متن سخنرانی دوکتور محمد عثمان بیلیم عصو هیأت اجرائیۀ مجمع دانشمندان ومتخصصان افغانستان ومعاون فدراسیون فرهنگی تورکان افغانستان در کنفرانس دوم مادرید مجمع دانشمندان ومتخصصان افغانستان منعقدۀ دانشگاه مادرید کشور هسپانیه
به روز دوشنبه 26 مارچ 2019
بنام آنکه انسان را آفرید وگیتی را بدو ارزانی داشت
باکلامی از حضرت بیدل به سخن می آغازم که میگوید:
حسرتی در دل از آن لاله قبا میپیچد**** که چودستار چمن بر سر ما میپیچد
نبض هستی چقدرگرم تپش پیماییست****موی آتش زده بر خویش چها میپیچد
تا نفس هست حباب من و جولان هوس****نیست آرام سری را که هوا میپیچد
چه زمین و چه فلک گوشهٔ زندان دل است****شش جهت کلفت این تنگ فضا میپیچد
نالهٔ ما به چه تدبیر تواند برخاست****همچو نی صد گره اینجا به عصا میپیچد
استخوانبندی اوهام ز بس بیمغز است****آرزوها هـمه بر بال هـما میپیچد
صورخیزست ندامت ز شکست دل ما****که بساط دو جهان را به صدا میپیچد
عبرت مرگ کسان سلسلهٔ خجلت ماست****رشته از هرکه شود باز به مـا میپیچد
قدرت افسانهٔ ابرام نخواهد بیدل****نفس ازبیاثریها به دعا میپیچد
با ادای احترام حضور یکایک شما فرهیختگان تشنۀ صلح، آزادی،عدالت وانسان سالاری ؛ که با حضوررسالتمندانۀ خود درین مکان ودرین گردهمآیی خواهان دریافت داروی درد جانکاه وزخم خونین ناشی از جنگ وبحران دهه ها وسده های متمادی ، در کشور برباد رفته، با مردمان در خون خفتۀ افغانستان میباشید سر تعظیم فرود آورده ؛ به صفت یک عضو متعهد مجمع دانشمندان ومتخصصان افغانستان از نخستین روز تآسیس آن تا حال وعضو شورای رهبری فدراسیون فرهنگی تورکان افغانستان«ففتا»؛ بعنوان یک نهاد خویشتن شناسانۀ فرهنگی تورکان همدیار شما، خیر مقدم گفته، از صمیم قلب آرزو دارم، که تجمع کنونی ارباب خرد و دانش میهنم ، درین شبانه روز دشوار ومملو از التهاب ونا امیدی های مردم افغانستان منتج به دستیابی بیک سلسله راهکار های رهگشا به آرمانهای مقدس انسانی و آینده ساز مترقی ، که موئید همزیستی شهروند محور کلیه باشندگان کشور به دور از کلیه اشکال نابرابری ها وبرتری جویی های فساد برانگیز ونفاق آفرین باشد، نایل شده بتوانیم.
نیاز به صلح وختم جنگ در سرزمین آبایی ما، که بدون استثنی همۀ باشندگان کشوربدان نیازمند اند؛ واز سالیان متمادی بدینسو همه باهم در لهیب شعله های جنگ میسوزند وقربانی میدهند، یک حقیقت عریان وانکار ناپذیری است، که امروز زمینه ساز حضور شما از داخل وخارج افغانستان درین مکان عاریتی ودرین کشور غریب با همکاری عده ای از شخصیت های علمی و انسان سالارکشورهسپانیه، دریک جو همکاری های انساندوستانه با مجمع دانشمندان ومتخصصان افغانستان گردیده است.
تا باشد همه باهم دریک کینگاش خرد ورزانه وواقع نگرانه بتوانیم به دو پرسش چرا جنگ؟ و چگونه صلح؟ پاسخ علمی وجامعه شناسانه وافغانستان شناسانه بدست آورده؛ به دریافت راه حل های واقعی وعادلانۀ تآمین صلح وقطع جنگ در افغانستان دین خویشتن رابجا بیاوریم
به صلح نیاز مندیم ولی بیاد داشته باشیم که صلح هیچگاهی بدون قطع جنگ وقطع جنگ بدون از میان برداشتن عوامل بر پا دارندۀ جنگ عرض وجود نموده نمیتواند.
با یک نگاه گذرا بتاریخ این سرزمین، به سهولت در می یابیم ، که باشندگان این محدودۀ جغرافیاوی همیشه وطی سده های متوالی؛ به اشکال وعناوین مختلف در گیر جنگ بوده وآرامش های مقطعی برای ایشان در بهترین حالات خود، قبول بی چون وچرای یوغ بردگی ارباب قدرت داخلی وغارتگران خارجی بر گردن خود، در یک مناسبات غالب وبرده ساز ارباب رعیتی درکشور بوده ومیباشد.
پس جنگ درین کشور بیک تعریف جامع وهمه جانبۀ خود نیازمند است ، تا بتوان پاسخ مناسب برای تآمین یک صلح عادلانه وپایدار را دریافت نمود؛ که این امرهیچگاهی محدود ومنحصر به نبرد های مسلحانۀ گروه های متخاصم داخلی ویا خارجی در گذشته وحال شده نمیتواند.
زیرا جبهات همیشه شعله ور : فقر، جهل، نفاق، گرسنگی، عقب ماندگی، بیعدالتی، استبداد، اجنبی پرستی، تبعیض، تعصب، تمامیت طلبی وغیره بادست اندر کاری متجاوزین بیرونی واسیر کنندگان داخلی، هزاران بارمهلک تر وخانمانسوز تر از جنگ تیر وتفنگ اکثراًبوده واسارت واقعی را با زنجیر تقدیر وتخدیر بار گردن انسان این سرزمین ساخته است .
پس صلح نیز درین کشور، صرف با به زمین گذاشتن سلاح از جانب یک یاچند گروه مسلح تآمین شده نمیتواند ! مگر اینکه تخم همه اشکال جنگ را بگونۀ واقعی آن در کلیه ساحات زندگی مردم خویش نابود وجامعۀ خویش را از قید عوامل اصلی واساسی جنگ ها برای همیش نجات بخشیم.
با رجوع به این پس منظر زندگی مردم خود، اگر عمر جنگ را درین کشور چهل سال تخمین زنیم ؛ دچار توهم و سطحی نگری عمیق در رابطه با زندگی واقعی مردم خویشتن خواهیم شد!
زیرا درین کشور جهنمی، ما درهیچ مرحلۀ از تاریخ گذشتۀ آن، لحظاتی را که مبین صلح وآرامش واقعی بوده وهمه باشندگان آن در یک فضای عاری از فقر، گرسنگی، بیکاری، بیگاری، گرسنگی، چپاول، فساد، غارت، تبعیض، تعصب، تفرقه، نفاق، جهل، وغیره مظاهر استبداد وبی عدالتی امرار حیات وامید به کمال وترقی درزندگی خود داشته باشند سراغ نداریم.
بخصوص درین روزگار دشواری که، یکبار دیگرهمه باچشم سرشاهد زندۀ از دست رفتن آخرین امید های رهیابی بیک زندگی انسانی، درپرتویک مناسبات انسانی سالم در سرزمین آبایی خویش بوده وبا بیچارگی فوق تحمل نظاره گر تعین سرنوشت مردم ومیهن مان، توسط امریکایی ها ونیرو های فاشیستی مذهبی طالبان، درغیاب نمایندگان واقعی مردم افغانستان بعنوان مالکین اصلی این آب وخاک میباشیم، که بنابه گفتۀ«میلوش زمان»رئیس جمهور کشور چک : (صلح با طالبان همانند صلح باهتلر پیش از آغاز جنگ جهانی دوم میباشد)، وسرنوشت جامعۀ افغانستان را تحت نام صلح بدست تروریست های قرون اوسطایی وبی رحمی میسپارد که از مذهب، مواد مخدر، وقبیله؛ وپیوستگی به استخبارات بیرونی؛ سلاح های کشتار جمعی بد تر از بمب اتم را مهیا وسرتاسر کشوررا بیک زندان وکشتارگاه مبدل نموده اند.
که کوچک ترین نمونۀ آن بنابر اعترافات آقای غنی وسایرمنابع اطلاعاتی داخل وخارج کشورقتل 45هزارسرباز وده ها هزارمردم ملکی یکجا با صدها هزارمعلول ومعیوب بایک سونامی مهاجرت وبی خانمانی ها ی داخلی وخارجی ، امحای زیر بنا های تولیدی وامکانات اقتصادی مردم طی چهار سال اخیرمیباشد، که درین دور زمان دولت فرمایشی ودستوری امریکا وغرب بنام دولت وحدت ملی با مشارکت غنی وعبدالله ودیگر شرکای داخلی وخارجی ایشان بر سراقتدار میباشد.
شما در سخنان آقای غنی صرف ازیک بخش تلفات انسانی مردم ومیهن ما که مالکیت آمار وارقام آن در اختیاردولت قراردارد آگاهی بدست میآورید؛ اما از تلفات آن سوی دیگر هیچ ویاکمتر چیزی میدانید!
در حالیکه قربانی های مردم ما در آن سوی دیگر جنگ ودر مناطق تحت تصرف طالبان؛ به هیچ وجهی کمتر از ارقام داده شده توسط آقای غنی نمیباشد.
جنگ ادامه دارد و از مردم ما همه روزه بیشتر از پیش قربانی میگیرد، تیکهداران دو طرف جنگ هم با صراحت اعلان میدارند که حتی در صورت توافق با طالبان وسپردن دولت ویا بخشی از دولت هم به طالبان ، مردم افغانستان در کوتاه مدت نباید منتظر قطع جنگ وتآمین صلح بمعنی واقعی ونهایی آن باشند.
یعنی حتی در صورت آمدن طالبان هم مردم ما از چنگ هیولای جنگ نجات یافته نمیتوانند!
علت در کجاست؟
قسمیکه در فوق اشاره نمودم جنگ را نمیتوانیم خاتمه دهیم؛ مگر اینکه علل وعوامل بنیادی آنرا در ابعاد مختلف دریافت وخنثی ننماییم.
همه میدانیم که ارزیابی این مسألۀ بزرگ وسرنوشت ساز، پیچیده ترین موضوع در رابطه با خاتمه یابی جنگ در کلیه اشکال وابعاد آن درین کشورمیباشد، که دستیابی بدان در شرایط امروزی خیلی هاهم دشوار میباشد.
زیرا واقعیت امروزی این جنگ نفرین شده ، به وضاحت نشان دهندۀ این حقیقت است که، همه طرف های بر پا کننده وادامۀ جنگ ؛ با استفاده از کلیه امکانات خویش تلاش مینمایند که ، با مکتوم نگهداشتن اهداف وعوامل اصلی جنگ ، مسایل فرعی و تکتیکی این جنگ را که همه روزه در حال تغیر بوده و
به عقیدۀ من؛ درین رابطه بامراجعه به دوبعد داخلی وخارجی عوامل جنگ در افغانستان ؛ علل اصلی واساسی جنگ افغانستان را ؛ با رجوع به موارد ذیل میتوانیم کالبد شگافی بنماییم:
الف- بعد بیرنی عوامل جنگ
دربعد بیرونی عوامل جنگ ها در افغانستان ، قسمیکه همه واقفیم، دست اندازی قدرت های بزرگ استعماری ونواستعماری ، با محاسبۀ منافع جهانی ومنطقوی ایشان در مقاطع مختلف تاریخ، نقش اساسی را ایفا مینماید، که با کمال تأسف؛ ازبدو تشکیل دولت کنونی افغانستان بعنوان منطقۀ حایل فیمابین دو قدرت بزرگ استعماری انگلیس وروسیه در قرن نزده میلادی ، تا امروز مبنای مناسبات کشور های بزرگ جهان ومنطقه با افغانستان، متکی برهمان استفادۀ افزاری از قلمرو این کشور در رقابت های ذات البینی واستیلا جویانۀ ایشان مبتنی بوده ، قراردادن این کشور در یک حالت ضعیف عقب نگهداری شده در قید مناسبات قبیلوی و فاقد صلاحیت های سازنده در عرصه های مختلف سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی وغیره امریست مشهود وغیر قابل انکار، که در مسألۀ جنگ وصلح کنونی افغانستان هم این موضوع وضاحت کامل خودرابه نمایش میگذارد.
چنانچه مذاکرات کنونی دولت امریکا وبسا کشور های خورد وبزرگ جهان ومنطقه با طالبان، با عدم حضوردولت کنونی افغانستان ونمایندگان واقعی مردم آن بهترین گواه این واقعیت است که به شکلی از اشکال با کنار گذاشته شدن امیر حبیب الله خان زمامدار دست نشاندۀ انگلیس ازجریان قضایای بعداز جنگ اول جهانی توسط انگلیس ها شباهت عام وتام وجود دارد.
همین اکنون تلاش امریکا در جهت اجاره ای نمودن جنگ افغانستان وسپردن زمام جنگ به کمپنی های امنیتی خصوصی با صلاحیت عام وتام کنترول دولت ومنابع حیاتی واقتصادی کشور ، بدترین ووحشتناکترین عملکردی است ، که در نتیجۀ آن نه تنها کشور افغانستان بلکه بسا کشور های منطقه هم برای مدتهای نامعلوم به میدان جنگهای اقتصادی ونیابتی مبدل خواهند گردید.
ب- بعد داخلی
دربعد داخلی جنگ در افغانستان عوامل متعددی سیاسی ، اجتماعی ، اقتصادی فرهنگی وغیره تأثیر مستقیم دارند، که من درینجا بخاطر ضیقی وقت صرف به ذکر آن عوامل بسنده نموده وکالبد شگافی مزید آنرا ، بمثابۀ یک کارعلمی وتحقیقاتی به محقیقین وپژوهشگران دانشمند کشور بخصوص مجمع دانشمندان ومتخصصان افغانستان محول میگردد.
1- فقدان فضای عادلانه ومتساوی الحقوق زندگی برای مجموع مردم افغانستان
2- استفادۀ افزاری از دین ومذهب درنبرد فی مابین سنت ومدرنیزه یا بکار گیری احکام دینی ودستورات مذهبی برعلیه مدرنیزه نمودن حیات جامعه با پاسداری سنت های عقیم .
3- استیلای دایمی فقر ونابرابری
4- سنت ویرانگری ونظام ستیزی حاکمیت ها
5- سنت های پابرجای حکومتداری بر پایۀ نظام های متمرکزومطلقۀ سیاسی
6- بازداری جامعه از حرکت بسوی ایجاد یک دولت دموکراتیک باملت شهروند محور متساوی الحقوق همه باشندگان کشور، وتلاشهای ناکام همیشگی درجهت ایجاد ملت ناسیونالیستی ، بر پایۀ ناسیونالیسم قوم حاکم.
7- سیاسی بودن ، قوم، قبیله، نژاد، مذهب، زبان، وشیوع فکر حاکمیت بر مبنای امتیازات قوم، قبیله، نژاد، زبان ویا مذهب
8- موجودیت تاریخی دولت های ناسیونالیستی با استفادۀ افزاری از ناسیونالیسم قوم وقبیلۀ حاکم واعمال نابرابری ها بر علیه سایر اقوام وملیتها که همیشه منجر به شکل گیری ناسیونالیسم واکنشی اقوام وملیتهای تحت ستم گردیده ، زمینه ساز منازعات لاینحل قومی وقبیلوی در کشور میگردد
9-استیلای دایمی نظام اقتصادی بر پایۀ چپاول وغارت وعدم رجوع به سازندگی اقتصادی با محاسبۀ استعداد وتوانمندیهای قانونمند تولیدی مردم در مناطق مختلف کشوربا در نظر داشت شرایط عینی تولید در هر منطقه.
10- عدم استفادۀ دقیق وعلمی از منابع وثروتهای مادی موجود در کشور
11- نبود یک سیستم آموزش وپرورش سالم درکشور
12- شیوع فقر فرهنگی و کمبود سواد در جامعه
13- شیوع سیستماتیک فساد با ماهیت دولتی
14- معروض بودن دایمی استقلال، تمامیت ارضی وارزشهای تاریخی به تعدی کشور های همجوار
15- وابستگی همیشگی حاکمیتها به کشور های خارجی
16- شیوع اقتصاد زور وتفنگ در جامعه ……………………. اینها همه
یکجا با ده ها عامل دیگر؛ اساسی ترین علل وعوامل جنگ وبحرانها را در افغانستان ببار آورده، کشورراباغرق نمودن در عمق جنگ وبحرانهای دایمی، از رهیابی به ساختار یک جامعۀ مرفه وفارغ از کلیه اشکال بیعدالتی ها محروم گردانیده است.
در حقیقت جنگ شمشیر وتفنگ درین کشوربگونۀ دایمی با سلاح های ویرانگر اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، دینی، قومی ، قبیلوی، تباری، نژادی ، سیاسی، جنسیتی وغیره بدرقه وباشندگان این کشور را بازهم همانند گذشته ها از دستیابی به یک راه واقعاً نجاتبخش وسعادت آفرین صلح عادلانه در یک فضای مترقی محروم میگرداند.
با هیچ کس نشانی زان دل ستان ندیدم یا من خبر ندارم یا او نشان ندارد
حافظ
از توجه واستماع حوصله مندانۀ شما بزرگواران عالمی سپاس!