ملاحظاتی چند در مورد صفتهای نسبتی «غزنوی» و «غزنویان» که نادرست مورد استفاده قرارداده شده است

0
1265

 

 

 

 

به قلم غلام سخی سخا

ـــــــــــــــــــــــــــــــ

ملاحظاتی چند در مورد صفتهای نسبتی «غزنوی» و «غزنویان»

که نادرست مورد استفاده قرارداده شده است

 

همه می دانیم که ولایت ” غزنی ” خاستگاه یکی از امپراطوری های عظیم که در تاریخ به نام ” امپراطوری غزنویان” معروف و مشهور شده است، میباشد. صفت نسبتی ” غزنوی” و ” غزنویان” به طور ذیل قابل بحث و بررسی پنداشته میشود:

اولاً، ” غزنویان” نه قومی بودند و نه هم اسم افراد و اشخاص . موسس یا موسسین آن امپراطوری بزرگی از تورکان قارلوق یا قرلوق بودند. شایسته است عوض امپراطوری غزنوی( که کاملاً مبهم و تاریک است) «امپراطوری تورکان غزنی» استعمال شود.

ثانیا، درست است که اساس این امپراطوری در ولایت غزنی گذاشته شد، اما محدود و منحصر به این ولایت نبود.

ثالثاً، سلاطین غزنی، نه با صفتهای ” غزنوی” و ” غزنویان” آشنا بودند و نه هم آنرا استعمال می کردند، در غیر اینصورت، مولفان آثار و تالیفاتی چون تاریخ بیهقی ( تالیف در زمان سلطنت سلطان مسعود بن سلطان محمود)، تاریخ سیستان ( تالیف قرن پنجم هجری)، تاریخ گردیزی یا زین الاخبار ( تالیف قرن پنجم هجری)، سیرالملوک ( تالیف قرن پنجم هجری)، قابوس نامه ( تالیف قرن پنجم هجری) و طبقات ناصری ( تالیف قرن هفتم هجری) از تذکر آن احتراز و اجتناب نمی کردند. دانشمندان فوق الذکر معاصر سلاطین غزنی بودند.

من به صفتهای نسبتی به ناحق شهرت داده شده مشکل و ایرادی دارم. اولاً، مخترع و موجد آن هرکی بوده پا را فراتر از گلیم خود گذاشته و بدون داشتن هیچ نوع حق و صلاحیتی به ابداع و ترویج این صفتها ها پرداخته است. ثانیاً، مطلب مهمی که راقم را به تحریر سطور حاضر وادار نمود این است که همین صفتها اسباب و موجبات برخی ابهام و سوءاستفاده را فراهم کرده است. یعنی چه؟

روز قبل کتاب دیجیتلی به نام ” غزنه و غزنویان” تالیف استاد غلام جیلانی جلالی را داونلود نمودم و در صفحه 18 این کتاب، سلطان محمود را ” سلطان افغانی” نوشته شده است. دقت کنید به نوشته ذیل: ( علامت های تعجب و سوالیۀ داخل هلال از راقم سطور حاضر می باشد).

«در عهد این سلطان افغانی(!!!) باشندگان کشور وسیع هند را با فرزندان این سرزمین که همجوار نزدیک آن ها هستند روابط فنا ناپذیری پدید آورد و در بین دو ملت ارتباط علمی- تهذیبی- مذهبی و اجتماعی برقرار گردید- شک نیست در زمان محمود بزرگ شاهنشاه افغانستان(!؟) به فتوحات مسلسل او، راه انتشار دیانت مقدس اسلام- زبان- ثقافت و هنر اسلامی افغانی(!) در ماوراء اباسیند باز شد با سپاه افغانی(!!!) و به دنبال نقش قدم عساکر مظفر غزنوی قافلۀ دانشمندان، روحانیون و فلاسفه ازاین مرزوبوم به آن سرزمین به حرکت آمد و به این وسایل اساس تمدن و ثقافۀ نوین گذاشته شد که مظاهر آن را مستشرقین تمدن ( هند و افغان) یاد می کنند»…

نوشته هایی ازاین قبیل بر من و شما که از اصل و نسب سلاطین مورد بحث واقف ایم، مضحک و مسخره و بی خاصیت معلوم می شود. برخلاف هستند کسان دیگر که خالی الذهن اند و گول و فریب همچو حرف و حدیث های کاذب و تقلبی را میخورند. گمان نمی کنم در دروس تاریخی مکاتب هم، این سلالۀ اصلاً و نسباً تورک را، تورک معرفی کرده باشند.

نوشتۀ مضحک تر و مسخره تر و بی خاصیت تر دیگر متعلق به نویسنده ای به نام یوسف شاه یعقوب اف می باشد. این آدم در مقالۀ خود تحت عنوان ” پیدایش تور و ترک” بدون ذره ای خجالت مدعی است که دولت قراخانیان، سلجوقیان و غزنویان را دولت ترک نامیدن روا نیست. ( جهان ایرانی و توران، مجموعۀ مقالات، صفحه 34، چاپ سال 1381 تهران).

این دولت ها که، دولت تورک نبوده پس دولت کی بوده است؟ نویسنده دراینجا از احتیاط کار گرفته و هیچ توضیحی در مقاله اش دیده نمیشود.

به هرحال، نتیجۀ حاصل از مطالب و مشروحات فوق این است که استعمال صفتهای مندرج متن بنابر اشکالات ناشی از آن از یکطرف و عدم استفادۀ آن در زمان حاکمیت دوصد سالۀ سلاطین تورک غزنی از جانب دیگر، کاملاً زاید میباشد.

 

 

 

پاسخ ترک

Please enter your comment!
Please enter your name here