بی انصافی بزرگ نسبت به حقایق تاریخی
—————————————–
تحقیق از: پژوهشگر دانشمند غلام سخی سخا
——————————–
مورخان چون ویل دورانت و توین بی، بی نیاز از معرفی اند زیرا هردو از شهرت بین المللی برخوردار اند و آثار و تالیفات شان به لسان دری ترجمه گردیده و زیاد هم مورد استفاده می باشند. راقم سطور حاضر نیز در نوشته های خویش به معلومات و اطلاعات تاریخی آنان استناد نموده و ممکن است در آینده نیز چنین کند. علیرغم اینکه تالیفات تاریخی دانشمندان مذکور، منابع نویسندگان و مولفین بوده، اما تا کنون به ملاحظۀ اینجانب نرسیده که مولف یا نویسندۀ در مورد عیوب و نقایص آنان چیزی نوشته باشد.
توجه و دقت نمائید به چند نمونه از نوشته های این دو دانشمند که با شرح و بیان حقایق مسلم و روشن تاریخی روی هر ملحوظی که بوده، خویشتن را تکلیف نداده اند. این ثابت می کند که علم و دانش زیاد هم در صورتی که زیر اداره و کنترول احساسات و عواطف شخص باشد، در اثبات واقعیت عاجز و ناتوان است. به هرحال، کاملاً یقین دارم که ایشان از اسناد و مدارکی که دانشمندان و محققان چین شناس در نتیجه تحقیقات و مطالعات خویش دراین سرزمین به اختیار دانشمندان دنیا قرار دادند، کاملاً آگاهی داشتند و این را تالیفات خود شان نیز به صراحت و وضاحت تمام نشان می دهد.
الف: توین بی
—————
او می نویسد: « در سپیده دم تمدن چین، نو آوری هایی وجود داشت… یکی از نوآوری های ناگهانی استفاده از عرابه های اسب کش بود و این نوآوری باید در قرن هجدهم قبل از میلاد یا پس از آن از استپ های اوراسی وارد چین عصر شانگ بود… سومین نوآوری ناگهانی در چین سپیده دم تمدن، استفاده از برنز برای ساختن ابزار، سلاح و ظروف مربوط به قربانی بود و این فن نیز گویا از غرب به چین آمده است.»(1)
اطلاعات این مورخ از ” عرابه های اسب کش” و ” استفاده از فلز ” از برکت و نتیجه کاوش ها و حفریات باستان شناسان غربی در کشور چین می باشد. دو نوآوری که در نوشتۀ توین بی آمده در پشت هر دوی آن به شهادت شواهد دست تورک ها به ملاحظه می رسد و این شوخی و حرف مفت هم نیست. راقم سطور حاضر به این امر کاملاً واقف و آگاه است که عصر و زمان تاریخ سازی مبتنی بر حرف های مفت و بی ارزش و دروغین سپری شده و این را نیز به خوبی می داند که درخت دروغ و سفسطه حاصلی جز فضیحت و رسوایی بار نمی آورد و آنانیکه درخت دروغ می کارند این را باید فراموش نکنند. یک مثال کوتاه از میان ده ها مثال در مورد تحریف منبع و دروغ نویسی قبل از پرداختن به نوشته های توین بی.
بنابر روایت بلاذری مندرج فتوح البلدان نشر انترنت در منطقۀ به نام قیقان واقع در پاکستان جنگی بین عرب ها و تورک ها در سال 44 هجری رخ می دهد و مارکوات مورخ و تورک شناس آلمان نیز در صفحه 176 کتاب ” ایران شهر در جغرافیۀ بطلیموس ” از جنگ بین عرب و تورک یاد می کند. اما حبیبی مورخ افغانستان در نوشتۀ خویش مندرج صفحات 162 -163 کتاب ” تاریخ افغانستان قبل از اسلام” نام ” تورک ” را حذف می کند. توجه نمائید:
« … لشکریان مهلب در بلاد قیقان ( قلات بلوچ) با هژده سوار جنگی آن سرزمین مقابل شد و این هژده مرد دلیر تا دم مرگ جنگیدند و کشته شدند چون یال و دم اسبان این سواران بریده بود، مهلب نخستین بار امر داد تا اسبان عربی هم بدان نمط دم و یال ببرند…» غبار هم مسلک حبیبی در صفحه 73 جلد اول ” افغانستان در مسیر تاریخ ” نیز از جنگ قیقان بدون ذکر نام ” تورک ” یکی از طرفین یاد کرده است. مثل این دو شخصیت، توین بی تاریخ نویس معروف انگلیسی و ویل دورانت فرانسوی الاصل امریکایی هم حساسیت خویش را نسبت به نام ” تورک ” کتمان نکرده اند.
سخنان توین بی در باب ” نوآوری” تصدیق، اما آنچه که قابل تردید و اعتراض جدی است، سخنان نامفهوم، گنگ و غیر صریح و گریز او از توضیح و تفصیل بیشتر پیرامون کلمات ” اوراسی ” و ” غرب ” می باشد. خواننده ها از دانشمند تاریخ نویسی چون او هرگز انتظار کلی گویی، ابهام نویسی و بازی با کلمات را ندارند. موصوف از ورود به جزئیات این مطلب که در استپ های اوراسی کدام مردم ساکن بودند و عرابه های اسب کش آنان چگونه، از کدام طریق و توسط کی ها وارد چین شدند اجتناب کردند، چرا؟
در بارۀ ” عرابه های اسب کش ” حتی تصویر بر آمده از زیر خاک در قسمت اول آمده که قابل مراجعه می باشد. در مورد فلز برنج نیز اظهارات آرنولد توین بی مورخ مشهور بریتانیایی منطبق به واقعیت نمی باشد. موصوف به تذکر ” این فن نیز گویا از غرب به چین آمده است.” اکتفا و از وضاحت و صراحت بخشیدن نیت و مقصد خویش طفره رفته است. باز هم سوال،” غرب ” یعنی چه؟ از کدام منطقۀ غرب؟
چینی ها از بابت این نو آوری نیز مدیون و مرهون تورک ها می باشند به دلایل زیر: خوشبختانه در اثر تحقیقات و مطالعات دقیق و همه جانبۀ دانشمندان چین شناس، این مسئله کاملاً روشن و مسلم شده و اسناد و شواهد منتج از تحقیقات و تدقیقات نشان می دهد که این فلز از کجا و توسط کدام مردم به چین انتقال یافته است و قالب ریزی این فلز برای نحستین بار در کدام ناحیۀ چین و ذریعۀ کدام مردم انجام شده و انتشار و توسعۀ این صنعت در سراسر چین چگونه تحقق یافته است.
بنابر تحقیقات و بررسی های پروفیسر بهاوالدین آگل چین شناس برجستۀ تورکیه، تورکان فلز برنج را از منطقۀ آلتایی به شمال چین انتقال داده اند.(2) به استناد بررسی ها و مطالعات پروفیسر ابرهارد مورخ و مردم شناس آلمانی و متخصص در امور چین قدیم فلز برنج از تولیدات کشور چین نمی باشد. بلکه توسط اقوام ساکن شمال چون تورک ها به شرق دور آورده شده است. طبق منبع اخیر الذکر،این احتمال نیز وجود دارد که انتقال فلز برنج به چین توسط خانواده ها یا قبایل مخصوصی که در سنت و روایت تورکان به نام فامیل های آهنگران یاد می شوند، صورت گرفته باشد. پروفیسر ابر هارد در نتیجۀ مطالعات خویش ثابت ساخته که هنر و صنعت قالب ریزی این فلز نیز برای نخستین بار در نواحی شمال چین به واسطۀ تورکان انجام شده و سپس توسط همین مردم به سرتاسر سرزمین پهناور چین گسترش و توسعه یافته است. (3) بر مبنای منبع اخیر که بر اسناد و مدارک باستان شناسی مبتنی بوده، استفاده از فلز برنج در چین به قرن هژدهم قبل از میلاد ( تقریباً 4000 سال قبل) بر می گردد. دراین تاریخ، نه تاریخ از موجودیت قومی به نام چینی (هرچند که چینی ها خودرا چینی یاد نمی کنند) خبر می دهد و نه هم اسناد و مدارک باستان شناسی.
حال که تا اینجا خودرا زحمت دادید لطفاً مشوره دهید که آیا مناسب است که نویسندۀ آن را بی انصاف خطاب کرد یا خیر؟ یا اینکه منتظر می باشید تا نوشته در مورد ویل دورانت نیز تکمیل شود.
ادامه دارد.
منابع:
(1). آرنولد توین بی، تاریخ تمدن، صص.124.125، ترجمه دکتر یعقوب آژند.
(2). پروفیسر بهاوالدین اگل، امپراطوری هون ها، ترجمۀ دکتر علی حسین زاده ( داشقین)، نشر انترنت.
(3). پروفیسر ولفرام ابرهارد، تاریخ چین ( متن انگلیسی)، صص. 31-32.