عـبـدالـرؤوف نفیر فاریابی فرزند محمد رسول قلی ارلات متولد به سال 1305 هـ. ش. وی از ملیت اوزبیک بـوده در قـریۀ اونـجـلاد (اونـجـه ارلات) مـربـوط ولـسـوالی حضرت امام صاحب ولایت فاریاب در یک خانوادۀ مـنـور دیده به جهان گشود، تعلیمات ابتدایی را در مکتب ابتداییۀ اونـجـلاد تکمیل کرد و تعلیمات متوسطه را در شهر میمنه به پایان رسانید.
تا سـال 1355 کـه آخـریـن سـال کار های دیوانی وی بود، در محاکم بلخ، فاریاب، تخار و جوزجان کارهایی داشت. عبدالرؤوف نـفـیـر از همان آوانی که سوادش برآمد به مطالعۀ آثـار تـاریـخی و شعری علاقۀ خاص داشت. او بـه زبـانهـای دری و اوزبـیـکـی آثـار فــراوانـی دارد و کــارهـایــی هــم در زمـیـنۀ تذکرهنگاری و لغتنـویـسـی انـجـام داده است. رسالۀ «سـخـنـوران جوزجانان» او که در برگیرندۀ شرح حال شعرایی از علاءالدین اندخویی تا نادم قیصاری است قابل توجه و دقت میـبـاشـد. این رسـالـه بـه گونۀ پــراگــنـده در سالـهــای 1340ـ1341 در جـریـدۀ سـتوری قسماً چاپ شده است. (رنگین کمان شعر، مجموعۀ مؤلفین، 1369، میمنه، مطبعة دولتی فاریاب، ص ۱۱۰)
نفیر فاریابی در داعیۀ جهاد بر علیه قوای اشغالگر روس در فاریاب سهم قابل ملاحظه گرفت. و جهاد خود را بــا خـسـتـهگـی ناپذیری از جـبـهـۀ فـرهنگ آغاز کرد و با تأسیس مکاتب دهاتی در مناطق تحت تسلط مجاهدین در فاریاب همراه با دیگر خدمتـگـذاران عرصـۀ مـعارف چون مرحوم عبدالقدوسخان معلم به اولاد مردم علم و دانش آموخت، به اهتمام وی دهها باب مکتب و تحفیظ قرآن کریم و ملای خانهگی در مناطق مختلف فاریاب که دور از ساحۀ کنترول دولت وقت بود، تأسیس گردید. وی ناصر خسرو وار سوار بر مرکب و گاهی پای پیاده از آن سـوی مــرزهــا، خـورجـینهای انباشته از کتاب را حمل میکرد، تا روحیۀ مقاومت ملی و جهـاد بر علیه بیگانهگان را از آبشخور فرهنگ و معنویات سیراب کند. شادروان نفیر در دوران جهاد کارهای قابل یادکردی در عرصۀ فـرهـنـگـی و عـرفـانـی انـجـام داد. از آن شـمـار میتـوان از تجدید چاپ اثر معروف لکسیکالوژی (محاکمة اللغتین) امـیـر عـلـیـشـیر نوایی نام بُرد که با مقدمه و اهتمام وی از طریق سلسلۀ نـشـرات فرهنگی (اتحادیة اسلامی ولایات سمت شمال) در پاکستان چاپ گردید.
نـفـیر فاریابی به زبانهای اوزبیکی، دری، پشتو و تورکی استانبولی تسلط تمام داشت و برخی از اشعار از وی بـه زبــان تــورکـی مـوجـود اسـت. وی در عرفان و تصوف نیز دلبستهگی تمام داشت و پیرو طریقت نقشبندیه بود. نامبرده بر علاوۀ شـخـصـیـت فـرهـنگیش یکی از مبارزین و شخصیتهای ملی در صفحات شمال کشور بوده و در راه احقاق حقوق حقۀ مـلـیـتهـای مـحـکوم کشور، بخصوص جامعۀ تورکی زبانان افغانستان مبارزاتی خستهگی ناپذیر انجام داد.
نـفـیـر فـاریـابـی بـرخـی مـکـاتـبـات شعری با محمد امین سادم (اوچقون) یکی از مبارزین ملی و شعرای تورکیگوی کنـدوزی الاصـل (فـعـلاً مـقـیـم عـربـسـتان سعودی) انجام داده است. همچنان وی با ایرگش اوچـقـون (رفـیق فطرتی) شاعر رسالتمند اوزبیک (فعلاً مقیم ایالات متحدۀ امریکا) علایق ایجادی نزدیکی داشته است. همچنان با فقید نورالله خان قرایی نیز همسویی فکری داشت.
مرحوم نـفـیـر تـخـمـیـسهـای زیـادی بـر غـزل استادان ادب تورک- اوزبیک چون امیر الکلام نوایی، محمد فضولی، مولینا لطفی هروی، مـیـرزا سلـطان حـسین بـایـقـرا، ظهیر الدین محمد بابر و همچنان ابن یمین معروف به «ملا اکۀ» جـوزجـانـی بـسته و یا هم با سرودن نظیره به استقبال آنها رفته است. قوت طبع و ایجادی وی به زبان اوزبـیـکـی در افــادۀ مـضـامیـن مـلـی و حـمـاسی در حد استادی است. وی شناخت وسیعی از تاریخ و پیشینۀ فـرهـنـگـی تـورکها داشته و این نکته او را از ایجاد کاران دیگر متمایز میسازد. وی کارهای در خور تأملی در راستای فولـکـلـور شـناسی انجام داده است، به همینگونه در قسمت طرح معما و تعمیهسرایی و صورت حل آن دست بلندی داشت.
شــادروان نـفیر فاریابی در دوران جهاد بر علاوۀ پاکستان به ایران و ترکیه سفر نموده و با دانشمندان آنجا به تبادل افکار پرداخت، وی تـقـریـبـً هفت سال از عمر خود را در بحبوحۀ جهاد به طور پراگنده در پاکستان گذرانید. حُجم کُلی آثار نفیر فاریابی بر اثر بیتوجهی و حوادث روزگار در امان نمانده است.
هـمـچـنـان وی بـا مـسـتـشـرق مـعـروف انـگـلـیسـی «جـونـاتـن ـ لی» چــنــدین بـــار در مـیـمنه ملاقات نـمـوده و اکـثریت معلوماتی که در رابطه به تاریخ و تشکیل اتنیکی میمنه و فاریاب به قلم این مستشرق نـگـاشـتـه شـده، از وی اخذ گردیده است. چنانچه در رسالۀ «تاریخ میمنه از اوایل اسلام تا قرن بیستم» مرحوم نفیر اشاراتی به آمدن جوناتن ـ لی در سالهای 1360 و 1350 دارد.
مـرحــوم نـفـیـر یـک مـسـلـمـان کـامـل آگـاه و مـعـتـقـد و عالم به مسایل شرع شریف محمدی صلی الله علـیـه وسـلـم بـود. در ضـمـن آگـاه به مسایل قضایی و حقوقی بود، در مسایل میراث از لحاظ شرعی به حدی وارد بود که پیچیده ترین مسایـل مـیـراثی و ترکه را به نیکوترین وجه مطابق احکام شرع شریف حل مینمود. قضات وقت و مسؤولیـن امـور قـضایی در صورت بروز مشکلات از وی استمداد میجستند و بیشتر اوقات اهل قضاء و قضات وقت جهت آموزش مـسایـل قـضایی و احکام آن نزد وی آمده زانوی ادب را بوسه میـدادنـد. وی بـعـد از دوران تقاعد و بازنشستهگی در زمان حاکمیت داؤود خان در سال 1352 با گشایش «دارالـوکـاله» به دستـگـیری و معاونت آن عده از هموطنانش که زیر چکمههای سیاست استبدادی وقت حقوق ملی و اجـتـمـاعـی شـان لگد مال میـگردید، شتافت و سالها به حمایت از حقوق مدنی و شرعی آنان پرداخت.
بــرخــی آثار وی در جریدۀ فـاریــاب طــی دهۀ چـهـل و پـنـجاه با اسمهای مستعاری چون «ع ـ ارلات» و «اونلی» نشر گردیده است. وی دارای یازده فرزند، شش دختر و پنج پسر به نام های ظهیر الدین محمد بابر و توغرل بیگ و سه پسر دیگر بود که فعلاً فرزندان شان در فاریاب (منطقۀ سبز، اونجه ارلات) زندهگی میکنند.
مـرحـوم نـفـیر فاریابی به روز 17 سنبله سال 1371 در دشت بلوچِ پایین در اثر یک توطئۀ خایینانه، به طور وحشـتـنــاکـی بـه شهـادت رسانیده شد. (امروز از شهادت این ابر مرد علم و ادب، درست بیست و سه سال میگذرد. بولوت)ـ
مـنـــبـــع: رنگین کمان شعر (تــذکــرۀ ســخــنــوران فــاریاب)، مجموعۀ مؤلفین، 1369، میمنه، مطبعۀ دولتی فاریاب، ص۱۱۰.
یاد آوری: در ســال 2007 بــا دوســتـان عزیزم انجنیر سـهـیـل ارلات و بـکتاش یره ش، سفری به میمنه داشـتـیـم. درین سـفـر بـا پـسـر ارشـد مـرحوم عبدالرووف نفیر فاریابی، محترم ظهیر الدین محمد بابر، در زادگاه شان (اونجه ارلات) منطقۀ سبز ولایت فاریاب دیدار و ملاقات نمودیم. در آنجا از کارکردهـا و زندگی استاد شهید، خـاطـراتِ مـاندگار و روابط اجتماعی ایشان معلومات حاصل نمودم. بعد از بازگشت تصاویر و زندگینامۀ مرحومی را با خود گرفتم. این تصویر تا به حال شاید در هیچ یک از رسانه ها چاپ نشده باشد.
بولوت افغانستان