name here