0
1155

 

 

نویسنده: غلام سخی سخا

 

تحریف واقعیت های تاریخی را نباید مكتوم گذاشت

قسمت پنجم

 

گزارشات زائران چینایی، روایات و اخبار مورخان و جغرافیه نویسان عرب، ارمن، یونان و تحقیقات و بررسی های خاور شناسان، مندجات سالنامه های چینی و کشمیری و هندی، سکه ها و کتیبه ها همه با هم با صراحت لهجه شهادت مید هند که طوایف و قبایل تورکان یا تورک زبانان، علیرغم ادعای بی بنیاد برخی، نه تنها در اواسط قرن هفتم میلادی در سرزمینی به نام خراسان اقامت داشتند ، بلکه قرن ها قبل ازین تاریخ نیز در دو سوی هندوکش، ساکن بودند. اما این مطالب بنابر مصلحت های گروهی و تعصبات کور در تالیفات و آثار تاریخی نوشته شده در کشور، انعکاس نیافته است.

مطالعات و بررسی های اوراق تاریخ نشان می دهد که اقوام و طوایف مختلف تورک در طول تاریخ بیشتر از دوازده امپراطوری بزرگی را زیر عناوین مختلف چون ( هون ها یا هونگ نو ها، کوشان ها، هون های غرب و هون های سفید یا هیاطله، اویغور ها، قرقیز ها، قره خانیان، خزران، غزنویان، سلجوقیان، خوارزمیان، تیموریان، عثمانیان، سلاطین قبچاق مصر، صفوی ها، شیبانی ها وغیره)تشکیل داده اند. اگر کسی از سواد تاریخی بر خوردار نباشد، (بی سوادان مکتب نه رفته یکطرف ) متاسفانه شمار این اشخاص حتی میان تحصیل کردگان، نیز کم نیستند، نمی دانند که امپراطوری های یاد شده به کدام ملت متعلق می باشند.

اساس آگاهی و اطلاعات ابتدائی تاریخی راجع به تاریخ یک کشور در مکاتب گذاشته می شود، کیفیت و محتوای کتاب های مکاتب به نظام های مسلط بستگی دارد. مهم نیست این نظام دموکراتیک باشد یا ضد دموکراتیک، شاهی باشد یا جمهوری، آنچه که برای متصدیان نظام بسیار مهم و با اهمیت است مصالح و منافع شان. اگر حقیقت تاریخی با این مصالح و منافع سازگاری و مطابقت نداشته باشد، هر گز در کتاب های تاریخی مکاتب جای ندارد. البته در کتاب های تاریخی مستقل از مکاتب نیز، اگر حقیقت با امیال نویسنده اش در تصادم باشد، انعکاس نمی یابد. تدارک کننده گان کتاب های بی مایهء تاریخی مکاتب و نویسنده گان کتاب های تاریخی به ظاهر مستقل، این را نباید فراموش کنند که حقیقت برای همیش و دائم زنده، پایدار و باقی است. خصومت، و کتمان آن هیچ دردی را درمان نخواهد کرد. موارد غیر قابل انکار از ضدیت با حقیقت و کتمان آن در قسمت های پیشین به وضاحت بیان شده است.تا جائیکه به خاطر دارم از صنف چهارم تا دوازدهم، کتاب های درسی تاریخ بر محور جنگ های محمد زی ها و سدوزی ها و حملات احمد خان ملتانی به هند، کشور ما آریانا و بیرق ما سیاه، سرخ و سبز رنگ و اعلیحضرت همایونی هم شاه ما و حرف های به درد نخور ازین قماش می چرخید. در بارهء تاریخ قدیم و و سطی کشور در کتاب های سفارشی و نیمه سفارشی بیرون از مکتب، جز توضیحاتی مختصر آن هم تحریف شده، به ملاحظه نمی رسد.

سه یا چهار امپراطوری های فوق الذکر اگر استثنا باشند، بقیه در سرزمین کشور افغانستان و سرزمین های همجوار، حکومت نموده اند.ازمیان آن ها، سکا ها، کوشان ها و هون ها علیرغم ده ها سند و مدرک غیر قابل تردید و سکه های که اسما و القاب تورکی در آن ها حک شده، بازهم از نطر برخی محدود نویسنده ها ، آریایی محسوب می گردند.( حتی ادعاء مبنی بر تورک نبودن قره خانیان، سلجوقیان کبیر و غزنویان مطرح گردیده که در جز دوم قسمت ششم به آن پر داخته می شود) فرضیهء آریایی وانمود شدن آن ها، تاریخ چندانی ندارد و محصول قرن بیستم می باشد. درطول این مدت دانشمندان وابسته و مغرض از هر نوع وسائل و امکانات استفاده نمودند تا منشاء قومی اقوام متذکره را به نفع ایرانی ها تغیر دهند. موازی با این جریان دستهء ازین تاریخ سازان، تمام تلاش خویش را به مقصد تحریف تاریخ تورکان و حقیر نشان دادن آن ها، متمرکز ساختند. در نتیجهء همین کوشش های مغرضانه، افکار و تصورات نادرست در بارهء هویت و اصلیت اقوام مورد بحث در اذهان شکل گرفت. درینجا ما گزارشات و اخبار فراوان موجود داریم که بر روشن ساختن حقایق و ممکن است در زدودن افکار نادرست و گمراه کننده از اذهان کمک کند.

به قول مارکوارت (دانشمند هندواروپایی)در سدهء سوم و چهارم میلادی، خراسان از لحاظ قومی و سیاسی غیر ایرانی بودند. اما موصوف این مطلب را در توضیحات خویش نیاورده که آغاز سکونت مردم غیر ایرانی، درین سرزمین چه زمانی آغاز گردیده است؟ ساکنین و باشندگان این خطه پیش از سدهء چهارم کی بودند؟ خوشبختانه، پاسخ این پرسش ها در گزارشات خاور شناس مشهور جهان که در زیر خواهند آمد، نهفته است.

آقای عبدالحی حبیبی درصفحه (۵۵) تاریخ افغانستان بعدازاسلام چنین می نویسد:

ابوالعباس شمس الدین احمد بن محمد مشهور به ابن خلکان مورخ معروف زبان عربی (681—608) که از بقایای خاندان برمکیان بلخ بود، درشرح حال یعقوب لیث می نویسد:« درحدود سیستان قبیلهء از ترک ( شاید ترک به فتحتین باشد قبیلهء معروف افغانی بین غزنه وقندهار) سکونت دارند که ایشان را الدراری(شاید اندری قبیلهء افغانی ساکن حدود غزنی) گویند وپادشاه آن ها رتبیل است. یعقوب، شاه ایشان را بکشت و سه نفرشاهان ایشان را بعداز رتبیل قتل کرد، وهر شاه این سرزمین را رتبیل ګویند. ملک ملتان و ملک رخج و ملک زابلستان و ملک سند ومکران وغیرهم این را بدیدند،از یعقوب بترسیدند وخاضع شدند.») « شرح حال یعقوب لیث» درترجمهء سه جلدی وفیات الاعیان تالیف ابن خلکان که در اختیار دارم یا ازچاپ باز مانده یا اینکه حذُف ګردیده است.

در رابطه به قومی که آقای حبیبی از الدراری به” اندری” تبدیل نموده اند، مراجعه می نماییم به صفحه 161 کتاب “ایران شهر… تالیف مارکوارت که در آن جا چنین نوشته شده است: به نوشتهء ابوعبدالله بن ازهراخباری، قبیلهء ترکی که یعقوب بن لیث صفار، حاکم آن « زنبیل»را به قتل رساند وبرآن حکومت کرد ” دراری” نامیده میشد.»

درمقالهء « دولت سبکری حکومت ترکان درایران پس ازاسلام» نوشتهء آقای سیداحمد بیات ازقول عبدالله البکری الاندلسی درموردشهر کابل چنین نګاشته اند: «کابل مدینه معروفه فی بلاد الاتراک.» ( کابل شهرمعروفی درسرزمین ترکان اند.) اعراب قبل از اسلام به نام کابل آشنایی داشتند. شاعران دوران جاهلیت در عبارات خود، اصطلاحات کابل و تورک را مترادف یکدیگر قرار میدادند.

–Clifford Edmound Bosworth, Historic Cities of the Islamic World, p.256-257.

درمورد شهربلخ، ابن خلدون درصفحه (۱۱۷) جلد اول مقدمهء خویش ترجمهء محمد پروین ګنابادی منتشره درسایت فارسی، نوشته اند:… وشهربلخ پایتخت ترکان بوده است.»

کلمهء ” بلخ” به عقیدهء وامبری نویسندهء ” تاریخ بخارا”چیزی نمی تواند باشد جز کلمهء “بلیق” تورکی یعنی شهر می باشد. ورخانا که یونانی ها آن را به هیرکانا تبدیل نموده، کلمهء تورکی است.

Armin Vambery. History of Hokhara from the earliest period down to the present. P.5- -11.

درکتاب « ایران شهردرجغرافیای بطلیموس» تالیف پروفیسورمارکوارت، توضیحاتی هست که درروشن ساختن پارهء ازواقعیت های تاریخی کشور وساکنین خراسان وسیستان درزمان حملات اعراب کمک می کند. وی درصفحهء(۵۸) کتاب متذکره چنین می نویسد:

درسده های سوم وچهارم میلادی که ما می توانیم وضع قومی وسیاسی خراسان را مورد توجه قرار دهیم، ملاحظه می شود که ما تنها با اقوام غیرایرانی ( کوشانی ها وخیون ها) سروکار پیدا می کنیم. انسان ها عادت کرده اند داستان های قهرمانی قدیمی را بدون شک ازقرن ها پیش زنده نګاه دارند. نام های بیابانګرد غیرایرانی نیزمانند ساکاروک ها، طخارها، یوئه-چی ها، کوشان ها، خیون ها، هپتال ها و یا تورک ها وغیره ازنسلی به نسل دیګرانتقال یافته است.»

درصفحه (۱۶۰) همین کتاب چنین آمده است: اسکندر با اقوام بربر«الحر» و«الفرج» درهرات برخورد کرد و آنان را ازبین برد وتعداد بسیاری ازمردم را به قتل رساند. ګمان می کنم، درینجا منظور همان قبایل تورک باشد وازین رو«غوز» و«خولج» خوانده شده اند. … قوم دیګر تورک که امروزشناخته تراست و در افغانستان امروزی به سرمی برند، قوم خلج است که دربارهء آنان اصطخری و به دنبال آن ابن حوقل به طور کامل ګزارش کرده اند ( اصطخری، ص ۲۴۴؛ ابن حوقل صص ۱۰-۳؛ ادریسی، ج ۱، صص ۴۴۴،۴۴۹،۴۵۷) راجع به سکونت تورکان در خراسان در زمان اسکندر مقدونی، مورخ ایران آقای رحیم رئیس نیا در صفحه 894 جلد دوم کتابش ” آذربایجان در سیر تاریخ ایران از آغاز تا اسلام” از قول مورخ مشهور ذکی ولیدی طوغان نوشتهء به شرح زیر دارد…. به دریافت زکی ولیدی طوغان از اطلاعات موجود، بلغار ها و خزر ها در زمان اسکندر در خراسان سکونت داشته اند و سپس به حوضه ادیل ( ولگا) مهاجرت کرده اند.شاید هم بعضی از شاخه های آن ها پیش تر، همراه سکا ها به این ناحیه آمده بوده اند.در هر صورت در داستان حماسی اوغوز، بلغار ها پیش از اوغوز خان در حوضهء ادیل سکونت دارند و هم چنان بومیان آنجا به شمار آمده اند”

آرتور کریستین سن در صفحه 228کتاب خویش از موضوعی بحث کرده که می تواند مدرک دیگری از سکونت تورکان در خراسان باشد. درین صفحه آمده است: به موجب مندرجات کتاب پهلوی موسوم به شهرستان های ایران شهر ( بخش 15) شاپور در خراسان یک پادشاه ” تورانی ” پهلیزگ نام را مغلوب و مقتول نمود و در محلی جنگ رخ داده بود، شهر مستحکم نیوشاپور ( شاپور خوب، نیشابور فعلی ) را تاسیس کرد که کرسی ولایت ابر شهر یعنی ناحیهء اپرن شد.”شاپور بر پایهء همین منبع در سال 242 تاج بر سر نهاده و در سال 272 فوت کرده است.

آنچه که در زیراز ملاحظهء شما می ګذرد توضیحاتی است که قسمت اعظم آن ها را خاور شناسان، زبان شناسان، مردم شناسان، عتیقه شناسان و سکه شناسان هندواروپایی یا آریایی دربارهء منشاء قومی اقوام مورد بحث ما یعنی اسکیت ها (سکاها)، کوشان ها و هون ها وسکونت وپادشاهی آن ها که، اریایی قلمداد می شوند، ارائه نموده است که خوشبختانه به هیچ عنوان و بهانهء نمی توان آن ها را ” پان تورک ” خطاب نمود. هر یکی از آن ها صاحب ده ها آثار و تالیفات مورد استناد و مراجعه بوده، عمر خویش را به تحقیقات و بررسی های علمی در زمینهء شرق شناسی سپری نموده اند. البته درین ضمن از توضیحات مورخان کشور نیز بهرهء خواهیم برد.

دو مورخ دانشمند کشور آقایان غبار و فرهنگ در مورد منشاء قومی و هویت اصلی اقوام متذکره چیزی توضیح ندادند و آقای حبیبی بدون ارائهء اسناد و مدارک آن ها را یکسره آریایی و سفید پوست وانمود کرده اند.

1– ویل دورانت مورخ مشهور امریکایی که نامش به علاقه مندان مطالعهء تاریخ کاملاٌ آشنا است، در بخش شانزدهم ( از اسکندر تا اورنگزیب) جلد اول تاریخ تمدن در باره هویت و اصلیت کوشانی ها چنین نوشته اند: در قرن اول عصری که ما آن را عصرمسیحی می نامیم، کوشان ها، طایفهء از آسیای میانه بودند که با تورکان خویشی داشتند، کابل را ګرفته آن را پایتخت خود کردند وازآنجا قدرت شان را برسراسر شمال باختری هند وبیشتر آسیای میانه ګسرش دادند.” همین مورخ طوریکه درفوق خواندید سکوتیا « اسکیت ها» را مترادف با تورانیان قلمداد نموده است.”

2– یوئه چیها دستهء ازترکان آسیای میانه بودند که از فشار هون ها (هیونګ نو) مساکن شان را ترک ګفته و به سوی غرب رانده شدند و با رسیدن به مغرب به نوبهء خود پادشاهی یونانی-باختری را به درون هند راندند.( ص ۱۲۲ تاریخ ایران وتمدن ایرانی تالیف کلمان هوار ترجمهء حسن کامشاد)

3– جواهرلعل نهرودرصفحه ۱۷۳جلد اول کتاب خویش « نګاهی به تاریخ جهان» ترجمهء محمود تفضلی در بارهء هویت سکاها نوشتهء بدین ترتیب دارد: سکاها یکی ازقبایل ترک بودند. به وسیلهء یک قبیله وایل بزرګ دیګر که کوشان ها نام داشتند ازسرزمین خودشان رانده شدند.”

4– آلفرد فن گوتشمید خاور شناس آلمانی در صفحه 24 کتاب خویش ” تاریخ ایران و ممالک همجوار آن از زمان اسکندر تا انقراض اشکانیان” ترجمهء کیکاووس جهانداری اسکیت ها را از نژاد تورک دانسته و می نویسد که: زیرا از کارتاسیس برادر پادشاه که طبق گفتهء کورتیوس در کتاب هفتم، بخش هفتم بر سکا های آن طرف سیر دریا فرمان می راند مراد مان قارداشی تورکی، یعنی ” برادرش” باشد که از لفظ ” داش” می آید و ” تاش” صورت قدیمی تر آن به شمار رود.”

5— ماکس موللر زبان شناس و خاور شناس مشهور آلمانی و یکی از موسسین هند شناسی و مسلط به زبان های یونانی، لاتین، عربی، پارسی، سانسکریت و نویسندهء ده ها آثار و تالیفات در زمینهء زبان شناسی و خا ور شناسی، ضمن تشریح و توضیخ پیرامون اسامی و شعبات مختلف ملت تورک، خاطر نشان ساخته که یو- چی ها ( هندو سیت ها ) معمولاً هون های سفید نیز نامیده میشود، در اثر فشار هیونگ – نو ها، باختر را در سال 128 قبل از میلاد تسخیر نمودند. سپس یکجا با تخاری ها، شمال هند را اشغال کردند. همین مورخ در کتاب دیگرش تخاری ها ی تورانی نژاد را عامل سقوط پادشاهی یونانی ها در باختر وانمود کرده، می نویسد که اشغال هند از جانب تورانی ها را نویسندگان چینایی گواهی داده است و گواهی موضوف با مندجات سکه ها و کتیبه ها مطابقت دارد. ماکس مولر می افزاید که کنیشکا یکی از فرمانروای تورانی ها، در سدهء نخست میلادی در هند حکومت می کرد.

– Friedrich . Max . Muller, M, The Science of Language: P. 413. Vol.1

—F. M. Muller. India what can it teach us. P. 274,86, 87.

6— داکتر رابرت گوردون لاثام مردم شناس و زبان شناس مشهور انگلیسی، مولف کتاب های متعدد چون ” نژاد های بومیان امپراطوری روسیه ” ، “مردم شناسی اروپا”، ” مهاجرت های انسان ها ” و ده ها آثار دیگر، درصفحه ۲۳۷ کتاب دیگر خویش بنام «روس ها وترکان» سابقهء تاریخی تورکان دراروپا و هم خونی وهم نژادی آوارها وهون ها با اسکیت های هرودوت مورد بررسی قرار داده چنین بیان می نماید: آوار ها و هون ها و اسکیت های زمان هرودوت نه تنها عضو خاندان بزرګ تورک می باشند، بلکه تاریخ آن ها درسرزمین ا سکیت های اروپایی دنبالهء اسکیت های زمان پدرتاریخ تا سدهء چهارم دلیل مستحکم برای اقناع نویسنده ګان عصرحاضرمی باشد.درصفحه ۵۱۵کتاب دیګر داکتر لاثام بنام «آسیای شرقی وشمالی» نیز اسکیت های هرودوت را عضو دودمان بزرګ ملت تورک معرفی نموده از موجودیت مغولان در میان اسکیت ها، یاد نموده است. موصوف درین صفحه نوشته است: می خواهم نشان دهم که تورکان نه تنها در میان مهاجرین و فاتحین از لحاظ فتوحات و مهاجرت فوق العاده بودند، بلکه رقم کلی پخش و پرگندگی ن ها به روی زمین، در ابتداء طلیعهء تاریخ، به مقایسهء قرون پنجم، ششم و هفتم در یک حد بالایی قرار داشتند.. اگر به ترکیب اتنیکی کشور های هند، پرشیا، سوریه و حتی در بخش های افریقا دقت شود، در زمان حکومت کوروش مانند دورهء سلجوقیان، به میزانی تورکان در این کشور ها، بودوباش داشتند.”

Robert Gordon Latham; 1-” Russian and Turk: from a geographical, ethnological, and historical point of view”

2-” Eastern and northern Asia- Europe”, )p 515.(

7– شرق شناس یهودالاصل هنګری موسوم به «آرمینوس وامبری» مسلط به لسان های هنګری ولاتین و فرانسوی وجرمنی و انګلیسی وسکاندیناوی و روسی و صربی وسلواکی و تورکی و فارسی در صفحه (۱۱) کتاب خویش « تاریخ بخارا…» دربارهء تشکیل امپراطوری تورکان به جای یونانی ها در باختر می نویسد: تورکان درسدهء دوم قبل ازمیلاد برجای مخروبه های پادشاهی یونانی- باختری، امپراطوری ایجاد نمودند که تا اواسط سدهء ششم میلادی دوام یافت.جهت تایید وتثبیت این مطلب افزون بر نام بلخ که بدون شک تورکی است وازکلمهء بلیخ یا بلیق به مفهوم شهراخذ شده است نام های شاهان حک شده درسکه های بلخ را نیز می توان به عنوان مدرک ارائه نمود. ثبوت دیگر مبنی بروجود تورکان درجنوب دریای آمو همانا نوشته های جغرافیه نویسان عربی است که ایشان ازساکن بودن قوم خلج طایفهء ازتورک درنواحی هلمند خبرداده اند. آن ها احتمالاً بقایای سکا ها می باشند که نام سکاستان یا سجستان ونام امروزی سیستان ازنام آن ها مشتق شده است.

Armin Vambery. History of Hokhara from the earliest period down to the present. P. 10.

8— سیر هنری مایرز الیوت نویسندهء هشت جلدی ” تاریخ هندوستان…” در بارهء تسخیر سند و سرزمین های مجاور به واسطهء یوچی های تورک نژاد در نخستین سال های میلادی و تائید و تصویب این حادثه در گزارشات و روایت نویسندگان چینایی و یونانی، در جلد دوم تاریخ هندوستان توضیحاتی ارائه نموده و از قول زایر چینی می نویسد: عبور یوچی های تورک نژاد از کوه هندوکش و استقرار آن ها به این سو در نوشته های چینایی انعکاس یافته است. زایر چینایی موسوم به فا -هیان در سال 400 میلادی از هند دیدن می کرد، گزارش میدهد که مدت ها قبل ازین سنه پشاور تحت کنترول تورکان قرار داشت. بر اساس اظهارات ابو ریحان البیرونی، تورکان به مدت شصت نسل در کابل حکومت داشتند. با وجود اینکه حکومت کنندگان، بدون استثناء تورک بودند. اما نباید تصور کرد که همهء آن ها به یک فامیل واحد تعلق داشته باشند.احتمال میرود که قبایل مختلف تورک چون سکا ها، یوچی ها و دراری ها، یکی پس از دیگری به قدرت رسیده باشند. اگر هر نسل را به طور اوسط شانزده سال فرض کنیم، دقیقاً سال سقوط پادشاهی یونانیان در باختر یعنی سال 125 قبل از میلاد بدست می آید. دلیلی بر این فرض وجود دارد که اولین شاه دودمان تورک که باعث متلاشی شدن امپراطوری یونانی در شرق گردید، به قول البیرونی ” بر هتگین ” نام داشت.اظهارات البیرونی راجع به سکونت تورکان در کابل با اظهارات طبری و بلاذری و دیگر مورخین و جغرافیه نویسان عربی، مطابقت کامل دارد.

– Sir. H. M. Elliot, K.C.B., “The History of India As Told By Its Own Historians” )P. 409.Vol- II(

9— آگوستس رودولف، شرق شناس بریتانیا متولد در هندوستان، پروفیسر در یونیورسیتی های بنارس و کلکته و عمر خویش را پیرامون لسان های ” هندو اروپایی” صرف نموده و نویسنده آثار متعدد می باشد. موصوف در کتاب خویش بنام ” تاریخ هندوستان ” نوشته است که در سال165 قبل از میلاد، قبیلهء از تورکان موسوم به سکاها به واسطهء طایفهء دیګری از تورکان بنام یوچی ها، از سرزمین خویش تورکستان شرقی رانده شدند. یوچی ها نیز به نوبهء خویش در اثر فشار سومین طایفهء از تورکان موسوم به اویغور(اوسون) ازجای خود بی جا شده به تورکستان غربی مهاجرت نموده دو طرف دریای آمو را اشغال کردند. یوچی ها به پنج قبیله تقسیم ګردیدند. قبیلهء بزرګ آن کوشان بود. درسال شصت میلادی کادفیسس اول رئیس قبیلهء کوشان با مطیع و منقاد ساختن قبایل دیگر زمینهء اتحاد مجدد را فراهم ساخته امپراطوری کوشانی ها را اساس گذاشته اند.

—A. F. Rudolf Hoernie , M. A ( Oxford) ,Ph. D.”A History of India.)” P.43 (

10– « ل . د . بارنت»پوفیسرزبان سانسکریت وخاورشناس انګلیسی دربارهء سکاها و کوشان ها وقومیت ایشان چنین می نګارد: درعصر (۱۷۰-۱۶۰)قبل ازمیلاد سکاهای تورک نژاد در طرف شمال سیحون ساکن بودند در نتیجهء فشار قبیلهء دیګری از تورک بنام یوچی یا کوشان ها به استقامت جنوب رانده شدند کنیشکا رئیس کوشان قبیلهء یوچی یا تخاری درشمال هند بنیاد پادشاهی را ګذاشت که ساحهء نفوذش درشرق تا بنارس درجنوب تا سیند ګسترده بود.

Lionel . D. Barnett, ” Antiquities of India:…) “P.41. New Delhi, 1999.(

11– مولف «تاریخ سه جلدی بنګال» پروفیسر رامش چندرا مجومدار که دکتورای خودرا درهند شناسی اخذ نموده در یونیورسیتی های کلکته و دکن و بنارس مقام استادی داشته و معاون رئیس کمیسیون بین المللی وابسته به یونسکو د ربارهء تاریخ بشر بوده از کوشان ها بحث نموده و آن ها را طایفهء ازتورکان دانسته است. از نوشته های وی بر می آید که قبیلهء از تورک به نام یوچی در نتیجهء فشار هون ها از موطن اصلی خویش کانسو رانده شدند و به نوبهء خویش، سرزمین سکا ها را که متصرف اشغال نمودند.

  1. C. Majumdar; ” Ancient India ” )P. 121(.

12— جمز کاولز پریچارد مردم شناس، نژاد شناس و زبان شناس امریکایی انگلیسی تبار دارندهء آثار و تالیفات متعدد درین زمینه ها، در صفحه ۱۳۲کتاب خویش بنام «تاریخ فزیکی نوع بشر» بعداز بررسی ومطالعات ګسترده راجع به روایات و ګزارشات یونانی ها وهندی ها و چینایی ها پیرامون هندو-سیت ها به این نتیجه رسیده است که: سازګاری و مطابقت منابع متذکره باهم و اسناد تقویتی و تاییدی چون کتیبه ها و مسکوکات، این امر را مسلم ساخته که اسکیت ها یا سکا ها از نژاد تورک بوده اند.

-James Cowles Prichard, M.D., F.R.S., M.R.L.A. Researches into the Physical History of Mankind.

13—از مطالعهء کتاب ” تاریخ مختصر هند “تالیف ویلیام ویلسون هانتر هند شناس و صاحب تالیفات درین زمینه، بر می آید که حدود سال 126 قبل از میلاد قبیلهء از تاتار ( تورک) به نام اسکیت و به زبان چینی “سو “، دودمان یونانی را از پادشاهی باکتریا، بر انداختند. مدتی بعد با عبور از کوه ها پنحاب را که یونانیان در آنجا مستقر بودند، فتح نموده در شروع عصر میلادی، در شمال هند امپراطوری نیرومندی را اساس گذاشتند. شاه بسیار معروف و مشهور آن ها موسوم به کنیشکا بود.

W . W . Hunter, A Brief History of Indian People, P. 79.

14— جورج راولینسن خاور شناس انگلیسی مولف آثار زیاد در باره شرق شناسی است. از آثار موصوف می توان ” ششمین سلطنت شرق یا پارت ها “، ” هفتمین سلطنت شرق یا ساسانی ها “، ” منشاء انسان ها ” و ” تاریخ باستانی مصر” نام برد. مورخ مذکور در باره یوچی ها می نویسد: در سال 200 قبل از میلاد، دستهء از مردم تورانی که بنام ” یو-چی ” خوانده می شوند، در اثر جنگ با هون ها از سرزمین خویش رانده شدند. بعد از این حادثه ایشان به دو شعبه تقسیم می گردند. گروه کوچکتر آن ها به طرف جنوب یعنی تبت و گروه بزرگتر آن به طرف غرب رفتند. در جریان راه به ” قبیلهء بنام” سو” [ سکا ] به نزاع پرداخته، آن ها را ناچار به ترک وطن شان نمودند.بنابرین منطقهء ” ایلی ” ( یعنی محل سکونت قبیلهء ” سو” ) به اشغال یو چی ها درآمده و سکا ها به طرف فرغانه و سیحون مهاجرت نمودند.”

George Rawlinson, M. A. The Sixth Great Oriental Monarchy; p. 115. & The Story Of Parthia; p. 107.

15— اظهارات اعتماد السلطنه به وضوح موید آن است که سکایان، اقوام تورانی و خاستگاه شان نیز آسیای میانه بوده است. به علاوه، گرچه شاخه و یا شاخه های از طایفه یا اتحادیه طوایف سکایی از طریق شمال دریای خزر و گذرگاه دربند به آذربایجان شمالی و جنوبی و آناتولی در آمده و شاخه های از آنان از سمت مرو و بلخ به جنوب سرازیر شده در غرب افغانستان و شرق ایران در سیستان کنونی مسکن گزیدند، لیکن بخشی از آنان هم چنان در موطن اصلی خود یعنی آسیای میانه باقی ماندند.( تاریخ دیرین ترکان ایران، پروفیسور دکتر محمد تقی زهتابی )

16– فیلیپ سمیت نویسنده «تاریخ جهان» درصفحه (۵۲۱) کتاب دیګرش بنام « تاریخ کهن شرق» سکاها را از نژاد تورک دانسته ومی گوید که آن ها در مناطق میان استرآباد و بلخ ساکن بودند. تورکمن ها و ازبک های امروزی بقایای آن ها می باشند.

Philip Smith; The ancient history of the east. New York, 1871.

17— قبل از اسلام، آسیای میانه موطن چندین دودمان مهم تورک بوده است. یکی از جملهء مهمترین آن ها کوشان ها می باشند. بخش اعظم منطقه در کنترول و ادارهء آن ها قرار داشت. در سدهء هفتم میلادی مناطق غربی تحت ادارهء کوشان ها را ساسانیان اشغال نمودند.

–Andrew Petersen ; Dictionary of Islamic Architecture, p,51.

18— بعد از فروپاشی امپراطوری موریا در سدهء سوم قبل از میلاد، شماری از قبایل تورک آسیای میانه، معروف به سکا در هند و اسکیت در غرب، به هندوستان آمده، ساکن شدند. در حقیقت سکاها بنابر فشار قبیلهء دیگری از ملت تورک آسیای میانه موسوم به یو چی ها، به هندوستان مهاجرت نمودند.

—K. Gajender Singh; Contribution of Turkic languages in the Evolution and Development of Hindustani Languages.) Essay.( internet)

19— قبیلهء از تورک به نام یو چی، بعد از شکست اسلاف خویش یعنی سکا ها، سرانجام باکتریا را صاحب و به سوی هندوکش پیش رفتند. در سال 165 قبل از میلاد یوچی ها بعداز رانده شدن موطن خویش واقع در شمال غرب چین، در جریان حرکت به سوی جنوب غرب با اسکیت ها در جنوب سیر دریا ساکن بودند، در تماس شدند .

Bactria : the History of a Forgotten Empire; Huge. G. Rawlinson. P.25. London,1912.

20– ب. و. راو مورخ هندی در کتاب خویش ” تاریخ جهان…” تحت عنوان ” کوشان ها” می نویسد. یوچی ها قبیلهء از تورک بعد از رانده شدن از سرزمین خویش در سال 165 قبل از میلاد به حوالی دریای آمو سکونت اختیار نمودند.آن ها به پنج امیر نشین تقسیم شدند. کادفیسس اول که از بخش کوشان مربوط قبیلهء یوچی بود، اتحاد آن ها را تامین نمود.کادفیسس اول باز حمله و شکست پارت ها ( اشکانی) ها کابل و سپس مناطق شمال غربی هند را را متصرف شد.

B . V . Rao, World History: From Early times to A.D. 200 ; third revised edition, 2006 ,p.99.

21– براساس توضیخ رامش چوندردوت مورخ دانشمند هند مشمول صفحه (۲۳) جلد اول کتاب خویش بنام «تمدن درهند کهن…» مهاجمین یوچی تورانی با برانداختن سلطهء یونان دربکتریا، هندرا تسخیر وسلالهء پر قدرتی را در کشمیر تشکیل دادند. کنیشکا بزرګ، شاه یوچی، امپراطوری پهناوری را درسده اول میلادی اساس ګذاشت که کابل وکاشغر و یارقند تا گجرات و آگره تابع این امپراطوری بودند.

Romesh Chundra Dutt ; A history of civilization in ancient India: Vol-1, London 1889.

22.— اسکیت های که هرودوت مورخ یونان باستان در تواریخ خویش از آن ها بحث نموده است و سکا های که در هم جواری پارس ها می زیستند، اجداد و نیاکان اوزبک ها و ترکمن ها می باشند.اسکیت ها و تورک ها به یک نژاد تعلق داشتند.

Charles Ingham Black, The Proselytes of Ishmael, 25-26.

23– درصفحه ۵۳۷ « فرهنګ لغت کلاسیک هند…» دربارهء سکاها نوشته است. سکا (نویسندګان کلاسیک)، هندوسیت(بطلیموس) ازقبایل تورکان (تارتار) بودند. آن ها یک ونیم سدهء قبل ازمیلاد حکومتی را مستقرنمودند که نواحی غربی هند یعنی ازهندوکش تا دهانهء دریای سند را دربرمی ګرفت.

— ـJohn Garrett; A Classical Dictionary of India: Illustrative of the Mythology, Philosophy….

در صفحه 148 دیکشینری زیر کنیشکا، به عنوان شاه تورک آمده است. در صفحه 273 همین کتاب سکا ها را تورک گفته اند.

John Dowson; A classical dictionary of Hindu mythology and religion, geography, history …London 1879.

24– میان اسکیت های مورد نظر یونانی و تورکان امروزی هیچ گونه فرقی وجود ندارد. اسکیت ها در منطقهء که بنام ماوراءالنهر یاد می شود، اقامت داشتند. هیاطله ( هون های سفید) قبیلهء از تورک بودند که در سدهء پنجم میلادی ماوراءالنهر را اشغال نمودند.

Samuel Griswold Goodrich, A history of all nations, from the earliest periods to the present …, Volume 1, p. 357.

25– –تاریخ کشمیر ( راجا تارانگانی)، اسمای سه پادشاه بودیست توروشکا ( تورک) را به نام های کنیشکا، هوشکا و جوشکا، ذکر کرده است. و نیز در سکه های یافت شده از شمال هند نام های دو شاه نخستین یعنی کنیشکا و هوشکا به ملاحظه می رسد. در سکه های یافت شده از « متهورا»، « مانیک یالا»، « بهاولپور» و « زدا» نام کنیشکا، و نام هوشکا در سکهء متهورا و نیز در گلدان یافت شده از وردک افغانستان، حک گردیده است.

—Surgeon General Edward Balfour, The Cyclopedia of India of Eastern and southern Asia, P.497.

26– کوشان ها قبیلهء ازیوچی ها بوده که باکتریا را ازسکاها ګرفتند. آن ها ازنژاد تورک بودند وبعداز تصرف باکتریا به جنوب افغانستان و پنجاب سرازیر شدند. شاه آن ها کنیشکا وپایتخت اش شهرقدیم تاکسیلا وپشاور امروزی بود. در ادبیات هندی او شاه گندهارا یعنی شمال غرب هند، نامیده شده است.

A.Yusuf Ali, The Making of India, P.47.

27—قبیلهء از تورکان به قول چینیان ” هیونگ نو ” همسایهء هم نژاد خویش یعنی یو چی ها را در سال 165 قبل از میلاد، شکست سختی دادند. در نتیجه، یوچی ها بناچار ولایت کا نسو واقع در شمال غرب چین را ترک به طرف غرب حرکت نمودند. شکست یوچی ها باعث بیجا شدن سکا ها و مهاجرت آن به سیستان و هندوستان شدند.

Vincent Arthur Smith; The Early History of India, from 600 B.C. to the Muhammadan Conquest, P. 217.

28—درصفحه ۱۰۹۷ فرهنګ جغرافیهء یونان وروم داکترویلیام سمیت ،ا سکیت های مورد بحث هرودوت متعلق به فامیل بزرگ تورک دانسته شده است. هم چنین درین صفحه بیان گردیده که تاریخ هون های قرن چهارم میلادی ادامهء تاریخ ا سکیت های قرن چهارم قبل ازمیلاد می باشد.

—”A Dictionary of Greek and Roman Geography” : Abacaenum-Hytanis edited by Sir William Smith

29—اسکیت های ساکن در آسیا را، نویسندگان باستان، به اسامی ” تورکوی “،” تورکای” و ” تورکا” یاد می کردند. اسکیت های قدیم، مسلماً اسلاف تورکان امروزی می باشند.

The International Cyclopedia, P. 627. Vol. XIV, New York, 1890.

30– در سال 126قبل از میلاد یوچی ها یکجا با دیگر اقوام تورک آسیای میانه به حیات پادشاهی یونانی– باختری نقطهء پایان نهادند. هاویشکا شاه یوچی ها در کابل و کشمیر حکومت می کرد.جانشین های او هاشکا و کنیشکای مشهور قدرت و اقتدار این دودمان را توسعه و گسترش دادند. کنیشکا فاتح بزرگ بود. قلمرو امپراطوری او از کابل و یارقند تا جمو و گجرات امتداد داشت.

R . C . Dutt, Romesh C. Dutt; Civilization of India; P. 56.

31—اقای هاورد (1) یکی از نویسندگان برجسته و صاحب نطر در بارهء تاریخ مردم آسیای شمالی معتقد است که ماساگت و سکا مترادف هم اند. ماساگت های تبتی اسلاف هندو-سیت می باشند که به نفوذ یونانی ها خاتمه دادند. او می گوید که سکا ها آریایی نبوده بلکه تارتار های تورانی می باشند.

James Bonwick; Who are the English? P. 60. (1 ) —Howorth.

32 – تورانی های شمال را پارس ها سکا و زند اوستا توریا و یونانی ها اسکیت می نامند.

Charles woodward Huston; The Beginnings of Civilization, P. 116.

تا اینجا به منابع مختلفی آشنا شدید که روایات و گزارشات مندرج آن ها در بارهء هویت اقوام سکا ها، کوشان ها و هون ها، و تاریخ و اسباب سقوط پادشاهی یونانی و جانشینی آن ها، در سرزمین افغانستان کنونی، هیچ گونه اختلافی با هم دیگر ندارند اما گزارشات و روایات فوق با دیدگاه ها و توضیحات مورخان کشوراختلاف فاحش دارد. مثلاً شما توضیح جناب فرهنگ را به ارتباط باشندگان خراسان در اواسط قرن هفتم میلادی را در قسمت های قبلی خواندید و یک بار دیگر به آن دقت کنید و آن را با نوشته ها و توضیحات فوق الذکر مقایسه نمائید.

در هنگام گشوده شدن خراسان به دست مسلمانان٬ بخشی بزرگ ساکنین این سرزمین را مردمانی تشکیل می دادند که از شاخهء هندواروپایی نژاد آرین بود وبعدا به نام تاجیک شهرت یافتند…. علاوه برتاجکان، درآن هنگام اقوام دیگری هم درخراسان زیست می کردند که از بقایای مهاجمان سابق؟!بودند وبرخی از مردم خانه به دوش محلی مانند اجداد پشتون ها و بلوچ ها و نورستانی کنونی.» مورخانی مثل ایشان به ندرت یافت می شوند که حقایق روشن و مسلم تاریخی تورکان را به جرات تمام انکار نمایند.

مورد دیگر اظهارات آقای غبار است که در صفحات 58-57 جلد اول ” افغانستان در مسیر تاریخ ” چنین آمده است که: در هر حال موج نخستین عنصر ترک از قرن ششم با کشور افغانستان در تماس آمد…. در بعضی کشور ها، عنصر ترک توانست به حیث یک قوت مسلط ، اکثریت فایق با دولت ترکی تشکیل نماید. مثلا در قسمت ماوراءالنهر و خوارزم و یا ترکمنان در آسیای صغیر ( ترکیه کنونی) ولی در بعضی کشور های دیگر عنصر ترک با ملت های اصلی آن ها در آمیختند و تمدن و فرهنگ و زبان این کشور ها را قبول و در نتیجه در ملیت آن ها تمثل کردند. مثلا در افغانستان و هندوستان و ایران…. البته مرور زمان و اشتراک در مذهب، با اشتراک در منافع بین ترکان نو وارد و مردم محلی- عامل عمده آمیزش با همی و در نتیجه تشکیل ملیت واحد گردید.” به شهادت تاریخ واقعی، ملت اصلی مسلط در افغانستان تا بر آمدن سلسلهء سدوزایی به قیادت احمد شاه ملتانی، بادی گارد نادر افشار و در ایران امروز هم تا به روی کار آمدن رضاه شاه، تورک ها بودند. امامعلوم نیست، ملت های اصلی مورد بحث آقای غبار کی بود ند؟ آیا کسی است که راجع به این ملت های اصلی و فرهنگ و تمدن آن ها چیزی بداند؟ با کمال تاسف ایشان در قید حیات نیستند که با توضیحات خویش پیرامون پرسش های فوق را روشن نمایند. بناءً امید وار هستم، این تکلیف را شاگردان و پیروان آن بزرگوار و یا هر آن که درین باره معلومات دارند، به عهده بگیرند، تا با ارائه پاسخ مستدل و منطقی خویش، پرده ازین راز بر دارند. تاریخ گواه است که سرزمین های افغانستان کنونی تا عصر احمد شاه ملتانی ( البته فقط در جنوب هندوکش)، در هندوستان تا استعمار انگلیس، در ایران تا کودتای رضا شاه، تمام خاور میانه تا قرن بیستم، تورکان حکومت می کردند.

از مطالعهء اوراق تاریخ بر می آید که سرحدات افغانستان به مفهوم امروزی اش تنها در زمان سلطنت عبدالحمن،ایجاد گردید، آن هم در نتیجهء توافق دو کشور استعماری وقت یعنی روس و انگلیس. هر چند گفتهء بارتولد ( 1931- 1869 ) مورخ آلمانی الاصل روسی در قسمت اول آمده است، اما تکرار احسن است. به مقصد اینکه برای همیشه در اذهان باقی بماند یک بار دیگر توجهء تان را به اظهارات مورخ موصوف مندرج درصفحات (174-175) جلد اول کتاب خویش ” ترکستان نامه” در بارهء سرحد شمالی افغانستان می باشد، جلب می کنم:

میان کابل و بامیان کوه ها و گردنه های بلند تر از آنچه بین خلم وبلخ و بامیان وجود دارد. معهذا گردنه های که برسرراه خلم قرارداشته دربیشترموارد مرزسیاسی را تشکیل می داده اند. ودرقرن حاضر هم سرحد میان متصرفات ازبکان وافغانان ( پیش ازآنکه ازبکان را امیران افغان مطیع سازند) ګردنهء آق رباط درشمال بامیان بوده است.»

33– گزارش های دیگری نیز موجود است که نشان می دهند، اقوام مختلف تورکان قبل ازین تاریخ وحتی پیش از تشکیل امپراطوری هخامنشیان واشغال باختربه وسیلهء کوروش درین ساحات بودوباش داشتند. جورج راولنسن، مورخ وشرق شناس انګلیسی طوریکه درفوق از او تذکر به عمل آمد در صفحه (۵۲۶) ترجمهء تاریخ هرودوت دربارهء کهن ترین ساکنین آسیا توضیحاتی دارد که قابل توجه می باشد:

براساس معلومات ومعرفت موجوده ازقدیم ترین ایام، می توان با قطعیت گفت نوعی لسانی که بنام تورانی شناخته شده است به طورکلی ازقفقاز تا بحرهند وازسواحل مدیترانه تا دهانهء گنگا رایج ومتداول بوده است. موصوف درحاشیهء صفحهء متذکره توضیح داده که اسناد کتبی وجود دارد که اشغال آسیا توسط نژاد تورانی را تائید می کند ودرین باره اتفاق نظر وجود دارد. زمانی که تورانی ها یا سیتی ها در هرجا غالب ومسلط بودند نشانی ازفرهنگ آریایی ها وسامی ها وجود نداشت. آ

George Rawlinson; The History of Herodotus; P, 523, Vol – I.

همین مطلب به شکل دیگر در صفحه 29 ” ایران از آغاز تا اسلام ” تالیف مورخ فرانسوی موسوم به گیرشمن انعکاس یافته است. از نظر موصوف ساکنان که در سرزمین های میان بحرالروم و تورکستان روس و درهء سند می زیستند آسیانی گفته اند. این به این مفهوم است که این مردم نه به دستهء سامی ها مربوط بودند و نه هم هندواروپایی ها. لسانی که آن ها سخن می گفتند، متعلق به گروه التصاقی یا پیوندی بودند. لسان تورکی شاخهء ازین گروه می باشد.

34– فرانسوا لونرمان آشور شناس مشهور فرانسوی، در صفحات 342-343 جلد اول کتاب خویش ” تاریخ باستانی شرق ” در بارهء تورانیان به عنوان کهن سال ترین نژاد دنیا، توضیحاتی مشابه با مطالب فوق دارد. از نوشته های ایشان بر می آید که قبل از اینکه نژاد های سامی و هندواروپایی شروع به مهاجرت نمایند، تورانیان در بخش اعظم اروپا و آسیا ساکن بودند. سپس آن ها مناطق میان دجله و رود سند را متصرف شدند. موصوف در مورد ماد ها می نویسد که آن طوریکه گفته می شود، ماد ها به طور کلی هندواروپایی نبودند. بر عکس قسمت اعظم آن ها تورانی بوده است. کلمهء ” ماد ” اصلاً تورانی اند نه ایرانی. از نظر موصوف تورانیان از موطن اولیه و اصلی خویش یعنی شرق دریاچهء آرال به دیگر نقاط جهان شروع به مهاجرت نمودند. تورانیان آسیا به هر جا که رفتند، تمدن و مدنیت خویش را نیز باد با خود بردند. سومری ها فرهنگ مخصوص خویش را به سواحل دجله و دراویدی ها به هند انتقال دادند. فرانسوا لونرمان با توجه به نتایج تحقیقات و بررسی های زبان شناسان چون ” ن . ل .وستر گارد زبان شناس و خاور شناس دنمارکی، لوئیس. ف. دسولسی خاورشناس، سکه شناس و باستان شناس فرانسوی و ادوین نوریس واژه شناس، زبان شناس و خاور شناس انگلیسی در بارهء زبان ماد ها، نوشته است که این زبان به طور قطعی زبان تورکی است.

1—Niels Ludvig Westergaard, 2—Louis felicien de saulcy, 3—Edwin Norris

35–“س . ر . کاندر” در مقالهء مفصل خویش متشره در جلد نزددهم ” ژورنال سلطنتی…” در باره پیوستگی زبان ماد ها با زبان تورکی مطالب سودمندی را ارائه داشته است. بر اساس نوشتهء او یکی از سه لسان کتیبهء بیستون داریوش که به واسطه ” ناریس ” خوانده شد، زبان مادی بود. داکتر اوپر بعد از مطالعه و بررسی عمیق پیرامون این لسان، قرابت بسیار نزدیک آن را با گروپ لسان تورکی اعلام نمود.

Journal of the Royal Anthropological Institution of Great Britain; P.30, Vol-19; London, 1890. Major C. R. Conder, R.E.

در صفحه 642 جلد اول ” دایرة امعارف هند و شرق و جنوب آسیا” ماد ها و ایلام ها را تورانی گفته اند.

The cyclopædia of India and of eastern and southern Asia: commercial …London,1885.

By Edward Balfour

36—– ساکنین بخش ا ش را عظم باکتریا را اسکیت ها ها تشکیل میدادند. قبایل تورانی که ازجانب نویسندگان کلاسیک بنام سکا یا اسکیت یاد میشدند، مدت ها قبل ازظهورآریایی ها زمین های حاصلخیز جیحون را دراختیارداشتند. بنابرنوشتهء «ژوستین » اسکیت ها امپراطوری خویش را درباکتریا تشکیل دادند وبه قول مورخ دیگرموسوم به «استرابو» همزمان با تشکیل این امپراطوری دره های حاصلخیزی را که بعداً سکستان یاد گردید به واسطهء همین عشایراشغال گردیدند. به قول اچ. ج. راولنسن باکتریا دستخوش تغیرات مشابه با تغیرات ارمنستان گردید. به این مفهوم که ارمنستان قبل ازاشغال اش ازجانبآریایی ها، مسکن تورانی ها بود قسمیکه کتیبه ها وزبان ومذهب آن نشان دهندهء این مطلب می باشد. درسدهء هفتم قبل ازمیلاد همه چیزتغیر نمود. درباکتریا نیز طوریکه به نطرمی رسد مردم بیگانه به این سرزمین مهاجرت نمودند آن ها لسان ومذهب ورسم ورواج خویش را با خود آوردند.

Bactria: ” The History of Forgotten Empire.”

37– اسناد نشان می دهد که امواج مهاجرت تورانی ها به هند به زمان های بسیار قدیم بر می گردد. شواهدی وجود دارد که اسکیت ها درحدود سال ۶۲۵ قبل ازمیلاد، وارد « پتالای»سند شدند. منطقهء که درسال ۳۲۵ قبل ازمیلاد به قرارگاه نظامی اسکندرمقدونی تبدیل شد. او علاوه میدارد برخی دانشمندان معتقد اند که درهند قبل اززمان بودا، قربانی کردن اسپ رایج بوده است.اساس اجرای این مراسم برمبنای معتقدات ا سکیت ها استوار می باشد. همین مورخ در کتاب دیگرش بنام ” تاریخ مختصر مردم هند” از سقوط یونانی باختری به دست سکاهای تورک یاد آور شده است. او می نویسد: در حدود سال 126 قبل از میلاد قبیلهء از تورک یا اسکیت بنام ” سو” پادشاهی یونانی باختری را سرنگون نموده است. سپس با عبور از کوه ها، پنجاب را نیز مسخر شده، در شمال هند اساس یک پادشاهی مستحکم را پایه گذاری نمودند. مشهور ترین شاه آن کنیشکا بود که در سال 40میلادی چهارمین کنفرانس بودیست ها را در کشمیر بر گزار کرد. حیطهء قلمرو او از آگره و سیند جنوب هند تا یار قند و خوقند در شمال همالیا گسترده بود.

  1. W. Hunter, C.S.I. C.I. E. LL.D. P, 174,175, The Indian Empire: Its People, History, And Products.

38— پروفیسر” گ . س .اوپر” خاور شناس آلمانی و متخصص در زبان سانسکریت در کتاب خویش ” تجارت در هند باستان ” می نگارد” این یک واقعیت است که مدت ها قبل از آمدن هندو های آریایی، نژاد بزرگی که به نام تورانی مشهور اند، در سراسر جهان امپراطوری های تاسیس نموده اند. خاستگاه یا موطن اصلی آن ها یعنی تورانیان حوالی دریاچهء آرال می باشد. ایشان از همین منطقه در هر سو پراگنده شدند و به مدت پانزده صد سال فرمانروای بی رقیب دنیا بودند. اکنون به ثبوت رسیده است و رمز گشایی کتیبه های میخی هیچ گونه شک باقی نگذاشته است که گفته شود امپراطوری های تورانی ها دارای فرهنگ عالی و پیشرفته بودند. دراویدی های عصر ما که زمانی صاحب پرشیا بودند، به این گروه یعنی تورانی تعلق دارند.

Gustav Salomon Oppert; Ph-D; -On the ancient commerce of India, ,p.8.

39– بر پایهء شهادت مورخان و باستان شناسان مشهور جهان، قبل از اینکه آریایی های برهمنی وارد پنجاب شوند، تورانی ها در ان سکونت داشتند. دیلیپ . ک . چاکرابارتی دانشمند هند در صفحه 66 کتاب ” تاریخ باستان شناسی هندوستان ” از قول ” سر الکساندر کانینگهام ” باستان شناس بریتانیایی، از ساکنین مختلف پنجاب در ادوار زمان، بحث نموده که شایان توجه می باشند.

1– تورانیان اولیه ( ساکنین بومی )، 2—آریایی ها، 3– بازهم تورانیان یا هندو سیت های موخر که شامل سکا ها، جت ها، یوچی یا تخارای، هون های سفید یا هفتالیت ها وغیره می باشند.

همین موضوع در صفحه 192 جلد هشتاد تحقیقات کلکته ” یونیورسیتی کلکته” سال 1383 چنین آمده است:

(1) تورانی های نخستین ( بومی های منطقه)،

( 2) اریایی ها ( هندو های برهمنی)،

(3 ) تورانی های بعدی ( هندو سیت ها ).

در تحت کتگوری تورانیان اولیه به اسمی برخوردم که بنام ” تکا ها “. برای دانستن و روشن نمودن این اسم به منبع اصلی یعنی ” چهار راپور باستان شناسی در جریان سال های 1862-1863-1864-1865″ نوشتهء الکساندر کانینگهام مراجعه نمودم. ایشان در صفحهء 11 این کتاب در بارهء ” تکا ها ” یا ” تاکا ها ” می نویسد که آن ها قبیلهء بودند از نژاد تورانی و البته متعلق به تورانی های اولیه یعنی بومی های پنجاب می باشند.

از مطالعهء صفحه 184 ” تاریخ امپراطوری هندو ها ” تالیف ویلیام ویلسون هانتر مستفاد می شود که اسکندر مقدونی در جریان تهاجم به هندوستان با تاکاها که منطقهء راول پندی را در کنترول خویش داشتند،روبرو شدند. نام یونانی ” تاکسیلا” از همین نام یعنی تاکاها مشتق شده است. به عقیدهء ویلیام ویلسون، این مردم بقایای همان اسکیت های است که در قرن ششم قبل از میلاد به اینجا آمده اند. همان طوریکه اشغالگران یونانی در سال 327 قبل از میلاد در راولپندی با تکاها سیتی نژاد مصاف شدند، سیزده صد سال بعد، اعراب مهاجم درین جا با ” قومی غیر آریایی موسوم به ” قا کار ها” یا ” گاکار ها” متعلق به تورانی های متاخر بوده، بر خورد نمودند.همین دانشمند در صفحه 317 جلد چهاردهم ” فرهنگ جغرافیایی سلطنتی هند “نوشته که ” تاکا ها یعنی نژاد تورانی، نخستین ساکنین راولپندی می باشند. هم چنین تورانی بودن آن ها در صفجه 804 ” دایرة المعارف هند، شرق و جنوب آسیا” تالیف ادوارد بالفور مورد تاکید قرار گرفته است.

اقوام آسیای میانه چون سکاها، هون ها و تارتار ها مدت ها قبل از آمدن هندو های آریایی های ، هندوستان را تصرف نموده بودند.خواننده می تواند این مطلب را در صفحهء 278 بخش دوم کتاب ” دایرة المعارف ادیان و مذاهب ” تالیف جمز جورج . راچ. فرلانگ توضیح شده، بخواند. جهت معلومات مزید راجع به متن مندرج شماره (43) که صفحات آن ها جهت سهولت خوانندهء کنجکاو در فوق آمده، مراجعه نمایند.

افغانستان میان پنجاب و آسیای میانه واقع شده است. اقوام آسیای میانه در سال 650 قبل از میلاد از طریق افغانستان وارد پنجاب شده اند. بناءً روی دلایل و شواهد موجود می توان گفت که در سرزمین افغانستان کنونی قبل از سقوط پادشاهی یونانی باختری و حتی پیش از اشغال کوروش و اسکندر مقدونی، اقوام تورکان تورانی ساکن بودند.

1- A History of Indian Archaeology from the Beginning to 1947; P.66. By Dilip K Chakrabarty.

2–Calcutta review, Volumes 80-81; By University of Calcutta, University of Calcutta. Dept. of English

3–Four reports made during the years, 1862-63-64-65, Volume 2

By Sir Alexander Cunningham, Archaeological Survey of India .

4–The Indian Empire: its History, People and Products: Trubner’s Oriental Series

By W.W. Hunter.

5– The imperial gazetteer of India, Volume 6

By Sir William Wilson Hunter.

6– The Cyclopædia of India and of Eastern and Southern Asia …, Volume

By Edward Balfour.

7- Handbook of the Panjáb, western Rajpútáná, Kashmír, and upper Sindh: By Edward Backhouse Eastwick, John Murray (Firm)

40–حین که تورانیان بزرګ درهرقسمتی از کرهء ارض پراگنده بودند ومقام وموضع مسلط دردنیا داشتنند، نژادهای دیگر هنوزبسیارجوان بودند. آن ها قبل ازآریایی ها وسامی ها به مهاجرت خویش آغازنمودند. گروه های اخیرالذکریعنی سامی ها و آریایی ها، حین که به مهاجرت خویش شروع نمودند و درهرجا و مکانی رفتند با تورانیان مواجه ګردیدند.

  1. A . Allen, The Prehistoric World: P. 212.

41—گزارشات” اکادمی و تایمز ” از اجلاس انجمن بریتانیا و کنگرهء شرق شناسان سال 1874 در شمارهء جنووری و اپریل جلد 103 ” تحقیقات وستمینیستر سال 1875 لندن، در بارهء ” متخصصین نخست ذوب و ترکیب فلزات ” همچنین راجع به تمدن تورانیان آسیای مرکزی و محو و تخریب این تمدن به واسطهء آریایی ها، اشاره گردیده است. بنابر جالب بودن موضوع، خواستم خواننده را نیز درین رابطه مستحضر گردانم. در صفحه 170 آمده است: لازم به یاد آوری مجدد این فاکت نیست که تقریباً کلیه کتیبه های به دست آمده از آسیا به آثبات میر سانند که منشاء تورانی دارند. آقای لونرمان اعلام داشته که از تحقیقات و بررسی های خویش به نتایج بسیار با اهمیت وغیر قابل باور دست یافته است. این عبارت از کشف تمدن بسیار پیشرفتهء تورانی های آسیای میانه می باشد، منبع که تمدن همسایه های سامی و آریایی از آن اقتباس گردیده است. آقای لونر مان ذوب و ترکیب فلزات و نیز اختراع هنر خط را به تورانیانی که میان کوه های آرال و آلتای ساکن بودند، نسبت داد ه اد.” در صفحه 172 همین شماره عامل سقوط و انحطاط تمدن تورانیان تاخت و تاز آریایی های وحشی دانسته شده است. آریایی ها به تدریج آداب و رسوم و عرف و عنعنات آن ها را پذیرفتند و به مرور زمان صاحب تمدن پیشرفته گردیدند.”

افزون بر منابع و ماخذ مشمول متن، منابع و آثار زیر نیز در مورد منشاء قومی و هویت اصلی اسکیت ها ( سکا ها ) و کوشان ها، توضیحاتی دارند که صفحات آن مشخص گردیده، علاقه مندان کنجکاو در صورت تمایل می توانند به آن ها مراجعه نمایند. ادامه دارد.

-E. Sreedharan ـــ 1 ; “Textbook of Historiography, 500 B.C. to A.D. 2000″; ( P,330)

2—Lewis Hodous, Wilson E. Soothill; ” A Dictionary of Chinese Buddhist Terms: With Sanskrit and English … )p. 251(.

3—Winfred Lehmann; ” Historical Linguistics”,) P. 26.(

4- J.P Weethee; “Eastern Question in Its Various Phases”,) P. 321.(

5—Frederic Shoberi; ” Persia”,) p. 19(

6—Lovell Augustus Revee &…,” Literary Gazette and Journal of Belles Letters, Art, Science) “p, 582, vol-8.(

7- Ina Baghdiantz McCabe;” Orientalism in Early Modern France” ),p.55(.

8- John Parkhurst, ” A Greek & English Lexicon the New Testament”,) p,789.(

9—Edward Gibbon; ” The History of the Decline & Fall of the Roman Empire”,) p,807, vol-3.(

10– H.A. Rose ; “A Glossary of the Tribes and Castes of the Punjab and North-West …) ” p.34. Volume 1.(

11- William Woodthorpe Tarn; “The Greeks in Bactria and India)”p, 288.(

12—S.R .Kakshi, Rashmi Pathak, ” Punjab Through the Ages”,)p,42.(

13-S.R.Bakshi, S G, “ Early Aryans to Swaraj” )p, 68.(

14– Sir Alexander Cunningham; ” Varia” ) p.303.(

15- –” Calcutta Review”,)Volume 80, By University of Calcutta, p.198.(

16—Chales Elliot, “Hinduism And Buddhism” ) p, 22.(

17—J . P . Weethee; “Eastern Question in Its Various Phases” )p. 327(.

18– James fergusson; ” the journal of the royal asiatic society of great britain and Ireland” )P. 276.(

19—”Journal of the Royal Asiatic Society of Great Britain & Ireland”, )Volume 12, P. 276.(

20—Samuel graham; Wilson;” Persia : Western Mission”, )P, 316.(

21– J. G. R. Forlong; ” Rivers of Life Part 2 Or Sources and Streams of the Faiths of Man in All … )”P.486.(

22- Albert Pike; ” Irano-Aryan Faith and Doctrine As Contained in the Zend-Avesta” )P. 52

پاسخ ترک

Please enter your comment!
Please enter your name here