الحاج عبدالواحد سيدی
باز شناسی افغانستان
برتری دیرینه بلخ و پیکار شاهان افغان در ترکستان صغیر
حصه دوم – جلد یازدهم-بخش یکصدوبیست ویکم
فصل دهم – بحث اول
عبدالرحمن خان و تورکستان افغانی، 1888-1889
نوشته:جاناتان لی
ترجمه: دکتر سید جلایر عظیمی
ویرستار:عبدالواحد سیدی
حقوق نشراین نوشته تحت قانون کاپی رایت مربوط به سیدجلایر عظیمی میباشد.
عبدالرحمن خان و تورکستان افغانی، 1888-1889
۱۲۱-۱۰. محمد شریف خان، 1888-1892
…جلوههای اندوه سرزمینهای غم، سایههای محزون، جایی که صلح و آرامش هرگز ساکن نمیگردد.[1]
از زمان آمدن ما در اینجا همه آهنگران شهر، شب و روز در ساختن زنجیر و زولانه مصروفاند.[2]
شورش اسحاق خان حکومت عبدالرحمن خان را از بنیاد لرزاند. در نتیجه امیر مصمم بود تا قدرت خود را در تورکستان افغانی یکباره و برای همیشه تحکیم نماید تا پشت همه مخالفتها را در منطقه در هم شکند، “تا در آینده کسی هوس امیر شدن را نداشته باشد و جایی نباشد که شورش در آنجا پرورش بیابد.”[3] برای اطمینان ازان این برنامه مستند گردید، امیر با وجود اینکه هنوز ناکافی، تصمیم گرفت از تورکستان افغانی بازدید نماید و شخصاً از بین رفتن همه مخالفان حاکمیت خود را از نزدیک شاهد باشد.[4] ضمناً عبدالرحمن خان با استفاده از فرصت، تلاش نمود حمایت مالی و نظامی بیشتر را از برتانیه به دست آورد. به وایسرای اطلاع داده شد که مبارزه علیه اسحاق خان، دو ملیون روپیه خرج برداشت و مقدار فراوان مهمات مصرف گردید. ظرف چند روز پس از اخذ نامه، حکومت هند پرداخت 10 لک روپیه، فرستادن یک ملیون مهمات مارتین-هنری و ده لک مرمی سنایدر به قسم “تحفه” برای امیر، را امر نمود. شش لک روپیه بیشتر، پیشپرداخت شش ماه کمک بلاعوض، نیز تسلیم داده شد.[5]
۱۲۱-۱۰-۱.رفتن امیر به شمال
خطی از خون
در 25 اکتوبر 1888، عبدالرحمن خان در جمله سایرین همراه با وکیل منتخب برتانیه و سی ال گریسباخ، قبلاً عضو کمیسیون مرزی افغان، کابل را ترک گفت، آنها از سوی امیر خواستهشده بودند تا سروی جغرافیایی منابع معادن افغانستان را راهاندازی نمایند . [6]رفتن امیر به شمال با خطی از خون مشخص میگردید. اولین دسته محبوسان، حدود 250 تن ملکی، افسران و سربازان عادی، در اردوگاه عبدالرحمن خان در چاریکار رسید. دو تن فوراً به توپ پرانده شدند، بینی یکی اُز آنها بریده شد، درحالیکه پنجاه تن دیگر در محضر عام در کابل به دار آویخته شدند. به گردن متباقی محبوسان در دستههای بیست نفری زنجیر انداخته شد و زندانی گردیدند.[7] از این مرحله به بعد، در طول سفر شاهانه، گروههای دو تا سه صد نفری اسیران طور منظم به اردوگاه امیر میرسید و طور مشابه با آنها رفتار میشد.[8]
۱۲۱-۱۰-۲.در راه بامیان
هزاره های شیخ علی
عبدالرحمن خان وقتی به بامیان رسید، خشم و غضب خود را بالای هزارههای شیخ علی خالی نمود که رهبران آنها، میر جعفر و دلاور خان در پهلوی نجم الدین خان در شش برجه جنگیده بودند (کاکر 1971، 154).[9] این رهبران فرقه اسماعیلی افغانستان قبلاً همراه با خسر اسحاق خان به دست حکومت افتاده بودند و در بین قفسهای چوبی در ستونهای بلند آویزان شده، که در چمن مقابل خانه وکیل برتانیه در کابل برپاشده بود تا سرحد مرگ گرسنگی کشیده بودند.[10] جریمه 150 هزار روپیه،[11]همچنان شمار زیاد مواشی، به قسم مالیات وضع گردید. قبیله خلع سلاح گردید و با تبعید و پراکنده ساختن در سراسر افغانستان مجازات گردید (کاکر 1971، 154).[12] شماری در مناطق تره کی و اندر فرستاده شدند، به پشتونهای تره کی اجازه داده شد تا زمینهای آنها را اشغال نمایند،[13]درحالیکه دیگران به پشت رود فرستاده شدند تا “به کشت زمین بپردازند” یا به لوگر، وردک ، کوهدامن،[14]قلات، هرات یا بالا مرغاب ساکن شوند (کاکر 1971، 154).[15] این “پاکسازی قومی” به اندازهای وسیع بود که حتی سگها نیز باقی نماندند.[16] با همه این، در نسخه رسمی مبارزه خود، امیر نظر کاملاً متفاوتی را از واقعه ارائه نمود، ادعا نمود که او “با اسیران رفتار خیلی شفقت آمیز داشت و به زودی آنها را با سرزنش دوستانه به خانههایشان برمی گرداند تا آرامش را در آینده حفظ نموده و رعایای وفادار باشند” (سلطان محمد خان ج2، 278).
در دسمبر 1889 خبرنامه پشاور گزارش داد که حدود شش تا هفت هزار هزاره شیخ علی در کابل محبوساند.[17] صدها ویا احتمالاً هزاران تن هزاره شیخ علی از سبب گرسنگی اجباری هنگام انتقال به کابل از بین رفتند زیرا افراد مسن، زنان و اطفال که از خستگی ضعف مینمودند یا در راه مریض میشدند هر جایی که میافتیدند توسط محافظان “قتلعام” میشدند.[18] سایرین از سبب گرفتن مریضیهای مختلف ناشی از سختی کار در زندان کابل، در دستههای غلامها یا در نتیجه محل اقامت وحشتناک از بین رفتند.[19] شمار زیاد زنان جوان به سرداران محمد زی فروخته شدند.[20] در پایان 1890 وکیل کابل گزارش داد که “نشانی از هزارههای شیخ علی باقی نمانده است.” [21]
۱۲۱-۱۰-۳.ترکستان افغانی
شهر مزار شریف پایتخت مؤقت
امیر بالأخره در نومبر به تورکستان افغانی رسید و مزار شریف پایتخت موقت افغانستان گردید. یکی از اقدامات او یکطرفه ساختن امور میمنه بود. به گورنر هرات امر گردید تا خانوادههای افسران سابق قطعه نظامی میمنه را که با اسحاق خان یکجا شده بودند به تورکستان افغانی بفرستد.[22] محمد شریف خان و پسر “منک باشی” (مینگ باشی؟) نیز برای ملاقات با امیر فراخوانده شدند.[23] در جنوری 1889 والی جدید میمنه، همراه با بعضی برادران و مقامات ارشد اداره در حضور عبدالرحمن خان پذیرفتهشده به گرمی استقبال شدند. جوان ترین پسر حسین خان از جمع برای توجه خاص انتخاب گردید، به درجه فرزند امیر ارتقا داده شد، مربیای تعیین گردید و هدایت داده شد تا او را به منزله عضو خانواده امیر تربیت نماید.[24]
امیر پسران حسین خان را در باره حوادث چند ماه گذشته دقیقاً سوال نمود و تحقیق در باره شرایطی که به مرگ پدر آنها انجامید و نقش میمنه در جریان شورش را آغاز نمود.[25] تحقیقات داراییهای شخصی مربوط خانواده دلاور خان مینگ را در اختیار خواجه احمد در قلعه عبدالرحمن کشف نمود که بیدرنگ از سوی تحقیقکنندگان مصادره گردید.[26] چهار تنی که برای گرفتن 7000 روپیه از حسین خان قبل از کشته شدن او مسئول بودند توقیف گردیدند و امر گردید چهار چند آن را بپردازند،[27]درحالیکه نه سربازی که قبل از اعدام مسئول نگهبانی والی بودند کشته شدند.[28] با وجود این یادداشتهای وکیل در باره سرنوشت مظفر خان مغشوش بود، اگرچه بیشتر محتمل است که همراه با سایر اعضای نزدیک خانواده دلاور خان نیز به قتل رسیده باشند.
با وجود چنین تظاهر همگانی التفات شاهانه، نگرش امیر در مقابل ولیعهد حسین خان دور از ابهام نبود. به زودی پس از فرار اسحاق خان، وکیل کابل گزارش داد که عبدالرحمن خان مصمم است تا میمنه را به منزله آخرین سنگر زمامداری چنگیزی “نابود” نماید، چون که دودمان مینگ سد راه هدف امیر برای زمامداری همه امارت تورکستان افغانی بود اما حاکمیت (این دود مان )جزیی بود.[29] تا نوروز برادر محمد شریف خان در مزار شریف اجازه رفتن به میمنه را نیافته بود،[30]و نه ولیعهد حسین خان در حکومت میمنه تأیید گردیده بود. کمی پیش از جشن سال نو امیر تقریباً اتفاقی اشاره نموده بود که ” شگفتیآور است که میمنه سر به شورش نزد.”[31] بعدتر در حضور پسران محمدحسین خان ، والی متوفی را در تبانی با اسحاق خان متهم نمود[32] و شایعاتی در دربار پخش گردید که محمد شریف خان برکنار میگردد. با گرفتن جان در کف دست ولیعهد تاج و تخت مینگها موضوع حضور طولانی در مزار شریف را به امیر عرض نمود، امیربرگشت او را برای برگزاری جشن فصل در خانه اش رد نمود.[33] گفته شد که میمنه در وضعیت نا به سامان قرار دارد-در این اواخر نافرمانی در میان قشون هرات نیز ، صورت گرفت و خطر تهاجم روسها در منطقهایجاب مینماید تا ولیعهد والی ، باید در دربار سلطنتی باشد. با وجود این امیر تلاش نمود ولیعهد نگران را با این وعده اطمینان دهد که او به زودی برای ملاقات خصوصی خواسته خواهد شد تا در باره آینده میمنه با جزییات بحث گردد،[34]و تهدید حمله روسیه به منطقهایجاب حضور ولیعهد والی را در در بار شاهی مینماید. با وجود این امیر تلاش نمود ولیعهد نگران را با گفتن اینکه در یک ملاقات خصوصی فراخوانده خواهد شد اطمینان داد که در آن آینده میمنه با جزییات بحث خواهد گردید.[35]
۱۲۱-۱۰-۴.تصفیه ارتش در شمال (میمنه)
بدون شک یکی از دلایل عمده برای معطلی محمد شریف خان و سران همراه او این بود که تصفیه کاری به میمنه رسیده بود و امیر که آنها را به صفت گروگان نگه داشته بود میخواست از هرگونه شورش جلوگیری نماید. کمی بعد از رسیدن عبدالرحمن خان به تورکستان افغانی او دستگیری افسران قرارگاه میمنه را همراه با شماری از سربازان عادی امر نمود. آنها به مزار شریف آورده شدند و اعدام،و زندانی گردیدند یا چشمهایشان کشیده شد، [36]اگرچه افسرانی که در اندخوی جنگیده بودند البسه افتخار را به دست آوردند.[37] بعدتر در همین سال قرارگاه میمنه با لوا جدیدی تعویض گردید؛ حداقل یکی از لوا ها تقبیح گردید و سایرین منحل گردیدند.[38]
در میان کسانی که در این تصفیه کاری صدمه دیدند چهل افسری شامل بود که پس از دستگیری شربت خان قرارگاه آنها را انتخاب نموده بود.[39] هنگامی که آنها به مزار شریف رسیدند جنرال عبدالقیوم وردکی و لوا مشر کوهستانی که قومانده قشون میمنه را با تحسین همگانی متقبل گردیدند در حضور امیر آورده شدند. اما اگر آنها توقع پاداش برای وفاداری و از خود گذشتگی به تاج و تخت داشتند، به تلخی مایوش میشدند. با وجود گواهی در مورد صداقت برای اجرای با کفایت وظایفشان، امیر تقرر آنها را رد نمود، و به ترتیب برای آنها رتبههای حوالدار و دفتردار را پیشنهاد نمود.[40] اما دور از انتظار نبود آنها تنقیص رتبه را قبول نکردند، به امیر یاد آور شدند که وظیفه خود را با صداقت اجرا نمودهاند و چنین ترتیبات را قبول ندارند زیرا آنها به گرفتن معاش جنرال و لوا مشر آشنا شده بودند. عبدالرحمن خان تنبیه بیدرنگ بیآبرویی هردو افسر را فرمان داد. جنرال عبدالقیوم محکوم به اعدام گردید درحالیکه چشمهای لوا مشر در چونه داغ سوختانده شد.[41]
۱۲۱-۱۰-۵.زمامداری وحشت در میمنه
بزرگان و مردم میمنه نیز از زمامداری وحشت معاف نگردیدند. به تعقیب درخواست نوروزی محمد شریف خان، به پنجاه و دو امیر و مینگ باشی که والی را همراهی نموده بودند امر نمود درامد و مصارف پنج ساله خود را به امیر روشن بسازند[42]و دارایی آنها تا ارائه چنین صورتحساب مصادره گردید. همچنان به یک صد ملک، ارباب و سران دیگر امر گردید شخصاً به حضور امیر بیایند و نیز فرمان معافیت محمد شریف خان و برادرانش از اینچنین بررسی لغو گردید.[43] قاضی همراه با مامورین مالیه میمنه-تعییناتی که قبلاً در صلاحیت والی بود-همه از سوی امیر برطرف گردیدند.[44] اقسقالانی که با این تصمیم نارضایتی نشان دادند به شدیدترین وجه، بدون در نظر داشت اینکه در جریان شورش اخیر در خدمت امیر بودند یا خیر برخورد صورت گرفت.شاه مردان قل که وکیل کابل او را یکی از مینگ باشیها میداند و در این اواخر صلاحیت بیشتری کسب نموده بود[45] واضحا یکی از حامیان جدی امیر بود مورد توجه بود. این تقاضا را نمود که چرا پس از کشته شدن حسین خان او محمد شریف خان را به کابل نفرستاده است. مینگ باشی با قاطعیت از اقدام خود دفاع نمود که والی و مقامات رسمیاش اهداف شورش را حمایت نه نموده اند:
ما آنچه مناسب بود اجرا نمودیم، قشون را که هیچ افسر نداشت وفادار حفظ نمودیم و اجازه ندادیم توسط اسحاق دستاندازی شود. ما خدمت بزرگی را انجام دادیم. هرگاه میمنه را تخلیه مینمودیم خرابی جدی به بار میامد و اسحاق خان که همه نگرانیاش در باره میمنه بود آرام میشد، با موضعگیری شدید تری ادامه میداد. نیازی برای فرستادن پسر والی به کابل دیده نمیشد.[46]
امیر به این حرفها گوش نداد و مینگ باشی بیچاره را اطلاع داد که ازان جایی که اقدام “مطلوب” که باید فرستادن محمد شریف خان به کابل بود صورت نگرفته است ، او باید کشته شود. ” آیا این پاداش لازم به خدمات من است؟” شاه مردان پرسید، در نتیجه امیر مجازات او را در صورت پرداختن دو لک روپیه تغییر داد.شاه مردان قل اعتراض نمود که دارایی ندارد که معادل این مبلغ بزرگ باشد، پیشنهاد نمود که از همراهانش دوازده هزار روپیه جمعآوری نماید. اما امیر تمایلی برای اینگونه معامله نداشت امر نمود مینگ باشی و سایر ریشسفیدان به قتل رسانده شوند.[47]
نمونه بیشتر “بیرحمی خاص” تنبیه سه تن از شورشیان برجسته اوزبیک میمنه بود که به مرو فرار نموده بودند. عبدالرحمن خان برای آنها نامه نوشت و تقاضای برگشت به تورکستان افغانی و وعده رویه نیک را با آنها نمود. با پذیرفتن حرفهای امیر، آنها به میمنه برگشتند و در آنجا بیدرنگ دستگیر گردیدند. یکی اُز آنها در شهر آباییاش با توپ پرانده شد، دیگری در محضر عام در خماب به دار آویخته شد و جسدش بالای چوبهدار ماند تا بپوسد.[48]
ملاقات وعده شده در مورد آینده میمنه در 23 اپریل 1889 در فضای ترس و وحشت سرکوب امیر که در سراسر تورکستان افغانی محسوس گردیده بود برگزار شد. به محمد شریف خان و بزرگان همراه او اطلاع داده شدند که “تدابیر جدید” ایجاب مینماید که شماری از سران با خانوادههایشان به قسم گروگان به کابل فرستاده شوند. نیاز بود بزرگان بالای اعلامیه وفاداری مهر نمایند که چیزی از بدگمانی امیر نسبت به والی را پنهان نمیساخت:
۱۲۱-۱۰-۶.تعاطی قولنامه هایی از مردم میمنه
ما قبایل و مردم میمنه به قران خدای یگانه و پیامبر او، سوگند میخوریم که برای همیشه به امیر عبدالرحمن خان پادشاه و سرور خود وفادار و فدایی باقی میمانیم و او را حتی به قیمت جان، دارایی و اطفال خود خدمت مینماییم. حتی دشمن دشمنان او باقی میمانیم و هیچگاهی باکسی یکجا نمیشویم یا کسی را حمایت نمینماییم اگر محمد زیی باشد یا کسی دیگر که در مقابل او قیام نماید یا تلاش برای جنگ علیه او نماید. هرگاه دریافتیم که والی ما محمد شریف خان نقشههای شیطانی و غیره علیه امیر داشته باشد بیدرنگ آن را به امیر اطلاع میدهیم تا جایی که ممکن است والی را تسلیم او مینماییم.[49]
از محمد شریف خان نیز خواسته شد تا سند مشابهی را امضا نماید.
با وجود اینکه والی در موقف خود تأیید گردیده بود،[50]بدگمانی امیر در نسبت به ولیعهد مینگها و همراهان او به هیچ صورت فروکش نکرده بود و هنوز اجازه نیافته بودند به خانه برگردند، اگرچه در پایان اپریل دو پسر حسین خان مینگ اجازه یافتند قبل از رسیدن ماه رمضان ترک نمایند، تا امور منطقه را نظارت نمایند که به دست “رییس نگهبانان شب” گذاشتهشده بود.[51] ادامه معطلی والی به بینظمیها در میمنه انجامید، در آنجا گزارششده بود که محمد شریف خان و اقسقالان زندانیشدهاند و شماری از مردم بار خود را بسته به آن سوی مرز فرار نمودند.[52] این نارضایتی با اعلان رقم عایدات تورکستان افغانی در آخر رمضان تشدید گردید. بزرگان میمنه صورت حسابی را ارائه نموده بودند که پرداختها به خزانه افغان قبل از تفریق مصارفشان حدود شصت هزار تنگه و 40 هزار خروار غله بود.[53] اما امیر از گزارش راضی نبود، امر نمود محمد شریف خان نه لک تنگه بپردازد که “در زمان نایب علم خان پرداخت میشد.”[54] والی گفت که در باره وضعیت آن وقت معلوماتی ندارد، امیر را اطلاع داد که پدر او شش لک تنگه جمعآوری نمود و ازان جمله سه لک تنگه به حکومت پرداخته شد، 250 هزار برای مصارف والی و 50 هزار برای رعایای بخشیده شد.[55] با وجود اینکه این رقم با محاسبه مرک و میتلند (فصل 9 را ببینید) نزدیکی داشت، امیر این رقم پایین را نپذیرفت، معذرت والی را رد نمود و اطلاع داد که عایدات محمد شریف خان مطابق ارقام نایب علم خان محاسبه میگردد.[56]
۱۲۱-۱۰-۷. مصادره ها و جریمه ها
رسیدگی به حسابات میمنه بخشی از بازبینی کلی وجوه مالی بود که پس از رسیدن به مزار شریف از سوی عبدالرحمن خان امر گردیده بود زیرا کابل در جریان گورنری اسحاق چیزی از عایدات دریافت نکرده بود. در می 1889 امیر جریمههای سنگین و تقاضای عایدات را اعلان نمود.[57] اینها شامل ارزیابی 450 هزار تنگه از سهم تاشقورغان؛ 800 هزار از شبرغان، اندخوی و آقچه (در مجموع ؟)؛[58] سنچارک 250 هزار و مزار شریف 150 هزار تنگه بود. افراد نظیر سیدها، ملاها و سایر شخصیتهای مذهبی معافیتشان لغو گردید و ارزیابی جدی علیه آنها صورت گرفت. یک شیخ به نام پیر نخشی مبلغ سنگین 50 هزار تنگه جریمه گردید.[59] برای بار نخست، اوقاف دینی و در آمد مذهبی برای پرداخت دیون وادار گردیدند (کاکر 1871، 156)، چیزی که اسحاق خان با قاطعیت رد نمود حتی امیر فرمان داده بود. انصاریهای زیارت علی در مزار شریف، بزرگترین صاحبان اوقاف در تورکستان افغانی، امر گردیدند تا مستحق بودن خود را به مستمری حکومتی با ارائه نسخههای اصلی وقف نامه های “مهرشده از سوی پادشاهان بابری” ثابت نمایند.[60] آنهایی که چنین نتوانستند از دفتر بیرون انداخته شدند، اموالشان ضبط گردید و زندانی یا اعدام گردیدند.[61] جریمهها و استرداد تنها یک فرمان در مجموع 4850000 تنگه بود. در عین زمان مقامات امیر مانند کوتوال کابل امر گردیدند تا مبالغ هنگفتی را از زندانیان تورکستان افغانی که در کابل محبوس شده بودند به دست بیاورند.[62]
در طول تابستان، محمد شریف خان در مزار نگه داشته شد و شایعاتی به میمنه رسید که اصلاً زندانی است غیر از نام.[63] اگرچه امیر به اطمینان دادن والی که به زودی اجازه خواهد یافت به خانه برود ادامه داد، شهزاده مینگ طور فزاینده از رویه او سرخوردگی پیدا نمود و گزارششده بود که شکایت نموده است بهتر است در کابل زندگی نماید تا به میمنه بدون صلاحیت برگردد و مورد تمسخر قرار بگیرد.[64] در اوایل آگست در محضر عام محمد شریف خان را از سبب اهدا ننمودن هدایای معمول عید به او سرزنش نمود و اجازه نداد تحفه مناسب را به برادرش بفرستد که به جای او در میمنه سرپرست بود.[65] اما چند روز بعد به تعقیب گزارشهای بینظمیهای جدی در گارنیزیون میمنه، نگرش امیر در مقابل والی خیلی بیشتر دوستانه گردید.[66]
مشکلات در میمنه از سبب اختلافات بین لواهای مختلف که برای آرام ساختن گارنیزیون میمنه فرستادهشده بود به میان آمده بود. حتی قبل از ترک مزار شریف بین قشون نشانههای نارضایتی دیده میشد. امیر دلگی مشر رحمت خان از پشتونهای سلیمان خیل و سه لوا کابل را امر نمود تا بنیاد گارنیزیون جدید را بسازند.[67] هنگامی که به سربازان از این تصمیم اطلاع داده شد، شکایت نمودند که برای چندین ماه معاش نگرفتهاند و گله نمودند که به عوض پاداش برای سه سال خدمت شاقه، امیر آنها را در منطقهای دوردستی میفرستد که توجهی صورت نمیگیرد. گزارش گردید که گفتهاند “این نفرین است که ما خدمت خوبی را انجام دادهایم.”[68] در عین زمان قشونی که قبلاً در میمنه مستقر شده بود با تصمیم امیر ابراز ناخوشنودی نمود که میخواست صلاحیت منطقه را از هرات بگیرد[69] با رد برگشتن از اطاعت انکار نمودند، تقاضا نمودند تا بدانند به افسران آنها که به مزار شریف فراخوانده شده بودند چی رخداده است.[70] آنها نیز برای پرداخت معاش عقبمانده خود غوغا برپا نمودند.[71] با شگفتی هنگامی که بالأخره به مزار شریف رسیدند، حد اقل شماری از سربازان به خوبی استقبال شدند و شماری از تقاضاهای آنها از سوی امیر برآورده شد.[72] اما سرانجام لوا کابل تشویق گردید تا حرکت نماید عبدالرحمن خان آمدن به راهپیمایی رفتن آنها را رد نمود.این شاید از سببی بود که امیر از احتمال سو قصد در هراس بود،زیرا در دسمبر 1888 یکی از سربازان قشون هرات در جریان تفتیش بالای امیر آتش گشود و مرمی به هدف نخورد (سلطان محمد خان ج2، 273-4؛ اس ای ویلر، 157).[73]
هنگامی که لواهای کابل به میمنه رسیدند، اختلاف خشونتبار بین لواهای اربیل و چهار یاری در رابطه به اشغال قاغوشها شروع گردید. چهار یاریها که قبلاً رسیده و جابجا شده بودند، وقتی افسران لوا اربیل امر به تخلیه قاغوشها نمودند آن را رد کردند. در عوض آنها آتش نمودند شماری را کشته و حدود صد تن از لوا رقیب زخمی شدند.[74] جنگ در شهر سبب ترس وحشت گردید زیرا در شهر آوازه شده بود که به لوا کابل امر گردیده است تا بازار را غارت نماید. دکاندارها پنجرهها را پایین کشیدند درحالیکه شماری دیگر پس از قفل نمودن خانهها و داراییهای خود به سوی شمال فرار نمودند تا مصونیت نسبی تورکستان روسی را داشته باشند، که از سوی نگهبانان مرزی برگشتانده شدند.[75] با لواهای تازه رسیده خارج از اداره،و ناتوانی افسران آنها برای برقرار ساختن نظم، شماری از بزرگان محلی و مقامات اوزبیک ایشان میمنه[76] را همراه با قران در دست برای میانجیگری فرستادند،[77]در حالی حاکم افغان اندخوی پس از اطمینان دادن آنها که والی زندانی نیست، مهاجران وحشتزده را تشویق به برگشت نمود.[78]
۱۲۱-۱۰-۸. آشفتگی میمنه و نرمش امیر با محمد شریف خان
گروگان گیری پسران محمد حسین خان مینگ توسط امیر[79]
خشونت و بینظمی در میان لواهای کابل امیر را خیلی آشفته ساخت. از محمد شریف خان خواسته شد تا یک یا دو تن مورد اعتماد را بیدرنگ به میمنه بفرستد تا وضعیت را گزارش دهند[80] و پیامی به هرات فرستاده شد تا یک سوارهنظام ذخیره به سرعت به منطقه فرستاده شود[81] شماری از کسانی که شورش را رهبری نموده بودند بالأخره دستگیر گردیده به مزار شریف فرستاده شدند.[82] امیر هنوز مریض و ناتوان در حرکت دادن دستها و پاها، ترسیده بود که شورش میمنه آغاز قیام همگانی است زیرا در چهار ولایت شایعه بود که اسماعیلخان پسر اسحاق خان به افغانستان برگشته است تا مبارزه را ادامه دهد.[83] در 31آگست امیر که نمیخواست یا نمیتوانست به سربازان خود اعتماد نماید، به پسر متحد وفادارش حسین خان مینگ رو آورد به این امید که نظم را در منطقه احیا نماید. محمد شریف خان به ملاقاتی فراخوانده شد و اطمینان داده شد که به صفت والی جدید به محل آباییاش فرستاده خواهد شد.[84] یک هفته بعد والی بار دیگر به حضور امیر آورده شد، این بار در یک گردهمایی عام، در آنجا سند امتیاز، البسه های باارزش افتخار و یک کمربند جواهرنشان شمشیر برایش پیشکش گردید.[85] امیر گفت که “در آینده صلاحیت عام و تام خواهی داشت. پس از رسیدن تو جنرال [غوث الدین خان] دیگر هیچگونه صلاحیتی نخواهد داشت.”[86] اما عبدالرحمن خان ابقا قاضی برکنار شده میمنه را رد نمود، و او را به “غیرقابلاعتماد” بودن متهم نمود و شریف خان را اطلاع داد که به عوض او شخص دیگری را تعیین نماید.[87]مفتی زندانی میمنه طالع بهتری داشت، زیرا امیر وعده نمود که بعدتر او را آزاد نموده واپس میفرستد.
قیمتی که برای محمد شریف خان جهت شناسایی به صفت والی خواستهشده بود بسیار بالا بود. همه پسران حیات حسین خان باید با امیر میبودند و برادر والی که قبلاً به میمنه رفته بود تا در غیابت محمد شریف خان امور خانوادگی را سرپرستی نماید باید واپس به مزار شریف فرستاده میشد تا به گروگانها بپیوندد. در مجموع حدود یک صد خانواده از اقارب نزدیک والی به کابل فرستاده میشد،[88] درحالیکه دوازده تن از خانوادههای نزدیک والی باید حقارت روزانه حاضری دادن را متقبل میشدند.[89] به محمد شریف خان امر گردید تا منشی ارشد و یکی از مشاوران خود را تسلیم نماید که طبق ادعای امیر افراد “مضر” بودند.[90] وقتی این تقاضا رد گردید، در هر حال امیر آنها را زندانی ساخت. بر علاوه گزارش عایدات میمنه برای هشت سال گذشته جهت ارزیابی مالیات اسبق باید ارائه میگردد.[91] والی باید گزارش هفته وار همراه با لست تصامیم قضایی و مجازات ها را تقدیم مینمود، که از سوی قاضی کلان اتخاذشده بود. و نه وعدهاینکه محمد شریف خان صلاحیت عام و تام خواهد داشت عملی گردید. نه تنها جنرال غوث الدین مسئول امور مالی قبلی باقی ماند بلکه او مسئول اداره ولسوالی ها گردید، درحالیکه دلگی مشر رحمت خان امور گارنیزیون میمنه را به عهده داشت.[92] فزون بر این محمد شریف خان تدابیر لازم را برای عبور و مرور پوسته بین هرات و مزار شریف باید میگرفت. بالأخره در 23 آگست 1889، حدود هشت ماه پس از رسیدن به مزار شریف و تقریباً یک سال پس از مرگ پدر، محمد شریف خان همراه با شماری نوکران از طریق راه دشت مزار شریف را به سوی میمنه ترک گفت.
[1] میلتون، بهشت گمشده، کتاب 1
[2] ن کی وی تی، 15 جنوری 1889، اس ال ای آی:56، برگهای 534-5.
[3] کی ان ال، 6 نومبر 1888، اس ال ای آی:55، برگ 1129. در زندگینامه خود که در پایان زمامداری نوشته است امیر دلایل کاملاً متفاوتی را در مورد رفتن به تورکستان افغانی را ارائه مینماید. آنها عبارتاند از تنظیم بهتر مملکت، تا منطقه را از چنگ “خائنین” رها سازد که با اسحاق خان یکجا شدهاند، برای تحقیق در باره گزارشهای که “یک نیروی همسایه” شورش را تشویق و حمایت نموده است و برای رسیدگی به افسرانی که گزارش شده است به امیر وفادار نبودهاند (سلطان محمد خان ج1، 274).
[4] کی ان ال، 16 اکتوبر 1888، اس ال ای آی:55، برگهای 777-8؛ تاریخچه شورش اسحاق خان، 1888.
[5] امیر به وایسرای، 10 اکتوبر 1888؛ وزیر خارجه به معاون کمیشنر پشاور، 19 اکتوبر 1888، اس ال ای آی:55، برگ 7999. همچنان ببینید وایسرای به امیر، 10 سپتمبر 1889، اس ال ای آی:58، برگهای 149-51. با وجود سهم فراوان نظامی در پایان زمامداری، عبدالرحمن خان در محضر عام برتانیه را به خسیس بودن متهم نمود (سلطان محمد خان ج1، 274).
[6] افزون بر گرفتن عکس (فصل 9، ش 5 را نگاه کنید) گریسباخ در جریان کار کمیسیون مرزی افغان یک سروی مقدماتی منابع منرالهای تورکستان افغانی را به راه انداخته بود. گزارش او آشکار ساخت که ذخایر فراوان منرالها به ویژه زغالسنگ در منطقه وجود دارد. او ذخایر بزرگ زغالسنگ را در 16-18 میلی جنوب المار در صخرههای بین پایین گذر و زیارت خواجه دیوانه کشف نمود. رگههای معدن به سوی شرق پایین گذار ادامه داشت. ذخیره دیگر در نزدیک قریه “پایسنه” و ده سرخ در دره استراب، 38 میلی جنوب غرب سرپل و 6-7 میل پایین تر از روستای پایسنه دیده شد.
هنگامی که گریسباخ گزارش خود را به حکومت پیش نمود، مقامات از موجودیت منابع غنی زغالسنگ در مرزهای روسیه هراسان گردیدند و تصمیم گرفتند آشکار ساختن گزارش گریسباخ را در باره زمینشناسی تورکستان حداقل برای مدتی به تعویق بیندازند. اطلاعاتی که در باره منابع زغالسنگ کشور را شامل میگردد…از سوی حکومت روسیه بسیار زیاد بهاداده خواهد شد،” دستنویس یادداشتهای ادوارد نیل، 19 جولای 1887،مقدمه بر “سروی جیو لوژیک شمال غرب افغانستان” یادداشتهای ساحوی افغان، سلسله 3، سی ال گریسباخ، 1887، اس ال ای آی:49، برگهای 3، 11-35. تا جایی میتوانم ثابت نمایم این گزارش هرگز چاپ نشده است.
[7] سی ال گریسباخ، یادداشتها درباره دفع اسیران تورکستان توسط امیر، 13 آگست 1889، اس ال ای آی:58، برگهای 147-9.
[8] همان جا.
[9] همان جا. دلاور خان زمامدار محلی دواب شاهپسند بود.
[10] همان جا.
[11] کی ام، 23 اکتوبر 1889، اس ال ای آی:58، برگهای 674-5؛ کاکر 1971، 154 با نقل ازان کی وی فی (“مامور انگلیس، مزار”)، 24 سپتمبر 1889، اس ال ای آی:58، برگهای 537-8 میگوید 50000.
[12] جزای انتقال از سبب میانجیگری زنان هزاره شیخ علی موقتاً متوقف گردید اما بعدتر دوباره آغاز گردید. کی ان ال، 6 نومبر 1888؛ کی ان ال، 20، 29 نومبر 1888، اس ال ای آی:55، برگهای 1229، 1385.
[13] کی ام، 24 جولای 1889، اس ال ای آی:57، برگ 1241.
[14] کی ام، 9 نومبر 1889، اس ال ای آی:58، برگهای 855-6؛ کی ام، 18، 25 دسمبر 1889، اس ال ای آی:58، برگهای 68، 78-9؛ کی ان ال، 11 اکتوبر 1890، اس ال ای آی:61، برگ 727.
[15] پی سی دی، 22 دسمبر 1890، اس ال ای آی:62، برگ 65.
[16] کی ان ال، 5 نومبر 1890، اس ال ای آی:61، برگهای 842-3.
[17] پی سی دی، 22 دسمبر 1890. مقایسه کنید-کی ام، 25 دسمبر 1889؛ کی ان ال، 18 اکتوبر 1890، اس ال ای آی:61، برگ 732. این باید ادعای کاکر 1971، 162 را جدا مشکوک بسازد که میگوید هزارههای شیخ علی در 1886 تنها حدود 1090 خانوار بود.
[18] پی سی دی، 22 دسمبر 1890. مقایسه کنید-کی ام، 25 دسمبر 1889؛ کی ان ال، 18 اکتوبر 1890، اس ال ای آی:61، برگ 732. این باید ادعای کاکر 1971، 162 را جدا مشکوک بسازد که میگوید هزارههای شیخ علی در 1886 تنها حدود 1090 خانوار بود.
[19] کی ان ال، 5 نومبر 1890؛ کی ان ال، 16، 23 آگست 1890، اس ال ای آی:60، برگهای 1363-4، ج 61، برگ 36.
[20] کی ان ال، 30 آگست 1890، اس ال ای آی:61، برگهای 245، 247.
[21] کی ان ال، 5 نومبر1890.
[22] کی ان ال، 13، 20، 27 دسمبر1888، اس ال ای آی:56، برگهای 175-6، 603-5. دارایی آنها قبلاً در لیلام عامه به فروش رسیده بود و باید دوباره خواسته میشد.
[23] اچ ان ال، 27 دسمبر1888؛ ان کی وی تی، 4 جنوری 1889، اس ال ای آی:55، برگهای 288-9.
[24] ان کی وی تی، 11 جنوری 1889؛ پی سی دی، 20 فبروری 1889، اس ال ای آی:56، برگ 781. همچنان نگاه کنید ان کی وی تی، 16 اپریل 1889.
[25] ان کی وی تی، 18جنوری 1889؛ اچ ان ال، 17 جنوری 1889، اس ال ای آی:56، برگهای 759-61. سید دیوان محمد منشی وکیل کابل، 26 فبروری 1889.
[26] کی ام، 11 فبروری 1889، اس ال ای آی:56، برگ 769.
[27] سید دیوان محمد منشی وکیل کابل، 26 فبروری 1889. ان کی وی تی، 22 فبروری 1889.
[28] ان کی وی تی، 1 مارچ 1889، اس ال ای آی:56، برگهای 1059-60. فتح محمد خان گورنر درزاب که در عین زمان حبس حسین محبوس گردیده بود رها گردید، البسه افتخار برایش داده شد و دوباره برای اداره منطقه فرستاده شد. ان کی وی تی، 18 جنوری 1889.
[29] کی ان ال، 6 نومبر 1888.
[30] ان کی وی تی، 16 اپریل 1889.
[31] ن کی وی تی، 1 مارچ 1889.
[32] ان کی وی تی، 16 اپریل 1889؛ ان کی وی تی، 23 اپریل 1889، اس ال ای آی:57، برگ 507.
[33] ان کی وی تی، 16 اپریل 1889.
[34] اچ ان ال، 17 جنوری1890 ان کی وی تی، 8 جنوری 1889، اس ال ای آی:55، برگهای 531-2؛ تی اف ژی، فبروری 1889؛ اچ ان ال، 10 جنوری، 28 فبروری 1889، اس ال ای آی:56، برگهای 749، 758-9، 1181-2؛ اچ ان ال، 11، 18 اپریل 1889، اس ال ای آی:57، برگهای 501-3.
[35] ان کی وی تی، 16اپریل 1889.
[36] اچ ان ال، 13 دسمبر1888؛ ان کی وی تی، 16، 23 اپریل 1889؛ ان کی وی تی، 26 اپریل 1889، اس ال ای آی:57، برگهای 508-9؛ گریسباخ، سفرها، 1888-89، ج2، برگهای 541، 555.
[37] اچ ان ال، 21 فبروری 1889.
[38] پشتاره آنها را به پشتشان بست.” اچ ان ال، 18 جولای 1889، اس ال ای آی:57، برگهای 1397-8. همچنان نگاه کنید پی سی دی، 20 دسمبر 1889، اس ال ای آی:59، برگ 42؛ ان کی وی تی، 25، 28 جون 1889؛ اچ ان ال، 4 جولای 1889؛ لست قطعات نظامی در تورکستان، 30 جولای 1889، اس ال ای آی:57، برگهای 1012، 1013-4، 1067-8، 1221-2، 1407-8.
[39] ان کی وی تی، 19مارچ 1889؛ اچ ان ال، 18 اپریل، 6 جون 1889؛ اچ ان ال، 25 اپریل ، 14 جون 1889؛ تی اف ژی، جولای 1889، اس ال ای آی:57، برگهای 615-6، 879، 1007-8.
[40] رتبههای معادل دلگی مشر پیاده و سواره.
[41] تی اف ژی، جولای 1889؛ اچ ان ال، 18 جولای 1889.
[42] ان کی وی تی، 11 جون 1889، اس ال ای آی:57، برگ 877. در گزارش وکیل در باره تعداد سالهای عایدات که امیر از میمنه تقاضا مینمود اختلاف وجود دارد. اچ ان ال، 20 جون 1889، اس ال ای آی:57، برگ1161-2 چهار سال میگوید اما بعدتر میگوید 8 سال. اچ ان ال، 29 آگست 1889، اس ال ای آی:58، برگهای 199-20. من گزارش وکیل کابل را ترجیح دادم زیرا او با امیر در مزار شریف بود. خبر نویس هرات تنها چیزی را که از میمنه یا کابل شنیده بود گزارش میداد.
[43] ای دی. ان کی وی تی، 10 می 1889، اس ال ای آی:57، برگهای 627-8.
[44] ان کی وی تی، 9 جولای 1889، اس ال ای آی:57، برگ 1227.
[45] همان جا. نام او در لست مینگ با شیهای ثبتشده توسط کمیسیون مرزی در سال 1885/6 دیده نمیشود.
[46] همان جا.
[47] همان جا. همچنان واقعه ارباب میمنه را ببینید که شربت خان را به قتل رساند و اسلحه و تفنگهای جنرال را در اختیار داشت. در عوض پاداش، او و هفت ارباب گفته شدند تا هفت سال مالیه باقیمانده را بپردازند. ان کی وی تی، 29 نومبر 1889، اس ال ای آی:58، برگ 1000.
[48] ن کی وی تی، 9 جولای 1889؛ تی اف ژی، جولای 1889. همچنان نگاه کنید ان کی وی تی، 19 جولای 1889، اس ال ای آی:57، برگهای 123-4.
[49] ان کی وی تی، 23 اپریل 1889؛ همچنان نگاه کنید ان کی وی تی، 30 اپریل 1889، اس ال ای آی:57، برگهای 510، 565.
[50] اچ ان ال، 23 می 1889، اس ال ای آی:57، برگهای 815-6؛ من گزارش پی سی دی، 17 اپریل 1889، اس ال ای آی:56، برگ 1235 را کم اهمیت دانستهام که میگوید کسی به نام سید حسن خان، گورنر میمنه در زمان شیرعلی خان از زندان آزاد گردید و در میان شایعاتی به تورکستان افغانی احضار گردید تا گورنر تعیین گردد. سلسله ان کی وی تی از این شخص ذکر نمینماید.
[51] ان کی وی تی، 7، 19 می 1889، اس ال ای آی:57، برگهای 565-7، 627-8.
[52] ان کی وی تی، 9 جولای 1889.
[53] ان کی وی تی، 10 می 1889.
[54] همان جا. احتمالاً این مرتبه آخر پرداخت وقف بود.
[55] ان کی وی تی، 25 جون 1889.
[56] همان جا. کاکر 1971، 156 نادرست است که ادعا مینماید که میمنه از پرداخت مالیات باقیمانده معاف بود.
[56] ان کی وی تی، 28 می 1889، اس ال ای آی:57، برگ 699؛ کی ام، 6 جولای 1889، اس ال ای آی:57، برگ1073 گزارش میدهد که پول به دست آمده از کابل به مزار شریف برای امیر ارسال گردید.
[57] همان جا. ان کی وی تی، 24 سپتمبر 1889میگوید که آقچه، شبرغان، قته غن و بدخشان هر یک به 20 لک روپیه (60-65 لک تنگه) مسئول دانسته شدند.
[58] ان کی وی تی، 15 جنوری 1889؛ ان کی وی تی، 18 اکتوبر 1889، اس ال ای آی:58، برگهای 668-9. احتمال دارد وکیل به اصل سند تیموری اوقاف اشاره مینماید که انصاریها اولیا زیارت علیاند نه اولاد ظهیرالدین بابر.
[59] همان جا.
[60] ای دی- ان کی وی تی، 8 جنوری 1889؛ کی ام، 26 جولای 1889، اس ال ای آی:57، برگهای 955-7؛ واربرتن به دیورند، 21 جولای 1889، اس ال ای آی:58، برگهای 145-7.
[61] همان جا.
[62] 1300000 روپیه از 75 زندانی (طور اوسط 17 هزار روپیه از هر شخص) در یک لست، 1400000 روپیه از دیگران در لست دیگر.خانوادهها و قبایلشان مسئول پرداخت این جریمهها شناخته شدند. کی ام، 8 جون 1889، اس ال ای آی:57، برگ 821.
[63] ان کی وی تی، 9 جولای 1889.
[64] همان جا.
[65] ان کی وی تی، 2 جولای 1889؛ ان کی وی تی، 13 آگست 1889، اس ال ای آی:58، برگهای 103-4.
[66] ان کی وی تی، 12 آگست 1889، اس ال ای آی:58، برگهای 171-2؛ ان کی وی تی، 13 آگست 1889؛ اچ ان ال، 18 جولای 1889.
[67] اچ ان ال، 18 جولای 1889؛ ان کی وی تی، 14 جون 1889؛ اچ ان ال، 1 آگست 1889، اس ال ای آی:57، برگ 879، ج 58، برگهای 97-8.
[68] ا ن کی وی تی، 14، 28 جون 1889؛ تی اف ژی، جولای 1889؛ اچ ان ال، 8 آگست 1889، اس ال ای آی:58، برگهای 99-100، 663-4.
[69] اچ ان ال، 30 می 1889، اس ال ای آی:57، برگهای 816-7.
[70] اچ ان ال، 6 جون 1889.
[71] همان جا. تی اف ژی، جولای 1889؛ اچ ان ال، 13 جون، 22 آگست 1889، اس ال ای آی:57، برگهای 1001-2، ج 58، برگهای 245-6. معاش آنها داده نشده بود و مجبور بودند داشتههای خود را بفروشند تا قبل از ترک قرضهای خود را بپردازند. بعضی از آنها برای زنده ماندن مجبور شدند به مردم محل دروگری نمایند.
[72] رقم دقیق سربازانی که از لوا میمنه تقدیر گردیدند از یک گزارش تا دیگری فرق مینماید.ان کی وی تی، 23 آگست 1889، اس ال ای آی:58، برگهای 172-3 میگوید امیر مردان لوا را که از میمنه آمده بودند پذیرایی نمود و اشاره مینماید که تنها افسران و شماری از سپاهیها بودند میخواست ارتقا بدهد. ان کی وی تی، 12 آگست 1889 ذکر مینماید که امیر سه لوا را از میمنه امر نموده بود تا در حضورش بیایند و میخواست برای آنها ضیافت بدهد. مقایسه کنید- اچ ان ال، 3 اکتوبر1889. کی ام، 6 آگست 1889، اس ال ای آی:57، برگهای 1433-4 گزارش رسیدن 600 تن از یکی از لواهای میمنه همراه با همسرانشان در تخته پل میدهد اما میگوید سایرین در راه بودند.
ضیافت در 21 آگست بود، قشون افغآنها و تورکها در اتاقهای جداگانه بودند که دلالت مینماید که افراد بیش از یک لوا حاضر بودند. امیر اشاره نمود که سواران تورکی احتمالاً طرفداران ملا عزیز خان، گفته است که تورکستان توسط آنها مطیع گردید.” بعضی از آنها به افسران درجهدار ارتقا داد و معاش آنها را زیاد ساخت. اما همه چیز شیرین و خوشایند نبود.امیر اعلان نمود که او لوا تورکی را لغو مینماید و امر نمود تمام سپاهیها مواشی و گوسفندان خود را رها سازند در غیر آ ن به مردم لیلام خواهد شد. ان کی وی تی، 12، 23 آگست 1889؛ ان کی وی تی، 8 اکتوبر 1889، س ال ای آی:58، برگهای 623-4. پسران کسانی که در اندخوی کشته شدند احتمالاً زخمیهای افتضاح آق گذر، نیز تقاعدی حکومت را به دست آوردند. ان کی وی تی، 16 جولای 1889، اس ال ای آی:57، برگ 1231. همچنان نگاه کنید ان کی وی تی، 20 سپتمبر 1889، اس ال ای آی:58، برگهای 534-5 که دستگیریهای متعاقب شماری از افسران درجهدار و رتبههای دیگر را از لواهای میمنه گزارش میدهد.
[73] ان کی وی تی، 28 دسمبر 1889، اس ال ای آی:56، برگهای 258-60. این رسم معمول برای قشون بود که بدون مرمی رسم گذشت حضور یابند. با وجود این یکی از سربازان لوا هرات توانست یک شاجور پر را با خود بیاورد و بالای امیر آتش نمود، که از سبب مریضی قادر به راه رفتن نبود و توسط دیگران بالای چوکی انتقال داده میشد. مرمی چند انچ دور از امیر به چوکی اصابت نمود و با کمانه رفتن ران یکی از جوانان همراه امیر را زخمی ساخت. قاتل احتمالی در مقابل امیر قطعهقطعه گردید. در زندگینامه خود عبدالرحمن خان ادعا مینماید که او گفته بود وحشتافکنها را فوراً از بین نبرند اما اعتنا نگردید. امیر باور داشت که مرمی از بدن او میگذشت اما از سبب افسون یک “مرد مقدس” در زمان طفولیت به او صدمهای نرسید (سلطان محمد خان ج2،273-4).
[74] ان کی وی تی، 12 آگست 1889؛ ان کی وی تی، 16، 30 آگست 1889، اس ال ای آی:58، برگهای 104-5، 265-6.
[75] آی دی.
[76] شاید عبدالقدیر خان کوهستانی، که در نزدیکیها دخترش با امیر ازدواج نموده بود.
[77] ان کی وی تی، 12، 13، 16 آگست 1889.
[78] ان کی وی تی، 12 آگست 1889.
[79] ان کی وی تی، 12 آگست 1889.
[80] ان کی وی تی، 16 آگست 1889. آنها با دو یا سه تن از اعضای ارشد قبایل کاشغر از تورکستان چین همراهی شده بودند که قرار بود به صفت جاسوس عمل نمایند. این طایفه حدود 50 هزار خانوار، ادعا نمودند که اصلاً از افغانستان آمدهاند. کمی قبل از اینکه مقامات چین امر نمودند تا از حاکمیت چین تبعیت نمایند آنها رد نموده بودند، اطلاع داده شدند امیر آنها عبدالرحمن خان است. نمایندههای آنها اجازه یافتند به افغانستان بروند تا از اینکه امیر آنها را به صفت تبعه کشور قبول دارد مطمئن شوند و در تابستان 1889 به مزار شریف رسیدند. خان و بزرگان آنها زیر مراقبت محمد شریف خان قرار گرفتند و آنها را هر شام به مصرف حکومت مهمانداری مینمود. فهمیده شد که این مردان قبایل خیلی مرفه بودند و مبلغ هنگفتی را در جریان بازدید مصرف نمودند. چیزی در باره منشأ قومی آنها گفته نشده است، اما واقعیت اینکه محمد شریف خان برای مهمانداری آنها گماشته شد نشان میدهد که اوزبیک یا اویغور بوده باشند. ان کی وی تی، 13، 16، 23 آگست 1889. شماری از مردان قبایل عرب نیز از بخارا دریای آمو را عبور نمودند میخواستند در میمنه و هرات ساکن شوند اما در عوض به کابل فرستاده شدند. ان کی وی تی، 19 جولای 1889.
[81] اچ ان ال، 29 آگست 1889.
[82] ان کی وی تی، 32 آگست 1889.
[83] اچ ان ال، 22 آگست 1889.
[84] ان کی وی تی، 12، 13 آگست 1889.
[85] ان کی وی تی، 23 آگست 1889. به والی خلعت گرانبهایی از سوی یکی از زنان امیر داده شد، احتمالاً دختر حکیم خان از شبرغان که طبق بعضی گزارشها در همان وقتها به مزار شریف رسیده بود. ان کی وی تی، 21 جون 1889، اس ال ای آی:57، برگهای 1007-8؛ اگرچه آن کی وی تی، 25 جون میگوید او تصمیم گرفته بود در کابل بماند زیرا او پولی را که برای خریداری تحفه برای اقارب و وطن دارانش نیاز بود متقبل شده نمیتوانست.
[85] ان کی وی تی، 23 آگست 1889.
[86] ان کی وی تی، 23 آگست 1889. به والی خلعت گرانبهایی از سوی یکی از زنان امیر داده شد، احتمالاً دختر حکیم خان از شبرغان که طبق بعضی گزارشها در همان وقتها به مزار شریف رسیده بود. ان کی وی تی، 21 جون 1889، اس ال ای آی:57، برگهای 1007-8؛ اگرچه آن کی وی تی، 25 جون میگوید او تصمیم گرفته بود در کابل بماند زیرا او پولی را که برای خریداری تحفه برای اقارب و وطن دارانش نیاز بود متقبل شده نمیتوانست.
[86] ان کی وی تی، 23 آگست 1889.
[87] همان جا. اما نگاه کنید ان کی وی تی، 23 جولای 1889، اس ال ای آی:57، برگ 1287 میگوید که یک قاضی و یک مفتی از کابل در عوض به میمنه فرستاده شد.
[88] ان کی وی تی، 12 آگست 1889. اما ان کی وی تی، 23 آگست 1889میگوید برادری که در میمنه بود اجازه داده شد تا هنگامی که امیر به هرات میرفت در میمنه باقی بماند، او را با خود میگرفت و به کابل میبرد. همچنان نگاه کنید اچ ان ال، 26 سپتمبر 1889، اس ال ای آی:57، برگهای 661-2.
[89] ان کی وی تی، 16 اکتوبر 1889، اس ال ای آی:58، برگ 603.
[90] ان کی وی تی، 23، 30 آگست 1889. احتمالاً به این معنی است که او از راه مشکل اما کوتاه دشت لیلی رفت تا از طریق اندخوی.
[91] ان کی وی تی، 12 آگست 1889. اما ان کی وی تی، 23 آگست 1889میگوید برادری که در میمنه بود اجازه داده شد تا هنگامی که امیر به هرات میرفت در میمنه باقی بماند، او را با خود میگرفت و به کابل میبرد. همچنان نگاه کنید اچ ان ال، 26 سپتمبر 1889، اس ال ای آی:57، برگهای 661-2.
[92] ان کی وی تی، 30 آگست 1889؛ اچ ان ال، 24 اکتوبر 1889. سی تی- ان کی وی تی، 28 جون 1889.