رد یک ادعا در بارۀ شخص مدعی علیه (محمد طاهر بدخشی) بخش دوم

0
1392

بخش دوم

فرستنده: محبوب الله کوشانی

رد یک جزء ادعا که در بارۀ شخص مدعی علیه (محمد طاهر بدخشی)

رد یک جزء ادعا که در بارۀ شخص مدعی علیه (محمد طاهر بدخشی) است به اساس فرمایش و دستور برای من دعوی خاص و مشخصی را ، سارنوال كه مأمور است مجبور متوجه ساخته نتوانسته، برای اینكه شکار اسیر خطا نرود، مانند تفنگ چرهیی به طرف من مطالب زیادی را فیر كرده است. یعنی تقریباً چهارده اتهام و افتراء را پشت سر هم قطار كرده و هرچه مادة جزایی كه در جرایم امنیت عامه یافته است با ارتباط و بیارتباطِ هم حواله نموده است. اما این چهارده مطلب لفاظی به هفت كتهگوری از لحاظ موضوع خلاصه میشود كه به این قسم آن را تردید میكنم: مردم را به گرفتن شمشیر دعوت « و » منسوب به جمعیت خلق بوده « حصۀ اول: .»نموده است جملة اول آن را در حصة معترضهها رد كرده ام. در اینجا اینقدر علاوه میكنم كه شخص قوماندان ، امنیه آقای حکیم خان كتوازی در مذاكره و بعد از استنطاق، خودش از عدم ارتباط و همكاری من یعنی همکاران جریدة خلق آگاه بود و حتا جلب و گرفتاری» جمعیت خلق « به اصطلاحِ پولیس با مرا از تشویشی دانست كه گویا از انزوا و عدم فعالیت سیاسی من به وجود آمده است. باز جای تعجب است كه این راپور غلط هیأت تحقیق خود را ناخوانده امضا كرده و به سارنوالی ارسال نموده رد میكند. مثلیكه در تحقیقات هم »خلق«است. جملة دوم را هم طوری كه قبلاً گفتم، نشر جریدة گفتهام، این جملة دومی به اندازة جعلی و برای من ناشناس است كه اگر سوگند یاد كنم كه درین دروغ نخواهد بود. و درین مدت ، را تلفظ نکرده ام »شمشیر« یک ـ دو سال كلمة كهنه و غیر مروج كدام فیلم هندی را هم ندیده ام كه شمشیربازی به یادم بیاید و قسمی كه در حصة آخر این بخش در بارة روحیة خودم نوشته ام، چنین تهمت پوچ را جداً رد میكنم؛ و به هیچ قسمی پولیس نمیتواند كه این افترای جدیداً مود شده در دستگاه پولیس را به من بچسپاند. من دهها شاهد آورده میتوانم ثور، قطعاً نگفتهام و موردی هم در آنجا به این قسم جملهها ۱۱ كه این جمله و شبیه آن را در خطابة و شعارها نبود.
31

.» اشتراک و بیانیهها داده است ۱۳۴۸ در تمام مظاهرات سال «حصۀ دوم: نمیدانم این گُل را سارنوال خودش به آب داده یا پولیس، زیرا در وقت تحقیقات، پولیس تنها یک ثور به دست داشت و استنطاق در بارة آن به عمل آمده است و بس. به هر ۱۱محضر از خطابة صورت اینجانب یک مأمور رسمی در یک شعبة پُركار علمی بوده ام، نه تنها در تمام مظاهرات بلکه متأسفانه در یک مظاهره هم اشتراك كرده نتوانستم؛ نظر به معاذیر و دلایل ذیل: ۴۸سال – حاضری رسمی و حاضری كورس پشتو در مدیریت مأمورین وزارت معارف به حیث یک ۱ شاهد گویای رسمی افتاده است كه من در طول ایام تظاهرات دایماً در دفتر حاضر بوده و به وظیفة رسمیام اشتغال داشته ام. – در وقفة یک ساعته میان دوازده و یک بجه، مأمورین اعضای كلپ نان معارف مثل رئیس ۲ استخدام و غیره از حضور من شاهد اند. بعد از ، – آقای مولانا مأمور و حفیظی اعضای شعبهام شهادت خواهند داد كه در طول این ایام ۳ صرف نان در كلپ و گردش مختصر در پارك یکجا به دفتر رفته ایم. – شخص رئیس دارالتألیف، میرمن شفیقه ضیایی و معاون آن محمد علم خان، علاوه بر تفتیشهای ۴ مِنحیث مسؤولیت از حاضربودن شخص من در ایام مظاهرات كنترول كرده و ،وزارت معارف اطمینان گرفته اند كه در این باره استعلام شما را جواب مثبت خواهند داد. سفیر 18 و عبدالغنی خان برادر مجید خان 17 – بالاخره دونفر ریشسفید صالح، مانند مولانا خسته ۵ كه اعضای دارالتألیف و همدفتر اینجانب اند، شهادت خواهند داد كه در طول این مظاهرات ما و دیگر اعضا، جریان رفت و آمد مظاهرات را از پیش روی وزارت معارف و چهارراهی ملک اصغر یکجا میدیدیم و از نابسامانی وضع پوهنتون و مکاتب تأسف میخوردیم.

ـ مولانا خال محمد خسته شاعر، خطاط، بیدلشناس … و از وكلای مبارز دورة هفتم شورای ملی ۱۷ ـ دكتور عبدالمجید از وزرای معارف سابقِ قبل از علی احمد پوپل و وزیر عدلیه در نخستین كابینة دوران ۱۸ ریاست جمهوری سردار داود
32

همچنین تنهاصورتی من در خانه علاوه بر اینكه در ساعت پنج بعد از ظهر مظاهرات خاتمه مییافت، به من اجازه نمیداد كه در شهر باشم و همه روزه رأساً همرای آقای حفیظی عضو دیگر دارالتألیف به خانه میرفتم كه مذكور شهادت خواهد داد. پس حالا سارنوال بفرماید و بگوید، آیا من در شب در مظاهرات خیالی آنها اشتراك كرده ام و آن اسناد پولیس را به من ارائه فرماید كه من در كجا، در كدام روز و تاریخ، در چگونه مظاهره اشتراك كرده و بیانیه داده ام؟ و كدام عکس، و كدام فیتة تیپ، كدام محضر ثبت قضایی، و كدام شاهد؟ و بالاخره چه مطالبی گفته ام؟ من در این مطلب میخواهم دروغپردازی و افترای محض سارنوال و پولیس را ثابت كنم؛ وگرنه در بارة اینكه مظاهرات قانونی و یا غیر قانونی بوده، جای بسیار سخن است. ما باید طبق روحیة تحول و حکم قانون اساسی و حقوق بشر و منشور ملل متحد و مقتضیات عصر و رواج مدنی، تظاهرات، اعتصابات صنفی و سیاسی محصلین، كارگران، و روشنفکران را حق آنها دانسته و آهسته آهسته خود را به تحمل آنها عادی بسازیم؛ زیرا آزادی حدودی جز آزادی دیگران ندارد. تا جاییكه ما شنیده ایم و همة مردم كابل دیده اند، مظاهرات امسال صلحآمیز و برای امرهای جایزی مثل دوام تحصیل، جزای متجاوزین و غیره بوده است. لیکن چون در بعضی موارد مثل حادثة ابنسینا، آنها سخت تلاش دارند كه این ، مسأله از پیش مسؤولان امور و پولیس شاریده بود، لذا از آن به بعد مظاهرات و حوادث گذشته را كه همه نتیجة قانون اساسی و برای استقلال، آزادی و دموكراسی و تمثیل آنها بوده است، غیرقانونی بخوانند. و حتا گستاخانه قلم و كتابچة شاگردان را سلاح قلمداد كنند و آرزوی دوام تحصیل و برطرفی یک خاین و بداخلاق را ناجایز بخوانند. نعوذ باالله از این تلاشهای مذبوحانه! اما بهتر است اینها به عدم كفایت، سوء اداره و بیسنجشی و كمحوصلهگی خود اعتراف كرده، مانند دیوانهها، گاهی این شاگرد و گاهی آن روشنفکر رهگذر را ناحق گریبان را با آن همه فجایع غیرانسانی آتش نزده و 19 نگیرند؛ زیرا درین ملک هنوز كسی قبر طره باز خان

ـ طره باز خان، در دوران استبدادی نادر خان و هفده سال صدارت هاشم خان قومندان كوتوالی (قومندان ۱۹ امنیه) بود. به گواهی مدارك معتبر تاریخی او از شکنجهگران بیرحم شخصیتهای ملی و وطنپرست و از جلادان آن نظام ستمگر بوده است.
33

ضبط احوالات را كشیده محاكمه نکرده است كه از شما را بنماید. 20 استخوانهای محمد شاه خان این گرفتاریها و توقیفها خوشخدمتی هم نمیشود. از شما قضات محترم میخواهم كه مطابق مأمورین ضبط قضایی مکلف اند اجراآت خود را با « ) قانون اجراآت جزایی كه میگوید: ۲۰(مادة تعیین زمان و مکان آن به قید تحریر درآورده، امضا و در محضر تحقیق ثبت نمایند. همچنان لازم است محضر از طرف اهل خبره و شهودی كه شهادتشان سمع شده است نیز امضا شود. این محاضر این تمام مظاهرات سال « . لطفأ آقای سارنوال، محاضر » با تمام اوراق … به سارنوالی ارسال میگردد های مرا در این محکمه ارائه كند تا قناعت كنم. و اگر نه چنین است، فقط به اساس » و بیانیه۱۳۴۸ ثورم گویا آزرده شده است، میباشد. این ادعای ۱۱دستور فلان شخص متنفذی كه از انتقاد خطابة آقای سارنوال فقط یک تهمتِ پا در هواست و چون محور دیگر ادعاهای اوست، دعوای آنرا به صورت كل غیرقابل سمع اعلان كنید. زیرا چنین دعوی دروغی كه به اصطلاح از دُمش بگیری نمیخیزد، قانوناً از روی عدالت و انصاف قابل سمع نیست. اگرچه آزادی نطق و بیان یک حق طبیعی دیگر بیانیة دو جملهیی هم نداده ام. سبحانالله به این ، ثور۱۱و قانونی است، اما من به استثنای خطابة دروغ عظیم كه دستگاه پولیس را از اعتبار عادی هم كه ندارد كاملاً رسوا میسازد. این اندازه پَستی ! از تجدید صلاحیت مخصوص این اتهام كنندگان است ، در مقابل دستور متنفذینِ برآشفته آقایان: حاجت به این ندارد كه دست این قضات بیچاره را هم به خون آزادی و حیثیت ما آلوده بسازید. اراذل و اوباش اجیر بسیار دارید؛ میتوانید در ملاء عام به ترور ما بپردازید و گویا از شر ما خود را خلاص كنید. به خاطر اینكه ما چرا همه چیز را میدانیم؟ و چرا همه فجایع را میبینیم؟ بالاخره چرا انتقاد میكنیم و افشا مینماییم؟ اما سادهتر ایناست كه قانون اساسی را تعدیل كنید. نام تحول و دموكراسی را از تبلیغات پس كنید و اما به چنین دوسیهسازیها و دسیسهها نپردازید كه مردم دیگر تحمل آن را ندارند.

را به عهده داشت و همراه با طره باز »ضبط احوالات« ـ مرزا محمد شاه خان نیز در آن زمان رهبری ادارة ۲۰ خان، از پاسداران و مجریان دستگاه شکنجه و كشتار نادری بود.
34

حصۀ سوم: در بارۀ حکومت چه گفته ام و چرا گفته ام! حکومت « ،» حکومت را ارتجاعی خوانده و همبستگی آنرا با زابلی و ناشر اظهار « .» … دخیل دانسته ۱۳۴۸را در انتخابات سال با درك تحولات تاریخی كه در زندگی ما « ،» تنظیم حیات ملی افغانستان مطابق به مقتضیات عصر « و از هفت سال به این طرف اعلام و به نام تحول » به حیث یک جزء جامعة بشری به وقوع پیوسته عظیم خوانده شده و قانون اساسی تجسم آن میباشد، كه محور تبلیغاتی آن قانون هم مسألة جدایی و تفکیک حکومت از سلطنت بوده است. چنانچه متشنجترین لحظة رأیگیری قانون اساسی در لویه بوده، هزار بار شفاهی و تحریری گفته شده است. در این تحول و در 21)۲۴جرگه در حصة مادة ( این قانون اساسی از مقام غیرمسؤول سلطنت، حکومت برای این جدا شده كه مسؤول شده بتواند و راه انتقاد و بازخواست از آن قانونًا تأمین گردد. بعد از این بود كه مردم افغانستان قانونًا به صورت علنی شروع كردند به شماریدن مسؤولیتهای حکومت و انتقاد از آن، وگرنه قبلاً كه گفته ابرو است!؟ 22 میتوانست كه بالای چشم سید عبدالله خان اولاً باید بگویم كه من در خطابهام حکومت را به صیغة مفرد نه، بلکه به صورت جمع یعنی استعمال كرده ام و قانوناً هر سه حکومت اخیر را انتقاد نموده ام؛ چرا!؟ برای اینكه حق »حکومات« دارم و به استناد انتقادات مقامات، جراید و اشخاص آتی استوار بوده است:

ماده بیست و چهارم: پسر و دختر و برادر و خواهر پادشاه و ازواج و زوجات و ابناء و « – ماده اینست: ۲۱ بناتشان و عم و ابناى عم پادشاه، خانوادة پادشاهى را تشکیل مىدهند. در تشریفات رسمى دولت خانوادة پادشاهى بعد از پادشاه و ملکه اخذ موقع مىنمایند. مصارف خانوادة پادشاهى در بودجة مصارف پادشاهى تعیین مىشود. القاب مختص به خانوادة پادشاهى مىباشد و مطابق به احکام قانون تعیین مىشود. اعضاى خانوادة پادشاهى در احزاب سیاسى شمولیت نمىورزند و وظایف آتى را احراز نمىكنند: . ـ صدارت عظمى یا وزارت ۱ ـ عضویت شورا. ۲ . ـ عضویت ستره محکمه ۳ » اعضاى خانوادة پادشاهى حیثیت خود را به صفت عضو خانوادة پادشاهى مادام الحیات حفظ مىكنند. ـ وزیر داخلة دوران صدارت سردار محمد داود و پدر سید عبدالاله وزیر مالیة دوران ریاست جمهوری سردار ۲۲ داود
35

چرا به صورت دراماتیک فقط در سه روز بعِ د، قابل انتقاد نمیبود 23 – اگر حکومت داكتر یوسف ۱ آنقدر كاسه و كوزه در سر كِی ،24 رأی اعتماد سقوط كرد!؟ در جریان رأی اعتماِ د میوندوال آن دلال 25 شکست؟ و مسؤول فجایع، ظلم و اختلاسهای دورة انتقالی كِی شناخته شد؟ زابلی بینالمللی بعد از ده سال گریز از محاكمه در وقت حکومت كِی آمد و دوسیههای دورة هفت آن چرا به دوران انداخته نشد؟ و بالاخره پوهنتون علیه كِی سه روز به اعتصاب پرداخت؟ – اگر حکومت میوندوال قابل انتقاد نمیبود، آیا دو ثلث وكلای ولسی جرگه در سه روز رأی ۲ لیست گناهان او را با وزرا، والیها و دیگر همكارانش میشمردند؟ آیا افشای 26 اعتماد آقای اعتمادی اعضای (سی.آی.اِی )و تظاهرات ضد آن فراموش شده است؟ بالاخره چرا حکومتی كه اكثر اعضای آن فعلاً هم در این كابینه تشریف دارند با آن افتضاح و شبنامهها و روزنامهها پیش از وقت سقوط آیا قابل دفاع است؟ ،كرده – بالاخره بیایید حکومت آقای اعتمادی را كه تركیبش از خشت و ِ گل آن دو حکومت ناكام ۳ نمیگوییم كه ، نیست» آزادی فکر و بیان از تعرض مصؤون « ارزیابی كنیم: چون هنوز عملاً ،است چاپ مطبعة دولتی را بخوانید و ببینید كه كدام شخص 27»افغانستان در مسیر تاریخ«شما بروید كتاب علیه مشروطیت از ارتجاعیون فتوا جمع كرد؛ یا نمیگوییم بروید رویدادهای لویه جرگة اخیر را نظر ) قانون اساسی رأی داد. یا نمیگوییم كه اعضای كدام ۲۴ اندازید كه كدام شخص مخالف مادة ( فامیل با جرأت در چندین مورد و ملاقاتها گفته اند كه ما به دموكراسی عقیده نداریم و مردم افغانستان نارسیده اند و غیره …

به »دورة انتقالی«افغانستان در »غیر خاندانی«خ) اولین صدراعظم ۱۳۷۵ ـ ۱۲۹۳ ـ داكتر محمد یوسف (۲۳ دوران سلطنت محمد ظاهر شاه »دهة دموكراسی«اصطلاح م۱۹۶۷ اكتبر ۱۱ – ۱۹۶۵ نوامبر ۲ خ) صدراعظم افغانستان از تاریخ ۱۳۵۲ ـ ۱۲۹۸ ـ محمد هاشم میوندوال (۲۴ ) دیده شود.۱ ـ زیرنویس شماره (۲۵ خ۱۳۵۰ جوزا ۱۹ الی ۱۳۴۶ عقرب ۱۰خ) صدراعظم افغانستان از تاریخ ۱۳۵۸ ـ ۱۲۹۹ ـ نور احمد اعتمادی (۲۶ اثر میر غلام محمد غبار كه جلد اول آن در مطبعة دولتی چاپ شد. اما دولت »افغانستان در مسیر تاریخ« ـ كتاب ۲۷ از پخش آن جلوگیری كرد.
36

بلی هنوز در عناصر متشکلة سیاست حکومت و دولت نظریات ارتجاعی و در اعمال كاركنان آن، حركات استبدادی وجود دارد! فقط این تعریف علمی اصطلاح ارتجاع را كه از یک فرهنگ سیاسی به استناد فرهنگهای معتبر بینالمللی گرفته شده است؛ بخوانید و خودتان را با مطالب فوقالذكر به كمک آن آشنا كنید كه آیا نسبت ارتجاعی بیجاست یا درست! ارتجاع و ارتجاعی در لغت به معنی بازگشت است و بر كسان، گروهها، « ـ تعریف علمی ارتجاع: … ۱ حزبها و طبقههای اطلاق میشود كه مخالف هر نوع پیشرفت و تحول در روابط و بنیاد اقتصادی، اجتماعی و سیاسی موجود هستند و یا خواستار خنثاشدن بعضی تحولات و بازگشت به گذشته اند. ارتجاع و ترقیخواهی در جامعه نسبیاست و وابسته به درجة پیشرفت و مرحلة تاریخی آن جامعه است. چنانچه نیروهای مترقی یک جامعه ممکن است در جامعة دیگر ارتجاعی یا محافظهكار به شمار آیند. ارتجاعیها همان دستراستیهای هستند كه به روابط و نهادهای اقتصادی و اجتماعی در حال زوال پیوستگی دارند و در برابر هرنوع تحول مقاومت میكنند و دیگر از مختصات آنها ضد ارتجاع ضد دموكراسی است و به هرنوع انتقال قدرت و ثروت از « .» دموكراتیکبودنشان است .» طبقات حاكم به طبقات محکوم مخالفت میكند به منظور تنظیم حیات ملی افغانستان مطابق به مقتضیات « چون در مقدمة قانون اساسی گفته شده است: به منظور تشکیل یک جامعة «و »به منظور تطبیق دموكراسی سیاسی، اقتصادی و اجتماعی « »…عصر مرفه و مترقی بر اساس تعاون اجتماعی و حفظ كرامت انسانی ما مردم افغانستان با درك تحولات تاریخی كه در زندگی ما به حیث یک ملت به وقوع پیوسته، در حالی كه ارزشهای فوق را حق یعنی مردم افغانستان با درك تحولات تاریخی در كشور و جهان برای »… همه جوامع میدانیم تشکیل یک جامعة مرفه و مترقی (معلوم میشود كه هنوز مرفه و مترقی نیست و این پسمانی البته »تنظیم« مسؤولانی هم داشته باشد!) دموكراسی سیاسی، اقتصادی و اجتماعی را میخواهد توسط آزادی و رفاه افراد كه فعلاً غیر منظم بوده و تأمین نشده اند، تأمین » شئون و اركان دولت «مجدد كنند. حالا اگر منصفانه در تبصرهها و اظهار نظرهای طبقات حاكمه و صاحبامتیازان گذشته كه پایه، فشارآورنده و مشاورین دولت اند كه گفته اند این قانون اساسی پیش از وقت است، مردم دموكراسی ضرر دارد و دیگر لاطایلاتی »مردم وحشی و پسمانده«افغانستان لیاقت آن را ندارند، به
37

كه گفته اند، دقیق شویم و همچنین اگر دقت شود در قوای سهگانة دولت یک تعداد كاركنان مؤثر اشخاصی اند كه نظریات و افکار ارتجاعی داشته درین كار نه تنها سابقه دارند، بلکه حالا به ،آن جرأت هم اظهار نظر میكنند و آرزوی بازگشت صلاحیتهای خودسرانة دورههای قبل از قانون اساسی را مینمایند. این اشاره به عاقلان شاید كفایت كند؛ زیرا مصونیت سیاسی و آزادی واقعی بیان عقیده هنوز وجود ندارد. وگرنه یک فهرست بلندبالای میشد تقدیم كرد. باز هم علاقهمندان حقیقت و عدالت و دوستداران دموكراسی میتوانند به یک سلسله خطابههای رسمی و مجلات ولسی جرگه و بعضی كتابهای تاریخ كه در ین وقتها نوشته و چاپ شده مراجعه كنند و ببینند كه در عناصر متشکلة سیاست حکومت و دولت چگونه نظریات ارتجاعی وجود دارد. البته درینجا مراد ما از استعمال اصطلاح دولت و حکومت همان اصطلاح معمولی و حقوقی مروجه است كه در پهلوی آن البته نظریات علمی دیگری هم وجود دارد كه اصلاً وجود دولت را توجیه دیگری میكند كه خارج بحث این دفاعیه و قوانینی است كه در محاكم ما با ارزشهای آنها اجراات میشود. مراد ازان بنیاد سیاسی است كه دارای این مشخصات باشد:« ـ تعریف علمی استبداد:۲ الف ـ نبودن حدود سنتی یا قانونی برای قدرت دولت ب ـ وسعت دامنة قدرت كه عملاً به كار برده میشود … از لحاظ نظری بر حق قدرت نامحدود زمامدار متکی بود. و هیچ چیز ۱۸ و ۱۷ استبداد در سدههای حتا حقوق طبیعی مردم نیز آنرا محدود نمیكرد. در قرن هژدهم انقلابهای امریکا وفرانسه با استبداد منجر به بسط حکومتهای قانونی در ۲۰ و ۱۹ به مبارزه برخاستند و این مبارزه در طول سدههای .»سراسر جهان شد من از شما میپرسم كه آیا قبل از استقلال در كشور ما مفهوم حکومت قانونی وجود داشت؟ و آیا كسانیكه مستند علیه مشروطیت مبارزه كرده اند (هم پدرانشان هم خودشان) فعلاً از كاركنان حکومت و دولت نیستند؟ و همچنین آیا این طومارهای شکایات چهارسالة دو صد نمایندة پارلمان كه همه حاكی از اجحافات و استبداد وزرا و والیها و رؤسا بود یک چند فیصدی آن راست و درست نیست؟ و بگذریم از اینكه هنوز عنعنات طره باز خان در تحقیقات و زندانها پا برجاست! یا آن كه در اطراف كشور تعذیب خلاف كرامت انسانی واضحاً وجود دارد.
38

فقط جوابهای با احتیاط شما جوابهای من خواهد بود كه نظریات ارتجاعی و حركات استبدادی موجود است! خوب اگر اینجانب نسبت به افکار ترقی خواهانهام كسانی را كه محافظهكارانه حركت میكنند، ارتجاعی بگویم و پیش شما غلط باشد، آیا اسناد ُپرقوت ذیل دلیل كافی نیست؟ صدها مقالة مستند و حاكی از چشمدیدها از طرف نویسندگان وطنپرست در دهها جریده و روزنامة ملی و شخصی كه تمام آن لاجواب مانده و كس به تردید آن نپرداخته است. دهها خطابة نمایندگان ملت نسبت اجحافات حکومت، وزرا و والیها و دیگر كاركنان آن و طلب استعفا كه در مجلات شورا ثبت شده است. قطعنامة تقریباً سه صد دانشمند كشور یعنی استادان پوهنتون علیه حکومت در افشای حملات پولیس به پوهنتون و ابنسینا كه همه پوهاند و پوهندوی بوده، جوان و احساساتی هم شمرده نمیشوند كه تحریک شده باشند. فقط یورش قوای ضربت به آن بیرحمی و فجایعش تا سرحد بیسیرتی بوده، كه آن پروفیسوران را تحریک كرد و طلب استعفای چنین حکومت را نمودند. قطعنامه های معلمین دهها لیسة مركز و اطراف به عنوان اعتراض علیه حركت ارتجاعی مذكور و طلب استعفای حکومت. قطعنامة پنج هزار محصل پوهنتون به نمایندگی نسل جوان كه آن فاجعه را شرح داده و خواستار استعفای فوری این حکومت شدند. معلوم شد كه رأی اعتماد كه قانونیبودن حکومت وابسته ۱۳۴۸بالاخره در وقت تقدیم بودجة سال به آن است چه اندازه متزلزل است و اگر حالت و روزهای آخرین سبب جلب توجه بالا و كمک پلوها و عذر و معذرت ها و تطمیعهای انتخاباتی دورة آینده نمیبود، بودجه به این صورت شکسته هم نمیگذشت و این حکومت هم به سرنوشت اسلافش دچار میشد. قضات محترم! اگر به شش سند قوی فوق اهمیت نمیدهید و فقط به راپورهای غلط پولیس و محاضر ساختگی و ناقص ضابطان قضایی نیمهسواد و این دعوی بیسر و پای آقای سارنوال وقعی
39

میگذارید، فکر كنید كه تاریخ در بارة قضا و همدستی قانونی آن با قوای اجراییه چه خواهد گفت. باز هم به صورت كاملاً نمونه این سه چهار نکته را از دوران كاروایی این حکومت بخوانید: در ابتدا این حکومت با بوق و كرنا اعلان دایرشدن یک كمیسیون اصلاحات اداری را مركب از صد ادارهچی و علم ادارهخوانده نمود، اكنون شما بگویید، بعد از دوسال نتیجة كار آن كجاست. اختلاسهای سرسامآور نغلو كه منجر به محکومیت یک وزیر این كابینه (انجنیر سلیم) وزیر صنایع شد و همین قسم خوابانده شد، حسابی هم دارد و یا هیچ واقعهای رخ نداده؟ حوادث انحصارات و اختلاس انحصارات بغلان، سوختن دارالامان، َپرچو شدن فابریکة سمنت هم از جملة فعالیتها است!؟ ۱۳۴۷ جبلالسراج، كم شدن تولیدات نساجی و دیگر صنایع در سال وقایع اعتصابات كارگری و تظاهرات روشنفکری در سراسر كشور، آیا همه در وقت این حکومت رخ نداده و البته این هم با مصادرة جراید ملی از جمله حُسن اداره شمرده خواهد شد و كارنامه میباشد! روزة ضد آن هم عجب ۲۴ حوادث ناشی از تنفیذ عاجلانة قوانین معارف و پوهنتون و تظاهرات كارنامة دموكراتیکی است!؟ از بحران اقتصادی سخن نزد و وخامت آینده را بیان ،بالاخره راپور شبِ جشن وزیر پلان این كابینه دیگر وزرای این كابینه از ، نداشت؟ و حتا نام از پلان پنج سالة سوم نبرد و برخلاف یازده سال اخیر ، شرم پشت رادیو حاضر نشدند؛ چون موضوعی هم نداشتند و مردم هم داستان سرمنگسک بند خروار جذامخانة هزاره جات، تیلفون كنرها، پروژة پکتیا را حاضر نبودند كه برای بار دهم بشنوند! جناب قضات! این انتقادها اگر قابل طرح و درست و قانونی نیست، آن وقت من هم انتقاداتم را پس قابل تعقیب و گرفتاری ، خواهم گرفت. در غیر آن ایراد چنین انتقادات معقول به نفع كشور بوده نیست. زیرا ملت به كسانی كه صلاحیت میدهد، مسؤولیت هم تعیین كرده است. بهجرأت میگویم از طرف حکومت عملی نشده است. ۹۴ كه مادة صدراعظم اولیالامر كسی نیست؛ حتا وقتی كه احزاب سیاسی آمد، حزب مخالف ۲۴نظر به مادة حکومت با بوق و كرنا مخالفت خود را با حکومت وقت اعلان میكند. قانونی وجود ندارد كه انتقاد
40

قانون اساسی تطبیق ۱۳۶ از حکومت را منع كرده باشد و اصولنامة جرایم در این حصه مطابق مادة نمیشود. دایماً به سعی بالفساد و رویکار « ،» به میانآوردن یک هرج و مرج « حصۀ چهارم: .»نمودن یک اغتشاش کوشیده است .راستی نمیدانم به كدام كجی این شتر مست حکومت »عقل نه، جان در عذاب« عوام میگوید: اشاره كنم. مرا از یک طرف منسوب به جمعیت خلق (جریدة خلق) میداند كه هدف غایی خود را سوسیالیزم اعلان كرده بود. چون بیچاره سارنوال سواد و مطالعه و معلومات علمی و سیاسی ندارد، ی آنها را هرج و مرجطلب و »سرکرده« برای اینكه به هر صورتی باید جزا ببینم، من یعنی دو قطب »انارشیسم« و »سوسیالیزم« انارشیست میخواند كه از نگاه علم سیاست و مکتبهای سیاسی مختلف جمع ناشونده و آشتیناپذیر اند. فقط قضات محترم كه فضل خداوند لیسانسههای حقوق و علوم سیاسی اند، خودشان میتوانند مرا از شّرِ این جهالت خلاص كنند و به دهن مدعی نادان بزنند كه بابا! یکی از این دو حربه را حواله كن، حوالة هردوی آنها كاری نمیشود. یکی دیگر را خنثنا بوده و به »اجتماعیت« میكند! گذشته از این، اینجانب با جرئت و واضح عرض میكنم كه طرفدار طوری كه قانون، گردد»جامعة مرفه و مترقی« میخواهم كه كشور عزیزم »تعاون اجتماعی«اساس . اشاره كرده است»درك تحول«اساسی بیان داشته است و به ضرورت جناب سارنوال! ضرورت تحول را بیانكردن، هرجومرجطلبی نیست. با انارشیزم یعنی هرجومرجطلبی و بیبندوباری سیاسی و اجتماعی به اساس عقیدة علمیام جداً مخالفم. در این محکمه مبارزهام را علیه انارشیسم كه معتقد به هیج نظم نیست اعلان میكنم؛ نه در گذشته هرجومرجطلب بوده ام و نه در آینده خواهم بود. لذا این سخن جعلی پولیس و سارنوال بوده، جدًا میگویم كه هرجومرجهای گذشته و آینده از استثمار بیرحمانه، از ستم، از ،آن را تردید كرده نادانی و سوء ادارة طبقات حاكمه و هیئت سیاسی آنها به وجود آمده و میآید. زیرا مردم زحمتکش آشوبطلب نیستند. روشنفکرانِ طرفدار آنها نیز چنین ، و مؤلد احتیاج جدی به نظم و آرامش داشته مفکورهای دارند. در بارۀ سعی بالفساد: من در زندگی اخلاقی و اجتماعی خود به حیث یک روشنفکر تحصیلکرده وظیفة اجتماعی، اسلامی جامعهام را كه (امر به معروف و نهی ،»ملای عصری است«كه در حقیقت
41

همیشه عملی كرده و در آینده هم به امر معروف و نهی از منکر خواهم پرداخت. لذا ، از منکر) است سارنوال بیجا و خلاف واقعیت اصطلاح فقه (سعی بالفساد) را در حصة شخص مثل من كه اخلاق و اعمالم به همشهریانم معلوم است، بیخبرانه به كار برده است. جناب قضات! از شما میپرسم، آیا كسی كه مردم را از رشوتخواری، مردمآزاری، ظلم و فحشا، و امثال 28 یا اعمال نکوهیدة ناشر، پستی و بیشخصیتی و جبن و چاپلوسی و دسیسهسازی منع میكند ی خود به زنان زیبای خارجی به خرچ جیب دهقانان كندز و تالقان »دنیا« آن را (كه در آرایشگاه تفو « دهها هزار معاش میدهد) تقبیح مینماید، آیا نهی منکر است یا سعی بالفساد! به گفتة فردوسی كه پولیس و سارنوال یک مملکت اسلامی، داهیان منکر و آمران معروف »باد بر چرخ گردون تفو را به خاطر یک عیاش، سودخوار و محتکر به نام كرامت انسانی جلب و گرفتار كرده، این عمل شرعی و قانونی آنها را هم بیشرمانه سعی بالفساد بخواند. ما اصلاً با داشتن كرامت به چنین انسانها معتقد نیستیم، بلکه آنها را قانونآً قابل تعقیب میدانیم. به نظر این پولیس نادان، نالایق و آلة دست است كه خودش به وسیلة راپورهای غلط و دوسیهسازی نموده آخر وضع را » سعی بالفساد « ، و گرفتاری روشنفکران وطنپرست و مجاهدان راه اجتماعی خراب خواهد ساخت. دورة « آمدیم به رویكار آوردن یک اغتشاش، اگر پولیس و سارنوال ثابت سازد كه من در طول این را بر زبان آورده ام، آفرین میگویم. به نظر »اغتشاش« یک بار در خفا و آشکار كلمة »دموكراسی این سارنوال ما، كلمة تحول معادل اغتشاش است. لهذا اگر دستش برسد، همه كسانی را كه قانون با درك تحولات « اساسی را تدوین كرده اند به محاكمه میكشاند. زیرا آنها اول نوشتند كه: را »وحدت ملی افغانستان« ،»مطابق مقتضیات عصر« ،» تاریخی كه در زندگانی ما به وقوع پیوسته باید كرد. »تنظیم« جناب قضات! به آقای سارنوال، خوب (خر فهم) كنید كه بلی بلی! به اجازة قانون اساسی، ما تحولطلب هستیم و تحول عبارت از همین تغییراتی است كه در مملکت شروع شده، صاحب امتیازان سابق و محافظهكاران را وارخطا نموده، برای اینكه وضع موجود حفظ شود یا وضع سابق بازگشت

.) دیده شود۲ ـ زیرنویس شماره (۲۸
42

كند، این شایعهها را میسازند كه روشنفکران اغتشاش میخواهند، تا باشد كه مقامات بالایی كه به این تحول نظر موافق ندارند هم ترسیده، دموكراسی را پس بگیرند؛ قانون اساسی را لغو كنند تا باز، بازار اینها رونق بگیرد. اما افسوس كه دیر شده است! سارنوال صاحب! من و دیگر روشنفکران تحولطلب، تحول میخواهیم! و تحول به نظر ما عبارت .» جنبشی است سریع برای ایجاد نوآوریها كه وسیلة رفع ناسازگاریهای اجتماعی میشود « از طغیان و شورش تحول اجتماعی به شمار نمیرود. ما مخالف جدی اغتشاش هستیم، زیرا اغتشاش حركت ارتجاعی است؛ فقط نظم و امنیت را برهم نمیزند، بلکه شیرازة حیات اقتصادی و اجتماعی را میگسلد. انسانهای اجتماعی اغتشاش را نمیخواهند؛ چنانچه در اغتشاش گذشتة مملکت، كور و روشنفکران به مخالفت اغتشاش برخاستند. اما »متهم به كافری« و » جدیدیها «نبودید كه همان همان (تکفیركنندهها) و مخالفین تحول و تجدد به آنها تفنگ دادند، كمک كردند و عمًلا اغتشاش به دست آنها، مرتجعین و محافظهكارانِ صاحب امتیاز و جاهطلبان به راه انداخته شد. در آن حادثه و عضدالدولهها و فلان خان و 30 را هم دیدیم و جناب والی علی احمد خانها 29 جناب حضراتتان ملک دیگرتان را هم!

در راه اندازی »حضرت شور بازار« ـ اشارهایست به ایفای نقش منفی اعضای برجستة خانوادة روحانی ۲۹ (مانند حضرت فضل عمر مجددی ملقب به نورالمشایخ و حضرت محمد صادق ۱۹۲۹ و ۱۹۲۸ اغتشاشهای مجددی و حضرت محمد معصوم مجددی و حضرت عبدالحلیم جان مجددی و حضرت بزرگ جان مجددی …) در ضدیت با اصلاحات امیر امان الله خان و دامن زدن مخالفت و شورش برای سرنگونی رژیم او و پیروزی امیر حبیبالله كلکانی ، علی احمد خان را كه بنا بر سابقة كار با روحیات قبایل ۱۹۲۸ ـ امان الله خان برای سركوب شورش شینوار در ۳۰ گوناگون آنجا آشنا بود، با نیروی نظامی به جلال آباد فرستاد. والی علی احمد خان در تلاش خاموش كردن جنوری بر تخت سلطنت كابل اطلاع یافت. او نیز ۱۸ اغتشاش بود كه از تخت نشینی حبیب الله كلکانی بتاریخ در جلال آباد پادشاهی خود را اعلان كرد و باز مطابق معمول ۱۹۲۹ جنوری ۲۰مدعی تاج و تخت شد و بتاریخ (پدر مرحوم سید »نقیب صاحب«ی بنام حضرت ضیاء معصوم مجددی مشهور به حضرت چهار باغ و »حضرت« احمد گیلانی) دستار پادشاهی بر سرش نهادند! او در قصد حمله به كابل با همکاری قبایلی از ننگرهار موفق نبود، می برای بار دوم ۲۴از مسیر لغمان و پشاور به قندهار رفت. علی احمد خان سه ماه بعدتر در قندهار به تاریخ
43

تحول و تحول بنیادی و انقلاب، تعاریف علمی و مشخصی در فرهنگها دارند و هرج و مرج و سعی بالفساد و اغتشاش درست نقطة مقابل آنهاست، كه فقط مرتجعین، خاینین، محافظهكاران، صاحبان امتیاز ناحق و دیگر استثمارگران مردم، آنرا میخواهند و عمل میكنند. من و همه روشنفکران چنین تهمت نادانانه را جداً رد میكنیم و آینده و زندگی ثابت میسازد كه ما طرفدار نظم واقعی اجتماعی هستیم. فقط ملا نصرالدینها هستند كه مرگ خودشان هم قیامت است، هم اغتشاش و هم بی امنیتی! چنانچه تحول و دموكراسی به نظر بسا عناصِ ر از این قبیل همه چیز را خراب كرده، قدرت تعدی و لت و كوب و چور و چپاول و خودسریهای آنها را گرفته است و به نظر آنها حالا هم اغتشاش است كه همین قانون اساسی محصول آن است. من از كدام اغتشاش خبر ندارم و اگر بالفرض واقع هم شده باشد، به حیث یک نفری كه در یکی از مظاهرات اشتراك نکرده و در روز حادثة ابنسینا و روز واقعة پوهنتون در چهار راهی ملک اصغر زیر نظر خاص رئیس و معاون ،در عمارت دارالتألیف علاوه بر قید حاضری و تفتیش مکرر رسمی و همكاران باشد، كدام مسؤولیتی ندارم و من بودنم را در مکان معین و زمان معین، زیر نظر اشخاص ثور در ابنسینا و ۲۹ یا ۲۳ معین ثابت میسازم . لطفًا بفرماید سارنوال هم ثابت كند كه من روز پوهنتون یا در یک كیلومتری آنجا بوده ام یا رفته ام یا كسی در آنجا نزد من آمده و هدایت گرفته است. ) ثور قطعاً این جملات را ۱۱ همچنین من به سویة وكلای ولسی جرگه ثابت میكنم كه در خطابة ( نگفته و اینگونه موضوع اصلاً در آن جا طرح نبوده است. لهذا افترای پا در هوا را رد میكنم و باز با مخالفین با روش غلط چنین ، تأسف میكنم كه حکومت با چنان خطابههای بلند بالای خود پیش آمد ناجوانمردانه و كهنهشده میكند.

۱۹۲۹ جون ۴ بختآزمایی و اعلان پادشاهی كرد اما این بخت تنها ده روز با وی یار بود. با سقوط شهر قندهار در به دست نیروهای امیر حبیب الله كلکانی اسیر و به كابل برده و اعدام شد .
44

عملیست معقول. » تأیید مطالب درخواستی کانکورزدگان « حصۀ پنجم: جناب قضات! شما این سه مسأله را از قانون اساسی مد نظر گرفته و معقولیت عملی را كه خلاف قانون نیست چطور جرم میدانید؟ مقدمة قانون اساسی » به منظور انکشاف متوازن تمام امور حیاتی افغانستان « – ۱ تعلیم حق تمام افراد افغانستان است و به صورت مجانی از طرف دولت به اتباع افغانستان فراهم « – ۲ رسیدن به مرحلهای است كه درآن تسهیلات مناسب تعلیم و ، میشود. هدف دولت در این ساحه تربیه برای همة افراد افغانستان مطابق به احکام قانون فراهم گردد. دولت مکلف است برای تعمیم متوازن معارف در تمام افغانستان پروگرام مؤثری وضع و تطبیق نماید. رهنمونی و نظارت تعلیم و ) قانون اساسی ۳۴(مادة »…تربیت وظیفة دولت است فرهنگی و اقتصادی ، تعمیل احکام این قانون اساسی و تمام قوانین … انکشاف وضع اجتماعی « ـ ۳ مردم وظیفة حکومت می باشد .حکومت برای تنظیم وظایف خود بر اساس قوانین، مقررات وضع ) قانون اساسی. ۹۴ (مادة .» میكند، این مقررات باید مناقض نص یا روح هیچ قانون نباشد تسهیلات مناسب تعلیم و تربیه « ما باید به ارتباط مطالب درخواستی كانکورزدگان ببینیم كه دولت برای تعمیم متوازن معارف در تمام « مطابق قانون اساسی آیا فراهم كرده و »برای همه افراد افغانستان نموده! و چگونه طبق وظیفة خویش دولت به این پرابلم » افغانستان پروگرام مؤثری وضع و تطبیق شده در بارة »مقررات وضع« كرده است و آیا »رهنمونی و نظارت«تعلیم و تربیه، وزارت معارف را انکشاف وضع اجتماعی، فرهنگی « قانون اساسی كه »مناقض نص یا روح« این فارغان صنوف دوازده نیست؟ به این اساس و با این روحیه میآییم به تحلیل ، را وظیفة حکومت میداند » و اقتصادی مردم مطالب درخواست كانکورزدهگان: اولاً باید دو چیز را از هم تفکیک كنیم، یکی مطالب درخواستی و دیگر تظاهرات آنها. الف ـ در بارۀ مطالب درخواستی: خلاصة مطالب آنها را در چند كتهگوری ذیل گنجانده میتوانیم: – در لیسههای اطراف معلمین كافی ساینس و لابراتوار وجود ندارد. ۱
45

– تخنیک ترتیب سوالات امتحان كانکور و اخذ آن پیچیده بوده، به عادت و توضیح قبلی ضرورت ۲ داشت. – فروش و به دسترسگذاشتن پارچة سوالات از كامیابی نالایقها و غبیهای پولدار و متنفذ از ۳ دُور معلوم میشود. – افتتاح دیگر مؤسسات تعلیمات عالی و برخی فاكولتههای دیگر ضروری است. ۴ – بالاخره پیدا كردن كار و شغل مؤلد و مفید برای فارغان صنف دوازده یک امر حتمی است. ۵ جناب قضات! اینجانب شخصاً به حیث یک انسان روشنفکر و سابقهدار در معلمی و پوهنتون و را معقول ۱۲معارف و بالاخره وارد به بودجه و اقتصاد كشور، مطالب فوق درخواستی فارغان صنف دانسته، در خطابهام آنرا تأیید كرده ام، به این دلایل كه: ـ از نگاه فنی و تخصصی: ۱ مادة اول درخواستی آنها یک مسألة تخصصی فرهنگی است و آنقدر معقول است كه اگرچه متخصصان معارف اجباراً مؤظف شوند آن را عملاً رد كرده نمیتوانند زیرا: ـ لیسههای اطراف دوردست كشور بدون پلان و سنجش علمی برای نمایش یا بر اثر فشار چند وكیل و متنفذ كه پسرانشان در خانة خودشان بتوانند تحصیل كنند، تأسیس شده اند. ـ موازی تأسیس لیسهها توجه خاص فوقالعاده به پوهنزی ساینس لازم بوده، زیرا یگانه محل تربیة تعداد استادان و امتیازات تشویقی در دورة ،معلمین ساینس، آن فاكولته است. این توجه شامل بودجه محصلی و معاش منطقهوی در وقت معلمی در اطراف بوده میتوانست. ـ یونسکو و دیگر مؤسسات بینالمللی صدها لابراتوار به معارف ما كمک كرده و باز حاضر است كه آن را دوام دهد. چنانچه در اكثر تحویلخانههای معارف ولایات چندین سال است كه سامانهای اما در بارة تربیة پرسونل تخنیکی آن بیتوجهی واضح ، لابراتوار همچنان در حالت بستهبندی مانده هم چنان بلااستفاده مانده است. ،شده
46

بین لیسههای مركز و ، از دلایل فوق به این نتیجه میرسیم كه اخذ امتحان یکرنگ با یک سویه بامیان و بدخشان غیرعادلانه است. علمی و عادلانه این بود كه حد اقل به ، فراه، اطرافی چون گردیز دو سویه و كتهگوری امتحان اخذ میشد تا روحیة دموكراتیک قانون اساسی و عدالت نسبی مراعات میگردید. ـ از نگاه قانونی و حقوقی: ۲ مطلب دوم و سوم درخواست آنها در حقیقت یک دادخواهی است كه عدم مقررات انضباطی را در موسسة تعلیم و تربیه نشان داده و قانوناً قابل تعقیب است. زیرا شعور هركس مربوط محیط اجتماعی آن است. متعلمین كه از تِست و طریقة امتحانات امریکایی چیزی نشنیده باشند و حتا با ساعت و اجزای آن یعنی اندازة دقیقه آشنا نباشند، در مقابل سه صد سوال و چند دقیقة محدود طبعاً گیج میشوند و سرعت انتقال آنها به اندازة متعلمین لیسة حبیبیه و نجات كابل كه با خارجیها و كتابها سر و كار داشته برابر نیست، حد اقل برای آنها هدایتنامة قبلی لازم بود كه اجراء نشده است. در بارة فروش و به اختیارگذاشتن سؤالات ِ سری یک اعتراف منصفانه به كار است. از شما قضات تا استادان پوهنتون، دیگران و اینجانب چندین مثال زنده را میشناسیم و میدانیم؛ مثلاً شما اگر لطفاً از وزارت معارف و پوهنتون، سوانح و نمرات ، خواسته باشید یکی از صد آن را تحقیق كنید سالهای تحصیل و نقل مکانهای متعددِ زرغون پسر سرور ناشر را بخواهید و حتا كه فعلاً به صنوف برآمده نمیتواند و اینكه چطور بکلوریا گرفته و ۹بالای فاكولته است، از امتحان به سویة صنف این مشکل را حل میكند. ،چطور در كانکور موفق شده ـ از نگاه اجتماعی و اقتصادی: ۳ مادة سوم و چهارم مطالب آنها یک مسألة اجتماعی و اقتصادی است. افغانستان یک كشور در حال انکشاف است و ضرورت آن به پرسونل فنی و اهمیت قوای بشری برای پیشُ برد پلانها و پروژهها یک امر ضروری است. به نظر ما فقط دُرست نفهمیدن جریان اقتصادی و دفعالوقت است كه پنجصد از ادامة تحصیلشان در ، نفر فارغ صنف دوازده را در حالیكه به دیگر جا هم ضرورت نداشته باشیم ، پوهنتون جلوگیری كنیم. توجه خاص به بودجة معارف و توجه خاصتر به داشتن لیسانسهها ضرورت اجتماعی و اقتصادی كشور ماست. خصوصاً وقتی این ادامة تحصیل با یک فداكاری كامًلا
47

ضرور میشود، كه ما در بیرون یا در ادارات برای این پنجصد نفر كار هم تهیه كرده نتوانیم و ) قانوناساسی خود را در این حصه دولت چرا فراموش میكند. ۳۷ نمیدانیم مسؤولیت قانونی مادة ( ما تعللات مانند نبودن جای و كم بودن استادان را رد میكنیم؛ زیرا علاوه بر بودن جای در دهها عمارت دولتی تکافوی این كار را میكند و با زیادكردن وقت تدریس استادان ،پولیتخنیک مشکلی باقی نمیماند. چنانچه بعدها دیدیم كه با انتخاب یک رئیس پوهنتون ،موجود پوهنتتون جدید میخواستند این كار را بکنند، اما وضع طور دیگر شده بود. لذا این مطالب معقول را نه تنها من تأیید میكنم، بلکه تأیید محکمه را نیز میخواهم، چونكه ولسیجرگه بر اساس معقولیت نمره را پایان آورده و درخواست آنها را تصویب كرد. ب ـ در حصۀ تظاهرات کانکورزدگان ) برای تأمین مقاصد جایز (آیا آرزوی دوام تحصیل علم جایز نیست؟ ۳۲ به نظر من آنها مطابق مادة و صلحآمیز (آیا حركت دستهجمعی بدون سلاح و بدون رساندن كدام ضرر به عابرین و دكانهای مطابق قانون اساسی حتا ، صلح آمیز نیست، جنگ مسلح است؟) مطابق احکام قانون چه كه ،سر راه با صحبت قبلی با وزارت معارف، اجتماع و تظاهر كرده اند كه شکل قانونی داشت. شما اگر تمام حقوقدانهای داخلی را جمع كنید و از تمام مشاهدین خارجی پرسان كنید، نمیتوانید ثابت كنید كه اجتماع و تظاهر برای دوام تحصیل و كار غیرقانونی یا مسلح بوده است! اینكه در میان این اجتماعات بعضی آقازادگان مربوط فلان دستة سیاسی از كاركناررفته یا اشرافزادهگانی كه پدرانشان خانهنشین یا بیکار مانده اند، اشخاصی را مانند فلان وزیر یا معین یا رئیس یا مدیر دشنام داده اند، هم واقعیت دارد كه موجب تقبیح من و دیگران بوده است. چنین اشخاصی را كه عمل مشخصی انجام داده اند میتوان تعقیب و گرفتاركرد؛ اما نمیتوان دربست تمام مظاهره را محکوم كرد. لذا تأیید روحیة دموكراتیک چنین یک اجتماع قانونی چطور ُ جرم بوده میتواند؟ هر وقت اكر حکومت اعلامیهای در بارة غیر قانونیبودن این اجتماع در ماه حمل صادر ثور تأیید میكردم، میشد به آن اعتراض ۱۱ آنرا در » غیر قانونی « میكرد و باز اینجانب دوام هیچ عملی جرم شمرده « گرفت. در حالیكه چنین نشده به صورت دفکتو قانونی بوده است؛ چون كه .» نمیشود، مگر به موجب قانونی كه قبل از ارتکاب آن نافذ گردیده باشد

48

حصۀ ششم: ! قانون اساسی جرم نیست 31۲۵درخواست تطبیق کامل مادۀ نظر به وجود ذهنیت تبعیضطلبانة شونیستی و فاشیستینمای قبلی در سیاست عملی حکومات مستبد معروف در دستگاه دولتی و 32 گذشته و وجود بقایای شاگردان مکتب تفوقطلبی وزیر محمدگل همچنین پروپاگند رقیبانه و خاینانة جریانهای سیاسی نقابدار و قدرتطلب جدید و به اساس ثبت تبلیغ شفاهی آن با جزای 33۶۵ كه در مادة ۵۸ مادة۳ ناقص ضبط قضایی سارنوال با قرینهسازی فقرة تدوین آن اصولنامه نشأت كرده ذكر است، مانند 34 غیرعادلانهاش كه از روحیة استبدادی زمان خاك خشک به دیوار حواله كرده است. من هم خوش هستم كه از این گوسالهگوسالهگفتن وكیل مدافع قوة اجراییهای كه در راه برقراری مساوات برادارانة مردم كشور تا هنوز گام اساسی نبرداشته ) قانون اساسی ۲۵ است، آن حصة خطابة روز كارگرم را كه راجع به درخواست تطبیق كامل مادة ( كه در بارة تأكید برقراری مساوات و رفع تبعیض و امتیاز برای مردم افغانستان است، با جرئت اخلاقی به صورت مدلل به خاطر اتحاد ملی ضروری مردم كشور ما به پیشگاه یک محکمه هم بیان و اظهار كنم: چون قانون اساسی جدید با ارادة پادشاه مملکت توسط علمای حقوقخوانده و روشنفکرانی كه در مهد دموكراسی غرب تربیه شده اند، تدوین گردیده و از طرف لویه جرگة ملت تصویب شده است.

: تمام مردم افغانستان بدون تبعیض و امتیاز در برابر قانون حقوق و وظایف مساوی ۲۵مادة « – ماده اینست: ۳۱ »دارند. – منظور بدخشی محمدگل مهمند شووینیست بسیار متعصب و تبعیضطلب مشهور است كه هنگام ۳۲ تصدیهای دولتیاش در شمال كشور با فرهنگ مادی و معنوی مردمان بومی این سرزمین دشمنی آشکار نشان داد. و با از بین بردن شمار زیاد كتب و آثار و آبدات باارزش تاریخی و فرهنگی و تغییر اجباری نامهای اصیل و باستانی، فجایع و جنایتهای بیمانند فرهنگی و خیانت تاریخی نابخشودنی را مرتکب شده است. )۵۸) مادة (۳) و (۱: هر مامور دولت كه برای ارتکاب یکی از جرایم مذكور فقرات (۶۵مادة « – ماده اینست: ۳۳ » )، تبلیغ شفوی یا تحریری بنماید، به حبس از پنج تا ده سال با اعمال شاقه محکوم میگردد. ۶۴) و مادة (۶۲و مادة ( – اشاره به استبداد دوران صدارت سردار داود كه اصولنامه مورد نظر تدوین همان دوره بود. ۳۴
49

) میگوید: (اعضای خانوادة شاهی … وظایف آتی ۲۴) مادة (۳ وقتی كه به صورت بیسابقه در فقرة ( را احراز كرده نمیتوانند: . واضحاً چنین مستفاد میشود كه قبلاً اعضای خانوادة شاهی »…صدارت عظمی یا وزارت « – ۱ حکومت از سلطنت جدا ، صدراعظم و وزیر شده میتوانستند. بعد از این برای اكمال مشروطیت لذا اعضای خانوادة شاهی مِنبعد صدراعظم و وزیر شده نمیتوانند. یا وقتی كه قانون اساسی ،شده هیچ كس را نمیتوان مجازات نمود مگر طبق حکم محکمة با « ) میگوید: ۲۶) مادة (۴در فقرة ( تعذیب « ) آن مادة ۸یا در فقرة ( »صلاحیت كه بعد از محاكمة علنی و حضوری صادر گردیده باشد. واضحاً هم مقنن هم قاضی هم مردم میدانیم كه قبلاً مردم بدون محکمه مجازات ،»انسان جواز ندارد میشدند و تعذیب انسان عملاً مجاز بوده است. زیرا قانون چیزهای بدیهی را كه ضرورت به امر و نهی آن نباشد در خود نمیگنجاند. و اگر چنین میبود مثنوی صد مَن كاغذ میشد. با این مقدمة كوچک هر افغانستانی مسلمان، هر عاقل منصف انکار كرده نمیتواند كه در كشور ما قومی یا ملی وجود داشته و دارد. آفتابِ این حقیقت را ، مانند كشورهای شبیه آن تبعیضات طبقاتی مقتضیات عصر « نظر به ، به دو انگشت اغراض و بیاعتنایی نمیتوان پوشاند! لذا قانون اساسی جدید خود در ۲۵ در مادة » به منظور تأمین عدالت و مساوات « ،» بر اساس واقعیات تاریخ و فرهنگ ملی :اعلام می دارد »حقوق و وظایف اساسی مردم«ابتدای »تمام مردم افغانستان بدون تبعیض و امتیاز در برابر قانون حقوق و وظایف مساوی دارند.« ) به مردم افغانستان ۴۰ اینجانب (م. طاهر بدخشی) طبق امر و وظیفهای كه قانون اساسی در مادة ( قانون اساسی الهام گرفته به خود 35)۳۱ از مادة (»برای اشتراك در حیات ملی« تعیین كرده است، كرده ام، كه خلاصة مطالبش »اظهار« و مطابق به احکام قانون »فکر خود را به وسیلة گفتار« حق داده چنین است: حاضرین محترم! مردم شریف و نجیب افغانستان! در این جهان پرآشوب طوری كه قبلاً حوادث بزرگ آنرا تشریح دادم، شکست صد ملیون عرب در مقابل چند ملیون اسرائیلی و مقاومت بینظیر

: آزادی فکر و بیان از تعرض مصؤن است. هر افغان حق دارد فکر خود را به ۳۱مادة « – بخشی از ماده اینست: ۳۵ » وسیلة گفتار، نوشته، تصویر یا امثال آن مطابق به احکام قانون اظهار كند…
50

وطنپرستانة ملت كوچک ویتنام در مقابل قوت درجهاول دنیا، ما را به این امر متوجه میسازد كه برای حفظ استقلال و تمامیت ارضی كشور باید از تشتت و نفاق اعراب و اتحاد و وحدت ویتنامیها بیاموزیم كه اتحاد ملی ضرور است. اتحاد ملی از نگاه علم جامعهشناسی و روانشناسی انسان و اقوام فقط وقتی واقعاً میسر میشود و بهوجود میآید كه در میان مردم و اقوام و مناطق مختلف یک كشور در مقابل وظایف و حقوق تبعیضاتی بر اساس لسان، قومیت و منطقه نبوده، و مساوات و برابری كامل برادرانه در مقابل ،اساسی آن وظایف و حقوق به میان بیاید؛ یعنی امتیازات خانوادگی، طبقاتی و قومی از بین برود و منظور كه قانون اساسی در دیباچة خود آورده، برآورده شود. »انکشاف متوازن تمام امور حیاتی افغانستان« ! بدبختانه در همین سرزمین در » من چه كنم، زمین همچنان میچرخد « جناب قضات! به گفتة گالیله: نیمة دوم قرن بیست با آگاهی از حقوق بشر، اعلامیة انقلاب كبیر فرانسه و منشور مللمتحد و بالاخره طبقاتی و قومی ، این مادة قانون اساسی و ضرورت تاریخی، هستند كسانیكه از امتیازات خانوادگی استحقاق و تقوا سالهاست بهرهمندند و به خرچ جیب زحمتکشان و مالیة ظالمانة ، بدون داشتن لیاقت مناطقی كه به استبداد، به زودی گردن نگذاشتند، زندگی طفیلی و عیاشانه دارند. بهترین مقامات دولت، كلانترین زمینهای زراعتی و زیادترین سرمایههای ملی و دیگر وسایل تولیدی و اجتماعی فرزندانشان و اقوامشان برای همیشه ، در انحصار و اختیار آنها بوده و هنوز هم میخواهند خودشان از این خوان یغما متمتع باشند. لذا بسیار ظریفانه تبلیغات تفوقطلبی یک قوم را به نام مصلحت (!) ملی و غیره به خورد جوانان و نسل جدید خویش میدهند و به یک نگاه سرسری و منصفانه عملاً دیده میشود كه اشخاص لایقتر و با تقواتر را فقط به نسبت منسوبیت به اقوام دیگر و لسان و مذاهب پنهان و آشکار به بیعلاقهگی، انتظار موقعیافتن به خیانت و حتا به بیگانهپرستی متهم كرده و ،دیگر خونبهای این شهدای ظلم و تهمت را كه سر به هزاران ، تاریخ، میكنند. اگر من نتوانم یا نخواهم خواهد خواست! زیرا حق تلف نمیشود و ادامة چنین یک ظلم به انسانهای شریف، ، میزند آزادیخواه و دموكراسیطلب و مترقی كه وطنپرستی و مردمگرایی شعار و سرلوحة مبارزاتشان ناممکن است. چونكه خانة ظلم خراب است و حقیقت پیروز میشود. ،است این اتهامگران و شاگردان مکتب استعمار كهن برای حفظ مقام غیرمستحق و اموال یغماكردة امتیازاتشان كه به چنین اتهامات و ترور شخصیت و توطئههای رذیلانه دست میزنند، نمیدانند كه
51

عکس ، كه مراعات آن طبق امر قانون اساسی به همه لازم است » واقعیات تاریخ و فرهنگ كشور « را نشان میدهد! مثلاً خوشبختانه سلسلهجنبان این شووینیزم »جریان افغان ملت« این اتهامات عظمتطلبانه و تفوقطلبی و غلبهخواهی بر قومیت و لسان دیگر اقوام زحمتکش كشور كه خالق است كه در حساسترین مرحلة 36 فرهنگ نامدار وطن و مولد نعمات مادی این سرزمین اند، كسی آزمون تاریخ، دفاع از مادر وطن یعنی در جنگ استقلال كه لوی درستیز جبهة شرق بود، با سبوتاژ و خیانت نه تنها بر صف ما شکست آورد، بلکه با عقبنشینی شرمآورِ خود تا جلال آباد از طرف دولت ملی، روشنفکران متجدد و مردم آن زمان محکوم شد. جای تأسف و بسیار تعجب است كه چنین شخصیت غیر ملی به نام یک رهبر ملی جا زده شود و افکار مسموم آن به صورت سیتماتیک درآمده و سیاست عملی سازمانهای ادبی و علمی قرار گیرد و بر سر قبر آن مشاعرهها شود! مرده باد كسانی كه بر اساس تفوقطلبی و امتیازخواهی ، مرده باد امتیازخواهان، مرده باد تفوقطلبان از اتحاد ملی واقعی جلوگیری كرده، با اعمال و حركات تخریشآمیز خود نمیگذارند نفاق از بین برود و زخمها التیام یابد! همچنین ما عقیده داریم كه به قسم عکسالعملِ این تفوقطلبی و تخریب بلخ تاریخی و تحقیر و و پارهكردن چپن و بالاخره غصب باغ و خانة 37) تمسخر فرهنگ ملی (بومی) از قبیل جریمة (قُلدُوم مردم، افکار ناقص انتقامی و كوتاه نظرانه در دماغ بعضی روشنفکران امتیاز از دست دادة دیگر اقوام

) در بارة تعصب و كاررواییهای ۳۵ – بدخشی به محمدگل مهمند اشاره دارد كه در زیرنویس شماره ( ۳۶ ویرانگرانهاش سخن بیشتر است. فرهنگی مردمان بومی بوده است. »تحقیر و تمسخر« یکی از نمونههای زشت »قِلدینگ«یا » جریمة (قُلدُوم) « ـ ۳۷ از قلم »حقایق پنهان در تاریخ افغانستان یا جنایات محمد گل مهمند« در این باره در سلسله مقالات تحت عنوان اجبار تا حدی درین رابطه « استاد بسمالله میمنهگی (توردیقل میمنگی) منتشرة سایت خراسانزمین چنین آمده است: وقیحانه و دور از احترام به حق تکلم مردم به زبان های مادری بود، كه اگر در داخل صنف و یا محوطة مکتب دو شاگرد اوزبیک و یا توركمن به زبانهای مادری با همدیگر مکالمه می نمودند، مبتنی بر قوانین مکتب در آن زمان (در تماس تلیفونی به »هردو جریمه و در صورت تکرار یکجا با والدین خویش مورد مجازات قرار میگرفتند. یا به »یک پول«و مقدارش »پولی« پرسش من در مورد نوعیت و مقدار جریمه، استاد بسمالله خان گفت كه جریمه نام گذاشته بودند و به افادة تحقیر آمیز »قِلدینگ«بوده است. این جریمه را جریمة »یک پیسه«زبان رایج آن وقت »م. كوشانی) »نیز میگفتند. »قولدونگ«خود به آن
52

و مناطق هم در جریان این ستمگریها به وجود آمده كه سبب عدم دُرست جوشخوردن اتحاد ملی ملی جلوگیری میكند. ما عملاً علیه چنین افکار تجزیهطلبی غیرعلمی و چنین 38»انتیگران«بوده و از اشخاصی در ساحه و مناطق خودمان مبارزه كرده و میكنیم و با آواز جهر میگوییم، مرده باد افکار تجزیةطلبی! مرده باد كسانی كه در راه اتحاد ملی نادانسته سنگ میاندازند. همین طور ما حکومت را محکوم میكنیم كه تنها به صورت سطحی در رادیو و اخبار و دروس فقط به قسم نظری دَم می زند و در عمل در مقابل حقوق و وظایف از » وحدت ملی « معارف از مساوات كار نگرفته خودش امتیازات را خلق كرده و آن را همچنان نگه میدارد. در حالیكه میتواند با بهكاربردن بعضی تدابیر جزئی بعضی از این تبعیضات بزرگ و معلومدار را كه سبب انزجار دیگران است از بین ببرد، و برای دولت عصری تسهیلاتی وارد كند. مردم! این است نظریات علمی ما در بارة اتحاد ملی. ما به مبارزات علمی و ، حاضرین، پولیسها قانونی خود ادامه خواهیم داد و از اتهامات نمیترسیم زیرا: تاریخ بیست سال اخیر نشان داد و ثابت 39 ساخت كه چنین تهمتها به همه مبارزین و مجاهدین نمیچسپد. چنانچه در دورة هفت محمودی و عبدالاول 41 را شیعه و ایرانی خواندند و دهقان بدخشی 40را كشمیری و عمال پاكستان، غبار

به معنای اتحاد اقوام و جماعتهای اتنیکی گونهگون در جوامع »integration« – بیان دیگری از انتگراسیون ۳۸ كثیرالمله مانند افغانستان، كه در آن روزگار گاهی كاربُرد داشت. ـ داكتر عبدالرحمان محمودی نمایندة مردم كابل در دورة هفتم شورا، مبارز نامدار و تسلیمناپذیر، صاحب امتیاز ۳۹ »نداء خلق«جریدة »وطن« ـ میر غلام محمد غبار نمایندة مردم كابل در همان دوره، مبارز سرشناس و صاحب امتیاز جریدة ۴۰ ـ سید محمد دهقان نمایندة مردم بدخشان در همان دوره، مبارز و سخنور شجاع و قلم به دست توانا ۴۱
53

45 حزبمُغل را ایجاد كرده اند و برات علی تاج 44و خیری43 را نفر شوروی گفتند و كه نوا 42تالقانی شركت هزارهها را به مقصدی ساختند. بعدها معلوم شد كه همة آنها مبارزین وطنپرست، 46 و جویا دموكرات و اشخاص ملی و صالح و مسلمان بوده، نه حزب مُغلی در میان بود، نه شركت هزارهای،

مبارز جسور و خستهگیناپذیر ضد استبداد و »دورة هفت« ـ عبدالاول قریشی نمایندة مردم تخار در ۴۲ تمامیتخواهی ـ نظر محمد نوا شاعر و چهرة شناخته شدة فرهنگی فاریاب و وكیل میمنه در دورة دوازدهم شورا، برادر كهتر ۴۳ اقای ابوالخیر خیری. ـ ابوالخیر خیری فاریابی اهل معارف، شاعر و فرهنگی كه یک دوره به نمایندگی مردم فاریاب عضویت پارلمان ۴۴ را هم داشت و صدای رسای عدالتخواهی بلند كرد .او با نوشتن مضامین متعدد انتقادی و اجتماعی بر سیاستهای تبعیضی و برتریجویانه رژیم وقت انتقاد كرده است. ـ براتعلی تاج، حقوقدان، استاد دانشگاه و از مشروطهخواهان نیمه نخست قرن بیستم بود. او از پیشگامان ۴۵ روشنفکری تاریخ جدید و مبارزان مشروطهخواه در افغانستان بشمار میآید كه با میر غلام محمد غبار، میر محمد صدیق فرهنگ، سرور جویا، فرقه مشر فتح محمد، عبدالحی عزیز و نورالحق هلمندی جمعیت یا “حزب وطن” را كه به دلیل مداخلة دولت در انتخابات دورة ، تأسیس كردند. به بهانة تظاهرات بسیار وسیعی »وطن«بر محور جریدة هشتم شورا در كابل راهاندازی شد سران حزب وطن نیز از جمله غلام محمد غبار، صدیق فرهنگ، فرقه مشر فتح محمد، فاروق اعتمادی، سرور جویا و براتعلی تاج زندانی شدند. براتعلی تاج از جملة كسانی است كه بدون سال پشت میلههای زندان ماند. ۱۰ محاكمه سال از ۲۲ ـ غلام سرور جویا، نویسنده، شاعر و شخصیّت مبارز ملی و آزادیخواه بود كه در دو نوبت بیش از ۴۶ دوران جوانی و زندگی پر افتخارش را در دخمههای مخوف زندان خاندان مستبد نادر سپری كرد. او با تحمل سختیهای بسیار هیچگاه مناعت خود را از دست نداد و هرگز تسلیم حاكمان جبار نشد تا آن كه در دوران صدارت جدی ۱۶ خ به صورت شکبرانگیزی در زندان جان سپرد. او از مؤسسین حزب وطن ( ۱۳۴۰سردار داود در سال نیز بود »وطن«) تحت رهبری میر غلام محمد غبار و همکار قلمی جریدة ۱۳۲۹

54

تجزیهطلب ، نه تجزیة هرات. دیروز اشخاص ملی و دموكرات ما را دولت و قدرتطلبان آن روز ، مینامیدند. امروز جوانان مترقی و تحولطلب را هم حکومت و هم قدرتطلبان جدید نقابدار منطقهپرست و سکتاریست میخوانند. ما در حالیكه چنین اتهامات ناروا را از ریشه رد میكنیم، از تهدید و ارعاب نترسیده، سلاح مبارزة اصولی و قانونی خود را جهت از بینبردن امتیازات خانوادگی و ستم طبقاتی و ملی به زمین نمیگذاریم و نمیگذاریم. زنده باد مبارزاتی كه بر اساس علمی برای اتحاد ملی جدید و مستحکم مردم و اقوام افغانستان از طرف روشنفکران تمام خلقها و اقوام كشور صادقانه و غیورانه به عمل میآید .زنده باد اتحاد ملی بر اساس مساوات برادرانه! جناب قضات محکمه! این بود خلاصة مطلب یک حصة خطابة من كه مرتجعین و تفوقطلبان را وارخطا نموده در صدد ترور شخصیت سیاسی من برآمده اند و به اساس راپور ناقص ضابطان قضایی و قرینهسازی پولیس بالای سارنوالی فشار آورده شد كه از دوسیة خالی و عادی من اقامة دعوی كند. شما را هم شاید با تحریکات قومی و منطقهای و لسانی احاطه كرده باشند و قضاوت شما را میخواهند مغشوش كنند. نه تنها این خلاصة خطابة من و یک حصه راپور ضابطان قضایی حاكی از این است كه من علیه افکار تجزیهطلبی تبلیغ كرده ام و شعار داده ام، بلکه مبارزات بیامان و پیگیر خود را هم در محضر بیش از هزار نفر در پارك كوچک پیش روی هوتل سپینزر در بین ساعات اعلان كرده ام.۱۳۴۸ ثور ۱۱ بعد از ظهر روز پنجشنبه ۵-۲

55

! قانوناساسی رفتار نکرده ام ۴۰ و ۳۲ حصۀ هفتم: قطعاً مخالف مواد 47:۳۲ ـ مادة ۱ فقرۀ اول: اجتماع است. اینجانب فقط در یک اجتماع كه آن هم میتینگ (جلسه) بوده نه خطابه ایراد كرده ام كه برای ۳۱مظاهره در پارك كوچک بانک تجارتی با استفاده از حکم مادة آن هزاران شاهد و دلیل دارم؛ اما پولیس بفرماید، عکس آنرا با غیر » صلحآمیز « و »مقاصد جایز« قانونیبودنش را ثابت كند. فقرۀ دوم: جمعیت است. كدام جمعیت تأسیس نکرده و عضو هیچ جمعیتی ادبی سیاسی و غیره نیستم و حتا فعلاً خوشبین هیچ جمعیتی نیستم؛ پولیس هیچگونه سندی ندارد و فقط ادعاست. فقرۀ سوم: احزاب است. قانون احزاب در راه است و تا حال در كشور هیچگونه حزب رسمی وجود ندارد و این تهمت پا در هوا است، زیرا حزبی كه نباشد، سخن عضویت در میان نمیآید. 48:۴۰ ـ مادة ۲ چهار فقرة آن را كاملاً مراعات كرده ام. پولیس دلیلی برای تخلف من ندارد و حتا از مراعات و عملیكردن فقرة پنجمی آنست كه گرفتار و تحت نظارت واقع شده ام، زیرا: مورد بازپرسی ناحق قرار دارم.، ـ وقتی كه از صیانت منافع وطن علیه زابلی و ناشر انتقادی كرده ام

ماده سى و دوم: اتباع افغانستان حق دارند به منظور تأمین مقاصد مادى، معنوى مطابق « – ماده اینست: ۴۷ احکام قانون جمعیتها تأسیس نمایند. اتباع افغانستان حق دارند مطابق به احکام قانون احزاب سیاسى تشکیل دهند مشروط بر اینکه: ـ هدف فعالیتهاى حزب و مفکورههاى كه تشکیلات احزاب به روى آن بنا شده مناقض ارزشهاى مندرج این ۱ قانون اساسى نباشد. . ـ تشکیلات و منابع مالى حزب علنى باشد ۲ » حزبى كه مطابق به احکام قانون تشکیل مىیابد بدون موجبات قانونى و حکم ستره محکمه منحل نمىشود.

ماده چهلم: پیروى از احکام قانون اساسى، وفا دارى و احترام به شاه، اطاعت به قوانین، « – ماده اینست: ۴۸ »رعایت نظم و امن عامه، صیانت منافع وطن و اشتراك در حیات ملى وظیفة تمام مردم افغانستان است.
56

گرفتار ، ـ وقتی كه میخواهم در حیات ملی اشتراك كنم و به حیث روشنفکر در تنویر مردم بپردازم میشوم. اصولنامۀ امنیت عامه: 49۱۳۶در بارۀ مادۀ از سوء اداره ، درین سالها بین منگل و جاجی ، از اهالی مملکت فقط در نقاط تاریک گذاشتهشده جنگ و قتالی را شنیده ام. در مركز كشور این سخنها هیچ مطرح نیست، مورد ندارد. لطفاً پولیس بگوید من كدام حصة اهالی كابل را علیه كدام حصة دیگر آن تحریض و تحریک كرده ام. دادخواهی مظلومان از ظالمان، جنگ اهالی بین هم نیست! ظالم را از اهالی نمیشماریم و هیچ قانونی در جهان وجود ندارد كه از ظالم و كرامت انسانی آن كه ندارد حمایت كند. و هم كدام غارت در كابل واقع نشده است. بی نظمی پوهنتون به كسی كه نه ، بینظمی عمومی در كشور و حتا در نظم شهر كابل رخ نداده محصل باشد و نه استاد و نه از آن طرف گذشته باشد و نه شواهدی به ارتباط آن وجود داشته باشد، به كسی دیگر تعلق نمیگیرد. شما بینظمی عمومی را ثابت كنید و بعد ، جز به مسؤولان غلط امور تطبیق جزای چنین ماده را بخواهید.

:هر شخصی كه اهالی مملکت را به جنگ و قتال علیه یکدیگر، تحریض و تحریک ۱۳۶ مادة « – ماده اینست: ۴۹ كند و این عمل او باعث قتال نگردد. مگر از آن بینظمی عمومی و غارت نشأت كند. به حبس از سه تا پنجسال با ». یا بدون اعمال شاقه، محکوم میگردد
57

اصولنامۀ امنیت عامه: 50۱۳۲ در بارۀ مادۀ ) و ۱۳۰) و مادة (۵۸) مادة (۳) و (۱هر شخصی كه برای ارتکاب یکی از جرایم مذكور فقرات (« »…) تبلیغ شفاهی یا تحریری بنماید ۱۳۱( ): تأسف است كه با همه تذكرات باز فرق میان دولت و حکومت نمیشود. انتقاد ۵۸( ) مادة۱فقرة ( از حکومت با قیام مسلح یا تبلیغ شفاهی آن مستقل یا با مشاركت دولت خارجی چقدر فرق ماهوی دارد. چنین تهمت عظیم و بیاحتیاط پولیس و سارنوال در جملة اشاعة غلط رفته، اذهان را مغشوش و تحریک میكند، باید تعقیب شود. اولاً ـ بر ضد دولت قطعاً گپ نزده ام یا تحریری نکرده ام؛ زیرا سرزمین و مردم مورد احترام من بوده و قوة عامل باید قانونی باشد. ثانیاً ـ به قیام مسلح، جوالی و دكاندار را كسی جز كدام دیوانه دعوت نمیكند. این گفته یا نوشته را قطعاً ننموده ام.

و مواد مورد نظر در آن به ترتیب اینست: ۱۳۲ – مادۀ ۵۰ )۱۳۰( )و مادة ۵۸( )مادة ۳ )و ( ۱ : هر شخصی كه برای ارتکاب یکی از جرایم مذكور فقرات ( ۱۳۲ مادۀ « ـ ۱ ». )تبلیغ شفوی و یا تحریری بنماید، به حبس از سه تا هفت سال محکوم میگردد ۱۳۱و ( : هر مامور دولت كه مرتکب یکی از جرایم ذیل گردد، به اعدام محکوم میشود: ۵۸ مادۀ « ـ ۲ …. – برضد دولت افغانستان مستقلاً یا با مشاركت افراد یا دولت خارجی قیام مسلح بنماید »۱« » – برای انفصال جزئی از خاك افغانستان یا علیه تمامیت ارضی یا استقلال آن، اقدام بنماید… »۳« ۳ « ـ » : هر شخصی كه برای از پاانداختن سلطنت افغانستان اقدام كند، به اعدام محکوم میگردد. ۱۳۰مادۀ : هر شخصی كه اردو یا مردم افغانستان را به قیام مسلح علیه حکومت افغانستان تحریض نماید، ۱۳۱مادۀ « ـ ۴ »به اعدام یا حبس دوام با اعمال شاقه محکوم میگردد.

58

چنین ارتباطی ،! ثالثأـ بهتان دولت خارجی بسیار تحریکآمیز و افسانه است. كدام دولت خارجی خیانت ملی است كه وطنپرستان مثل ما از آن همیشه بری بوده و چنان وطنفروشانی هم معلوم است كه خارج رفت و آمد دارند! :)۵۸) مادة (۳فقرة ( علیه تمامیت ارضی افغانستان فقط شاه شجاعها و امیر محمد یعقوبها و امیر عبدالرحمن خانها معلوم اند. و ، اقدام كرده اند و كسانی كه امروز در حکومت در مسألة پشتونستان تعلل میورزند هم همیشه خون ملت و مردم بوده كه به خاطر استقلال ریخته است. چنین افترای عظیم را هم به وطندوستان رد میكنیم. و چنین تخویفها هم سبب این شده نمیتواند كه ما علیه تبعیضات طبق قانونی است ، را كه برای رفع امتیازات۳۹ و ۳۸ ) قانون اساسی سخن نزنیم یا تطبیق مادههای ۲۵مادة ( انفصال جزئی از خاك چیز دیگری است. ما با خود تعهد ، نخواهیم. علیه تبعیضات سخنزدن چیزی كردیم كه برای حفظ تمامیت ارضی كشور و استقلال آن فداكاری بینظیری خواهیم نمود و در این راه جان خواهیم داد. مادة اول قانون اساسی را كاملاً میدانیم. :۱۳۰تبلیغ مادة این تهمت هم بسیار بزرگ و همان قدر هم غلط است زیرا ما علیه چیزی كه برای حفظ تمامیت قانون اساسی را ۴۰ و ۷ ،۱ ارضی و استقلال كشور ضرور باشد نه اقدام و نه تبلیغ كرده ایم. مادههای میدانیم و اطاعت میكنیم. :۱۳۱تبلیغ مادة ) جدأ رد میكنم و مفهوم حکومت در این ماده كه قبل از قانون ۵۸) مادة (۱ این را هم مانند فقرة ( اساسی نوشته شده با مفهومی كه حالا در قانون اساسی آمده فرق حقوقی دارد. در اینجا تقریبأ ) رد كرده ام و انتقاد از حکومِ ت جدا از ۵۸) مادة (۱ مرادف دولت ذكر شده است و آنرا در فقرة ( ) قانون اساسی از حقوق افراد است. ۳۱) و (۲۶ سلطنت و مسؤول پارلمان طبق مادة ( ۱۴ ( مادة : ) اصولنامة جرایم را اینقدر توسعه نداده و مبتذل نسازید ۱ .»… مأمورین را توهین كرده «
59

در سرزمینی زندگی كند كه مواریث تاریخی و فرهنگی و اخلاقی و ، یک نفر افغانِ با مطالعه اجتماعی آن در مقولههای مختصر پندار نیک، کردار نیک و رفتار نیک تجلی كرده باشد و ، به حیث یک مسلمانزاده از آن همه تعلیمات اخلاقی اسلام آگاه باشد؛ بالاخره زندگی شخصی آن معلمان، استادان و آمران او در دورههای مکتب، ،طوری باشد كه در طول سی سال همشهریان فاكولته و اداره با شهادت اشخاص و دفتر سجل رضایت كامل داشته، علاوتاً در اثر اشتغال و مطالعات در علم فلسفه، هنر و اخلاق، یک هومانیست (انسان دوست) باشد، در اعمال و برخورد شخصی همیشه گذشت و ترحم را مراعات كرده و از كلمة تجاوز نفرت داشته و فقط در مقابل آن به دفاع برخاسته باشد، چطور به انسانهای مجبور و معذور توهین میكند. جناب قضات! شبهای بسیار با ارزش جوانی من در مطالعة شعر و ادب تصوفی و اخلاقی به سپیده دم رسیده و قلبم مالامال از دوستی انسان و عواطف عالی بشری است. هیچگاه بچهگانه و غیرعالادنه به روی هیچ كس قفاق نزده ام و شخصیت انسانی كسی را به شمول افراد و مؤظفین پولیس توهین و جریحهدار نساخته ام؛ زیرا تمام آنها فرزندان زحمتکش اطراف و نواحی كشور بوده، از نگاه سیاست و تبلیغ هم باشد، به اعمال اینگونه ناسنجیده دست نمیزنم و خود را بدنام نمیسازم. زیرا به تجدید تربیت و تفهیم آنها معتقد بوده، آنها را این چنین از خود نمیرانم. این تهمت غیر واقعی، غیر اخلاقی و غیر منطقی را نه تنها به شدت رد میكنم بلکه یک عالم تأسف را هم بدرقة آن مینمایم كه پولیس عصری ما برای اجرای دستورهای متنفذین مورد انتقاد جوانان و مبارزین به چنین جعلیات بیپایه و اساس و خجالتآور دست میزند. من ثابت كرده میتوانم كه در جریان چهار سال اخیر افراد و مؤظفین پولیس را به جز از فاصلههای ده بیست متری ندیده ام و هیچ یک گفتوگو و مشاجرهای میان من و یکی از افراد و مؤظفین واقع نشده است. من اعلان میكنم با وجود آن كه شاهدِ خریدهگی و ساختهگی در مقابل ، طبقات حاكمه و حکومتها همیشه از راه تطمیع و تهدید اشخاص بیگناه آورده اند. حال اگر دو فرد از مؤظفین خورد رتبة پولیس را به محکمه حاضر كنند كه با قید قسم در حاضربودن من به توهینكردن من شاهدی بدهند، آفرین میگویم زیرا فکر میكنم حد اقل شرم انسانی، شرافت مسلکی و ایمان مسلمانی در میان این اشخاص باقی است. جناب قضات! كسانیكه فرزند حقیقت و طالب عدالت اند و به راه روشنی، خیر و فلاح جامعه روانند و شرافتمندانه به مبارزه علیه ظلم و اجحافات برخاسته اند و خودشان برخلاف تعذیب، تحقیر، توهین
60

و ستم اند؛ هیچگاه به مأمور مجبور و مظلوم توهین نمیكنند؛ اما من در خطابة تاریخیام از دستگاه پولیس به صورت كامل انتقاد صریح و روشن كرده و گفته ام كه پولیس باید پولیس دولت باشد و را به اطراف نبرد و 51»مساوات« تحت تأثیر فلان صدراعظم، وزیر داخله و والی نرود. اخبار را دسته دسته از اطراف به كابل نیاورد و امثال آن و پولیس دولت52»دموكرات مترقی« تعهدنامههای ما باید ملی باشد. توأمیت و ارتباط آن با پولیس آلمان غرب و غیره به استقلال ملی ما صدمه میزند؛ چنانچه در جریان بعضی حركات توطئهآمیز مهاجرین مقیم آلمان و رفت و آمدهای مشکوك عناصر پولیس ، معلومالحال بینالمللی با وجود نشرات رادیویی ممالک ذیعلاقه طوری كه احساس شد آلماندیدة ما خود را آرام گرفت. و در این حصه هست مطالبی كه گفتن آن در اینجا خلاف مصالح ملی و منافع عالیة كشور است. و از این خودمانیهای غیرقانونی كه وكدام مقام تضمین این دستگاه عریض و طویل كه گویا برای ، میكند كه در یک حادثة مثل جنگ بینالمللی دوم امنیت عامه است و به خرچ مردم تمویل میشود، به نفع این استادان امروزی و خلاف مصالح ملی و منافع كشور نهچرخیده باشد! من به حیث یک وطنپرست این اعلام خطر را داده ام و اگر غرض از شما به مسؤولیت ، توهین كذایی این باشد و من باید از طرف استعمار آلمان غرب گوشمالی ببینم عظیم ملی و تاریخی خود جداً متوجه باشید كه آلة دست پولیس آلمان غرب و شاگردان جیره خوار آن نشوید!

پاسخ ترک

Please enter your comment!
Please enter your name here