سید مبین هاشمی
چکیده
ابوریحان بیرونی از دانشمندان مسلمانی است که به چندین رشتهی علوم تبحر داشته و در حوزههای مختلف علمی میراث خوب و مثمر علمی از خود بهجا مانده است. بیرونی علوم موجود در عصر خود را طبقهبندی کرده و برای علوم انسانی اهمیت خاصی قایل شده است. هرچند او در مورد طول و عرض بلاد، علم حساب، ستارهشناسی و حکایات آثار مهمی نوشته و نظریهپردازی کرده است، اما بیرونی روی پدیدههای اجتماعی نیز تمرکز کرده است. البته که پیش از بیرونی دانشمندانی چون طبری و یعقوبی نیز در مورد پدیدههای اجتماعی حرف زدهاند، اما تفاوت بیرونی با بسیاری از دانشمندان جهان اسلام در این است که وی از روش ریاضیات، در مطالعهی مسایل انسانی و اجتماعی استفاده کرده است. موصوف در حوزهی اجتماعی بیشتر روی فرهنگ، تمدن، نظامهای خویشاوندی، ادیان، رسم و رواج، زبان و تاریخ هند پژوهش کرده و نظریات خود را ارایه داده است.
تمرکز این مقاله بیشتر در مورد اندیشههای اجتماعی بیرونی است و به ویژه نظریات او دربارهی جامعه، طبقات اجتماعی، دین، زبان و فرهنگ را مو شکافی میکند. نوشتهی کنونی یک پژوهش کتابخانهای است. در هنگام پژوهش، بیشتر از کتابها و مقالههای دست اول استفاده شده است. هدف این پژوهش، بررسی اندیشههای اجتماعی بیرونی و تأثیرات آن در تکوین اندیشههای او بوده و اهمیت این کار در این امر نهفته است که در نتیجهی این تحقیق درخواهیم یافت که بیرونی آن طوری که اذهان عامه باور دارند، تنها یک ریاضیدان و تاریخنگار نبوده، بلکه از شمار نظریهپردازان علوم اجتماعی نیز به شمار میرود. پرسشهای اصلی این تحقیق، دانستن تازگی کار بیرونی، روش تحقیق وی، چگونگی اندیشههای اجتماعی بیرونی، عوامل شکلدهندهی نظریات اجتماعی او و همچنان نتیجهی تحقیقات اجتماعی بیرونی میباشد.

مقدمه
در تکوین و شکلگیری تفکر اجتماعی دانشمندان جهان اسلام عواملی چون منابع اصیل اسلامی، تمدنها، مراکز علمی دنیای باستان، عوامل اجتماعی- فرهنگی و عوامل سیاسی نقش بازی کردهاند.
تاریخ تفکر اجتماعی در جهان اسلام را میتوان به هفت دورهی ذیر تقسیم کرد:
۱. دورهی طرح مبانی دینی تفکر اجتماعی؛
۲. دورهی طرح مبانی عقلی تفکر اجتماعی؛
۳. دورهی تأسیس؛
۴. دورهی تنوع حوزهها؛
۵. دورهی ترکیب حوزهها و روشها؛
۶. دورهی رکود و حرکت یکنواخت؛
۷. دورهی بازبینی و بازنگری (آزاد ارمکی، ۱۳۹۳-۲: ۲۱-۲۲).
ویژگیهای اجتماعی متفکران جهان اسلام اینها هستند: دیدگاه مذهبی، دیدگاه فلسفی، انسانمحور بودن جامعه، طبیعت اجتماعی، تاریخی و کاربردی بودن (آزاد ارمکی،۱۳۹۳ -۱: ۱۲۱-۱۱۶).
مطالعهی اندیشههای اجتماعی در آغاز، به شکل سفرنامه بوده و دانشمندان مسلمان در حوزهی فرهنگ مسایل را بر اساس روشهای دقیق علمی مطالعه کرده و از روشهای جمعآوری، تحلیل و بررسی علمی و تجربی استفاده کردهاند (آزاد ارمکی، ۱۳۹۳-۲: ۴۷-۴۸).
نظر به تقسیمبندی بالا، بیرونی را میتوان از شمار دانشمندان مسلمان دورهی تأسیس تفکر اجتماعی حساب کرد؛ زیرا چنان که آزاد ارمکی گفته است، ویژگیهای این دوره، نگاه مقایسهای به حوادث، مطالعات تاریخی و سخن در مورد جامعه، خانواده و … است که بیرونی نیز چنین کرده است. بناً میتوان بیرونی را از شمار نخستین نظریهپردازان علوم اجتماعی حساب کرد. موصوف از دانشمندان چند بعدی بوده و راجع به موضوعات مختلف نظریهپردازی کرده است. چنان که از نوشتههایش معلوم میشود، بیرونی در فلسفه، ریاضی، ستارهشناسی، تاریخ، جواهرشناسی، ادبیات، عقاید، آداب و رسوم مردم و… کتابها نوشته است. او از نگاه شخصیتی یک فرد شکگرا بود؛ چون هیچ مطلب علمی و ادبی را به سادگی و تقلید قبول نمیکرد (Günay, 1992: 210؛ نفیسی، ۱۳۶۸: ۱۱۲). این بدان معناست که نامبرده تا وقتی که به یک مطلب حاکمیت پیدا نمیکرد و یا به درستی آن قناعت حاصل نمیکرد، نه آن را قبول میکرد و نه در مورد آن مینوشت و نه صحبت میکرد.
بیرونی از شخصیتهای شناخته شده و موثر عصر خودش به شمار میرود. شخصیتهایی همچون: منصور بن علی بن عراق، ریاضیدان بزرگ اواخر قرن چهارم، ابو سهل عبدالمنعم بن علی بن نوح، عبدالصمد حکیم (نفیسی نقیزاده، ۱۳۶۸: ۱۱۱Günay, 2013: 87;) نظر به یک روایت دیگر عبدالصمد بن صمدالحکیمی (Günay, 2013: 87) از شمار آموزگاران بیرونی هستند و در تکوین اندیشههای وی نقش مهمی را بازی کردهاند. موصوف با ابن سینا و ابن مسکویه در مدرسهی مأمون که به نام «صوان الحکمه» یاد میشد و حیثیت اکادمی علوم وقت را داشت، به حیث آموزگار کار کرده است (Günay, 2013: 88).
او پیش از اینکه با سلطان محمود به هندوستان برود، از اسیرهای جنگی هند، از استا کارهای قصر، کارگرها، مأمورین و صنعتگران زبان سانسکریت را یاد گرفته است (Sachau’dan, Günay, 2013: 88). این کار بیرونی بجا و معقول بوده است؛ چون به خاطر دانستن یک فرهنگ در گام نخست لازم است که ما وارد آن فرهنگ شده، جزئیات آن را مورد مطالعه قرار دهیم و عناصر آن فرهنگ را یکایک و از نزدیک ببینیم تا اینکه پژوهش آسان شود ودر هنگام تحقیق با مشکل روبهرو نشویم؛ در اینجا یادگیری زبان اهمیت ویژهای دارد.
بیرونی کتابهای مهمی نوشت. آثار بیرونی را از نگاه محتوا میتوان به سه طبقهی علوم طبیعی (جغرافیه، معدنشناسی، گوهرشناسی و پزشکی) علوم ریاضی (نجوم، حساب، هندسه و علوم انسانی) و ادیان (مذاهب، ادبیات، تاریخ و عقاید) (همان: ۲۲۸) بخشبندی کرد.
اندیشههای اجتماعی بیرونی شامل بخش سوم از طبقهبندی نامبرده میشود؛ چون نظریات اجتماعی موصوف بیشتر در بر گیرندهی نظریات وی دربارهی دین، فرهنگ و رسم و رواج است.
بیرونی بنا بر تلاش و عزم راسخ، نخستین اثرش را در ۱۷ سالگی نوشت (Günay, 2013: 87).
عصر بیرونی از نگاه علم و دانش تحرک زیادی داشت. در آن زمان دانشمندان نامداری چون ابن سینا، فرغانی، فارابی، رازی و… ظهور کردند. این مورد نیز در تکوین شخصیت علمی بیرونی نقش بازی کرده است. بیرونی در سال ۴۵۳ هجری قمری (۱۰۶۱ میلادی) در ۸۸ سالگی درگذشت. آرامگاه بیرونی در شهر غزنی است.
۱. روش تحقیق بیرونی در مسایل اجتماعی:
بیرونی در قسمت روش تحقیق و اصول نگارش بسیار دقیق بود. او هر دانشی را نظر به محتوای آن در یک چهارچوکات درست و روش مناسب حال آن دانش مطالعه کرده است. از اینکه بیشترین پژوهشهای وی در مورد علوم طبیعی و ریاضی است، در روش تحقیق نیز مشخصات ریاضی را در نظر گرفته است. او تنها روش مشاهده و تجربه را استفاده نکرده، بلکه در مطالعات علوم طبیعی از اندازهگیری نیز استفاده کرده است (نصر، ۱۳۴۵: ۲۰۹). موصوف در بعضی موارد از روش استقرائی[۱] نیز استفاده کرده است (نفیسی نقی زاده، ۱۳۶۸: ۱۱۲). از اینجا چنین معلوم میشود که بیرونی علوم را نظر به محتوای آن به دو دسته تقسیم کرده است. علمی را که از راه تجربه به دست آورده، در یک شاخه و علمی که مربوط جهان دیگر ویا میتافزیک میشود، را در شاخهی دیگر گرفته و نظر به آن، روش خود را تعیین کرده است. به گونهی مثال، موصوف در علوم اجتماعی روش مقایسه را اساس قرار داده و در نوشتههایش نظریات دانشمندان مسلمان، هندو و یهودی را مقایسه کرده است (Günay, 2013: 92). او در هنگام مقایسهی نظریات دانشمندان میگوید که اهل علم باید بیطرف و عادل باشد (همان: ۹۱).
تازگی روش بیرونی در این است که وی از ریاضیات در مطالعهی مسایل انسانی و اجتماعی استفاده کرده و در بررسی رویدادهای تاریخی به دنبال درک علل و اسباب آن بوده است. مبانی روششناسی وی حاوی مشخصاتی از قبیل واقعبینی، برهانی بودن، ریاضی بودن و جدایی ارزشگزاری از واقعیت است (آزاد ارمکی، ۱۳۹۳-۲: ۲۲۹-۲۳۰). پس میتوان گفت اختلاف بیرونی با سایر دانشمندان اسلام در قسمت روش و شیوهی کار بوده تا نگرش دینی او.
۲. اندیشههای اجتماعی بیرونی
۲.۱ مطالعهی فرهنگها
چیزی که در فرهنگشناسی بیشتر مطرح است، بخش ذهنی و معنوی یک جامعه است، نه چارچوبها و سازمانهای آن (نفیسی نقی زاده، ۱۳۶۸: ۱۱۹). ما نیز با مطالعهی فرهنگشناسی در مورد رفتارها، کردار، شکل زندگی، شکل برگزاری مراسم، دین، رسم و رواج مردم و… معلومات حاصل میکنیم؛ یعنی کاری که بیرونی کرده است.
به باور نفیسی نقیزاده (۱۳۶۸: ۱۲۰-۱۲۱) تازگی کار بیرونی در این است که پیش از وی، فرهنگ به عنوان یک کل و یک واقعیت مجزا هیچگاهی بررسی نشده و هیچگاه به شکل موضوع علمی مطرح نشده است، ولی بیرونی ثابت کرده است که فرهنگ نیز میتواند مورد تحقیق و بررسی قرار گیرد، اما چنان که از نوشتههای بیرونی معلوم میشود، او فرهنگ و موارد مرتبط به آن را بیشتر از نگاه مردمشناختی مورد بررسی قرار داده تا فرهنگشناسی. بدون شک که فرهنگ از شمار موضوعات مردمشناسی نیز به شمار میرود. تقریباً تمام کتابهای مردمشناسی به شکلی از اشکال از فرهنگ و اجزای آن بحث کرده است، اما بیرونی بیشتر از بعد مردمشناختی به فرهنگ نگرسته است.
مردمشناسی از ریشهی واژهی یونانی «اتنوس» به معنی گروه گرفته شده و علمی است که تاریخ ملتها را بازسازی کرده، ارزشها، ذهنیت، دین، نماد و تصاویر را در بر گرفته و مرحلهی بعد از مردمنگاری به شمار میرود (کوپانس، ۱۳۹۰:-۲۱-۲۲ و ۱۱۵). مردمشناسی مرحلهی تألیف دادهها است. وظیفهی آن کار بالای مواد جمعآوری شده توسط مردمنگاری میباشد (ریویر، ۱۳۹۵: ۲۶-۲۷). از نظر بیرونی علم مردمشناسی از این جهت اهمیت دارد که وی پیش از نهادینهشدن علم مردمشناسی از این علم بحث کرده است. پس بیرونی را میتوان از شمار نخستین مردمشناسان نام برد. این بدان معنی نیست که وی بنیانگذار مردمشناسی به شکل امروزی و یا علمی آن است؛ البته که پیش از او نیز کسان دیگری از این علم یاد کردهاند، اما بیرونی مطالعات مردمشناسی را هنگامی انجام داده است که این دانش به شکل امروزی آن مطرح نبوده است. او در قسمت موضوع مردمشناسی از عقاید مردم، دین و زبان بحث کرده است. نظر به تعریف علم مردمشناسی، موارد بالا از شمار موضوعات اساسی این علم است. بیرونی همچنان از تاریخ، فرهنگ و جغرافیه یاد کرده است. او فرهنگ و تاریخ جامعهی هند را با دید کارکردی مورد مطالعه قرار داده است؛ نه تنها فرهنگ، بلکه ازدواج را نیز از این نگاه مطالعه کرده است. به باور بیرونی برای شناسایی یک فرهنگ، باید آن را با فرهنگ مشابهاش در سایر ملل و نحل مقایسه کرد و تطبیق داد تا اینکه درست فهمیده شود (نفیسی نقی زاده، ۱۳۶۸: ۱۲۳). بیرونی تنها دربارهی فرهنگ و ادیان موجود در هند نظر ارایه نکرده، بلکه در مورد دین زرتشت نیز تحقیقاتی انجام داده است (همان: ۱۲۲).
مطالعهی فرهنگی بیرونی بیشتر مربوط جامعهی هند میشود؛ چون او بیشترین تحقیقات را در این جامعه و فرهنگ انجام داده است. موصوف در قسمت بررسی فرهنگها روش تحلیل و مقایسه را پیش گرفته است. بیرونی از یک طرف فرهنگها و ارزشهای یک جامعه را مورد بررسی قرار داده و از سوی دیگر این فرهنگ را با دیگر فرهنگها مقایسه کرده است. چنان که خود او در کتاب تحقیق ماللهندش میگوید هدفش آوردن دلایل، نقش و باطلبودن فرهنگها نیست؛ بلکه قصدش درک نزدیکیها و شباهتهای فرهنگهای مختلف است (بیرونی، ۱۳۶۲: ۴). او با استفاده از روش مقایسهای حقایق را بیان کرده و نقاط جالب و متفاوت فرهنگ دیگر ملتها را با فرهنگ خود مقایسه کرده است. به گونهی مثال: مطالعهی سیستم موجود کاست در جامعهی هند شاید به نظر بسیاریها کار عجیب و غریبی به نظر برسد، اما هنگامی که به عمق موضوع رسیده و موضوع درک شود، خواهیم دید که موجودیت سیستم کاست در همان جامعه و شرایط، کار چندان بدی نبوده است.
۲.۳.آشنایی بیرونی با ۱۳ زبان معتبر وقت، از جمله زبان سانسکریت
یادگیری زبانهای مختلف انسانها را در قسمت یادگیری علوم مختلف کمک کرده است. بیرونی به سیزده زبان از جمله سانسکریت میخواند و حرف میزد. این زبانها بیرونی را در قسمت پژوهش در مورد زبانها و ریشههای آن و فرهنگها کمک کرده است. بیرونی با فراگیری زبان سانسکریت توانایی مطالعهی منابع دست اول را به دست آورده بود. او با در نظر گرفتن اهمیت زبان، نظریات خود در مورد زبان را چنین بیان کرده است: زبان، مترجمی است که شنونده را از مرام گوینده آگاه میسازد. به باور بیرونی، یکی از ویژگیهای زبان جداسازی دو فرهنگ و ملت است؛ چون او علت جدایی ملتهای هند و ایران را بیشتر به زبان ربط میدهد. هنگامی که او سبب جدایی دو ملت نامبرده را در کتاب تحقیق ماللهند خود ذکر میکند، از سه مورد ذیل یاد میکند: اختلاف دین، اختلاف زبان و اختلاف مرز. یعنی زبان از عوامل تفکیک و جدایی دو ملت به شمار میرود. مثال این نوع تفکیکها بسیار است. پس میتوان گفت زبان برای ملتها هویت سیاسی میدهد.
بیرونی در مورد ادبیات، گوناگونی زبان و تعداد لفظ برای یک معنی نیز نظریات خود را بیان کرده است. او در باب گوناگونی زبان از زبان هند بحث کرده و سبب گوناگون بودن این زبان را بیشتر به سیستم طبقاتی موجود در هند، تقسیم جامعه به عام و خاص، موقعیت شغلی و موقعیت جغرافیایی (همان: ۱۲۴-۱۸۲) ربط داده است. چون سیستم طبقاتی سبب افزایش مفاهیم و نامگذاریها شده و موقعیت شغلی و جغرافیایی جامعهی هند سبب تعدد و گوناگونی زبان در آنجا شده است؛ زیرا امکان دارد که هر طبقه و گروه نظر به موقعیت جغرافیایی، دینی و شغلی خود احساس به ایجاد زبان نو کرده که این خود سبب گوناگونی زبانها شده باشد.
بیرونی بیشتر در مورد زبان مشترک حرف زده و زبان عربی را نسبت به هر زبان دیگر ترجیح داده است. او زبان عربی را در انتقال علم و دانش نسبت به دیگر زبانها توانمندتر میدانست (آزاد ارمکی، ۱۳۹۳-۲: ۲۴۰). این بدان معنی نیست که وی دیگر زبانها را یاد نداشته و یا با زبانهای دیگر اثر نوشته نکرده است. برعکس او به چندین زبان حاکم بود، اما از نگاه توانایی، زبان عربی را مقتدر دانسته است. عوامل زیر میتواند ما را کمک کند که بدانیم چرا بیرونی زبان عربی را ترجیح داده و زبانی معتبر دانسته است. منبع اصلی مسلمانها یعنی قرآن به زبان عربی نازل شده، زبان علوم اسلامی عربی است، بیشترین تحقیقات در مورد علوم دینی به این زبان انجام یافته و از سوی دیگر، خود زبان عربی دارای فصاحت و بلاغت بسیار بالایی است. ابوریحان در کتاب الصیدنهی خود در وصف زبان عربی نوشته است: «دانشها توسط زبان عربی به نقاط مختلف جهان انتقال پیدا کرده و بر دلها نشسته است.» سانسکریت نیز از زبانهایی است که بیرونی در مورد آن بیشتر تأکید میکند. ابوریحان ویژگیهای این زبان را قرار ذیل شمرده است: تقسیمشدن این زبان به زبانهای عامیانه و فصیح، عریض و طویل بودن آن، اعتقاد به نظم کلام، عدم برخورد با زبانهای دیگر (بیرونی، ۱۳۶۲: ۱۰۳). از اینجا معلوم میشود که زبان سانسکریت نیز مثل جامعهی هند بسته بوده و با دیگر زبانها در تعامل قرار نداشته است. اگر در تعامل قرار میگرفت، به احتمال زیاد تغییر مییافت.
۳.۳. طبقات اجتماعی
هرچند طبقات اجتماعی به طور مستقیم از موضوعات جامعهشناسی به شمار میرود، اما بیرونی این مورد را از دید مردمشناختی بررسی کرده است. بیرونی نه تنها طبقات اجتماعی، بلکه بسیاری موارد از این دسته را از دید مردمشناختی مطالعه کرده است. او هرچند طبقات اجتماعی به ویژه نابرابریهای اجتماعی جامعهی هند را بیشتر مورد تحقیق و موشکافی قرار داده، اما جالب این است که در هیچ یکی از آثار وی تعریف خاصی از خود طبقات اجتماعی دیده نمیشود. از لابلای نوشتههای وی چنین برداشت میشود که او بیشتر روی علل طبقات اجتماعی تمرکز کرده و در مورد کارکردهای آن بحث کرده است. موصوف در قسمت علت بروز سیستم طبقاتی گفته است که تقسیم ثروتها قشربندی اجتماعی را به بار آورده و هر طبقه در فکر وضع قوانین جدید شده است (عسکری خانقاه، ۱۳۹۱: ۹). این نظر وی بر دانشمندان بعد از خودش و حتا بر دانشمندان غیرمسلمان نیز تأثیر گذاشته است. به طور مثال کارل مارکس و ماکس وِبر نیز علت بروز طبقات اجتماعی در جامعه را عوامل اقتصادی پنداشتهاند، اما وِبر با اندکی تفاوت میگوید که تقسیمات طبقاتی نه تنها از کنترول یا فقدان کنترول وسایل تولید به میان میآید؛ بلکه اختلافات اقتصادی مثل مهارتها، مدارک و شرایط کار نیز در این زمینه نقش بازی میکند (گیدنز، ۱۳۹۲: ۲۴۴).
بیرونی در کتاب تحقیق ماللهند خویش در مورد تاریخچهی قشربندی اجتماعی گفته است که پسر بابک هنگام تسلط خود بر سرزمین فارس مردم را به چهار طبقه تقسیمبندی کرده که پیشوایان و شاهزادگان در طبقهی اول، عابدان و بزرگان دین در طبقهی دوم، پزشکان و ستارهشناسان در طبقهی سوم، صنعتگران و دهقانان در طبقهی چهارم قرار داشتند. این کار، آغاز شکلگیری طبقات اجتماعی شده است. نامبرده همچنان به شکل غیرمستقیم از کاست و ویژگیهای آن بحث کرده و ویژگیهای سیستم کاست را چنین بیان کرده است: تقسیم جامعه به گروههای مشخص، تعیین وظیفه و کارکرد هر یک از طبقات، عدم تحرک طبقاتی، ازدواجهای درونگروهی و… .
بیرونی ویژگیهای چهار طبقهی مشهور سیستم کاست (برهمنها، کشتریهها، ویشیهها و شودرهها) را با ذکر ویژگیهای اخلاقی هر یک بیان کرده، بعداً از هشت طبقهی دیگر که وظیفهی آنها تنها خدمت برای چهار طبقهی مذکور است، یاد کرده است که این طبقات عبارت اند از: رختشویان، کفاشان، بافندگان، شکارچیان، بادبانان، سپربازان و بازیگران.
باید گفت که این نوع نظام طبقاتی در میان آریاییها نیز وجود داشته است (سلیمانی اردستانی، ۱۳۹۴: ۴۶).
کاست: هر چند کاست بیشتر با فرهنگ قارهی هند آمیخته است، اما اصطلاح کاست واژهی هندی نیست؛ بلکه از واژهی «کاستای» پرتغالی گرفته شده و معنای آن نژاد و گوهر پاک میباشد (گیدنز از Littlejohn، ۱۳۹۲: ۲۳۹). هندیها خود برای توصیف نظام کاستی اصطلاح خاصی ندارند و از واژههای گوناگون برای اشاره به جنبههای این نظام استفاده میکنند که مهمترین آنها واژههای وارنا و جاتی است. وارنا شامل چهار گروه است که هر یک بر حسب احترام اجتماعی دارای مرتبهی متفاوت است و در پایین این چهار گروه نجسها قرار دارند (همان: ۲۳۹). باید گفت که نظام کاستی یک نظام بسیار پیچیده بوده در برگیرندهی گروههای مختلف با مقامهای متفاوت میباشد که در بین آنها تحرک اجتماعی وجود نداشته و تمام پیوندهای اجتماعی درونگروهی میباشد. بیرونی جامعهی هندی را از نگاه طبقه به طور عموم به خواص و عوام تقسیم کرده و در باب تفاوت آنها چنین میگوید: خواص عقلگرا بوده و هر چیز را نظر به تحکیم عقل مورد بررسی قرار داده، آن را قبول و یا رد میکنند، اما عوام بیشتر عاطفی برخورد کرده و در قسمت قبولی و یا رد مطلب از عقل چندان استفاده نمیکنند. از همین رو، بتپرستی بیشتر در بین عوام مروج است (بیرونی، ۱۳۶۲: ۹۳).
بیرونی به تطور جامعه باور داشته و حین ابراز نظر در مورد جامعه هم وضعیت جامعه را در نظر گرفته هم کارکرد آن را؛ او نه تنها خود جامعه، بلکه بعضی از پدیدهها و اعمال جامعه را نیز نظر به کارکردشان مورد بررسی قرار داده است. به طور مثال به باور بیرونی آنچه که مردم هند را واداشته تا کشتن گاو را حرام و ممنوع بپندارند، کارکرد گاو است. یعنی مردم هند بنا بر فایدهای که از گاو در انتقال اموال، قولبهی مزرعه و… دیدهاند، کشتن آن را حرام پنداشته و به آن صبغهی دینی دادهاند (همان: ۴۶۷).
۴.۳. دین شناسی
بیرونی در چندین اثرش در مورد ادیان به ویژه هندوئیسم و زرتشت معلومات داده است. ابوریحان در مورد عقاید مردم هند و باورهای دینی آنها بحث کرده است. بناً بررسی نظریات دینی وی نیز از موارد اساسی در حوزهی علوم اجتماعی به شمار میرود. از اینکه بیرونی دربارهی ادیان آگاهی داشته، زبان مردم هند را یاد داشته، معتقدات دینی را استدلال کرده و تجربهی دینی داشته است، وی نیز دینشناس به شمار میرود. از اینکه موصوف در حوزهی دینشناسی روش ویژهی خود را بنا نهاده است. بناً میتوان او را از ابداعکنندههای دینشناسی نیز حساب کرد. چون او از تمام شرایط دینشناسی (یادداشتن زبان، استدلال، داشتن علاقه و شوق) برخوردار بوده است.
به باور بیرونی دینشناسان به خاطر بررسی دین نخست باید فکر کنند. اگر با این نشد، آنگاه باید از معلومات و نظریات منسوبین دین استفاده کنند. موصوف هرچند مسلمان بود، اما باورها و اندیشههای ادیان دیگر را هیچگاهی به دیدهی تحقیر ندید و متون ادیان را با در نظرداشت اصل بیطرفی بررسی کرده و کسانی را که اعمال و باورهای دیگر ادیان را نکوهش کردهاند، ملامت کرده است (بیرونی، ۱۳۶۲: ۳ و ۴ و ۱۴-۱۶). نامبرده در این زمینه نیز کارهای ارزشمندی انجام داده است. به گونهی مثال: تعیین قبله در شهری مثل غزنی که این کار را وسیلهای برای به دست آوردن رضای پروردگار دانسته و گفته است که پروردگار پاداش این کارش را در روز قیامت برایش میدهد (همان). این خود دینشناسی و دینداری وی را نشان میدهد. موصوف در مورد دین زرتشتی، یهودی، سامری، اسلام، بودیسم، هندوئیسم، زندگی حضرت عیسی و حضرت موسا بحث کرده و دربارهی پیامبرهای دروغین نیز معلومات داده است.
او بر علاوهی تحقیق هندوئیسم از بتپرستی و جادوگری نیز یاد کرده است. به باور بیرونی بتپرستی در آغاز، مرحلهای از مراحل تطور و تحول دینی بود، اما با گذشت زمان شکل دین را به خود گرفته است. بیرونی بتپرستی را انحراف در پرستش شمرده و عوامل ذیل را سبب پیدایش این دین شمرده است: شبیهسازی، ابراز احساسات و تمایلات درونی، احترام به بزرگان و افسانهها (آزاد ارمکی، ۱۳۹۳-۱: ۲۵۷).
او همچنان از مشخصات بتها و رابطهی اعتقادی آنها با نظامهای اجتماعی و اقتصادی یاد کرده و این دین را مربوط قشر عوام جامعه دانسته است.
نتیجه
بیرونی در کنار این که یک ستارهشناس، ریاضیدان و مورخ بود، در مورد فرهنگ، زبان و تاریخ نیز حرف زده است. بناً میتوان او را از شمار نظریهپردازان اجتماعی عصر خودش شمرد. اینکه او در مورد جامعهشناسی کتاب نوشته نکرده و یا در این حوزه تبحر نداشته است، این موارد از جایگاه شخصیت علمیاش نمیکاهد و یا ننوشتن کتاب دربارهی جامعهشناسی به این معنا نیست که بیرونی در مورد موضوعات جامعهشناسی آگاهی نداشته است. برعکس او از مهمترین موضوعات جامعهشناسی یعنی جامعه، سیستم طبقاتی، دین و فرهنگ یاد کرده است. طول عمر، داشتن میانهی خوب با حاکمان، زندگی آرام و مرفه و تسلط بر زبانهای مختلف از جمله مواردی است که در تکوین شخصیت وی و موفقیت کاریاش نقش بازی کرده است. او برای اولین بار فرهنگ را شامل تحقیقات علمی کرده، موارد پراکندهی اجتماعی را از لابلای کتابها جدا و در مورد هر یک نظریهپردازی کرده است. پس میتوان وی را یک جامعهشناس، یک دینشناس و مردمشناس دانست.
کارهای ابوریحان بیرونی به ویژه مطالعات او در مورد جامعه، فرهنگ مردم و دین یک کار نابی بود که پیش از خودش کسی آن را انجام نداده است. عقلگرا و شکگرا بودن بیرونی از ویژگیهایی است که او را نسبت به دیگران متمایز ساخته است. کارهای اجتماعی بیرونی بیشتر بعد تجربی و عملی داشته است. او برای نخستین بار فرهنگ را وارد ساحهی پژوهش کرده و زبان را مورد مطالعه قرار داده است. در جامعهی ما ابوریحانشناس واقعی موجود نیست. اگر هم هست شمارشان انگشتشمار بوده و آنها نیز بیشتر با اندیشههای علوم طبیعی وی آشنا هستند تا اندیشههای اجتماعیاش. بیرونی از ناشناختهترین دانشمندان در کشور ما به شمار میرود. بسیاریها حتا از موجودیت مقبرهی وی در غزنی خبر ندارند. کسانی که خبر دارند هم به آن توجهی نکردهاند. اوضاع وخیم آرامگاه ابوریحان بیرونی گواه این بیتوجهی است.
Abstract
The Review of Abu RayhanBeruni`s Social Thoughts
Abu RayhanBeruni is one of the whomemuslim`s scientists that left a lot of heritage on several sciences. Beruni classified the sciences of his period and importancedto human sciences. Although he wrote a lot of books about arithmetic, astronomy and tales but one of the subjects that he focus on is social phenomens. Of course beforeBiruni some of the scientists such as: Taberi and Yaqubi also wrote on social phenomans but the difference of Beruni with the most of Islamic worlds scientists is that he used math method on human and social issues. He researchedon culture, civilization, kinship system, religions, tradition, language and India history.
The focus of this article is about Beruni`s social thoughts specially thoughts of him about society, social classes, religion, language and culture. This article is a library research and during this study used firs hand resources books and articles. The aim of this study is the review of Beruni`s social thoughts and it`s effect on bringing his thoughts; the importance of this work is that after research we will find Beruni is not just a historian and mathematician as public opinion believed but he accounted also one of the social scientists. The main questions of this research is knowing freshness of Beruni`s work, his social thoughts, factors of his ideology`s shaper and result of his social researches.
لیست منابع
آزاد ارمکی، تقی (۱-۱۳۹۳)، اندیشۀ اجتماعی متفکران مسلمان، چاپ پنجم، تهران: نشر سروش.
آزاد ارمکی، تقی (۲-۱۳۹۳)، تاریخ تفکر اجتماعی در اسلام از آغاز تا دوره معاصر، چاپ دهم، تهران: نشر علم.
بیرونی، ابوریحان (۱۳۶۲)،تحقیق ماللهند، ترجمه: منوچهر صدوقی سها، تهران: مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی وابسته به وزارت فرهنگ و آموزش عالی.
سلیمانی اردستانی، عبدالرحیم (۱۳۹۴)، ادیان زنده جهان (غیر از اسلام)، قم: کتاب طه.
عسکری خانقاه، اصغر (۱۳۹۱)، مردم شناسی: روش، بینش، تجربه، تهران: نشر علم.
کوپانس، ژان (۱۳۹۰)، درآمدی بر مردم شناسی و انسان شناسی، ترجمه: حسین میرزائی، تهران: نشر ثالت.
گیدنز، آنتونی (۱۳۹۲)،جامعه شناسی، چاپ بیست و هشتم، ترجمه: منوچهر صبوری، تهران: نشر نی.
نصر، حسین (۱۳۴۵)،نظر متفکران اسلامی در بارهی طبیعت، تهران: دهخدا.
نفیسی نقی زاده، محمود (۱۳۶۸)،سیری در اندیشه های اجتماعی مسلمین، تهران: انتشارات امیری.
Edward, Sachau (1993), Alberuni’s İndia, XII, ed: Fuat Sezgin, Frankfurt.
Günay, Nasuh (2013), “Bîrûni’nin Dinler Tarihine katkısı”, Milel ve Nihah, inanç, kültür ve mitoloji araştırmaları dergisi, El-Bîrûni, C.10, sayı: ۳.
Günay, Tümer (1992), “Bîrûnî”, TDV İslâm Ansiklopedisi, İstanbul.
Littelejohn, james (1972), Socia Stratification, ed: Allen and Unwin, London.
[۱]روشی که از گزاره های جزئی به یک نتیجهی کلی می رساند.